گاهی اقات در گفتار با فرزندمان سخنانی را به کار می بریم که به روحیه و احساسات فرزندمان آسیب های ناگواری وارد میکنند و موجب ناراحتی و افسردگی آن ها می شوند. در ادامه به برخی از رفتارها و گفتارهای نادرست والدین در مواجهه با فرزند اشاره خواهیم کرد.
16 مهر، در ایران روز جهانی کودک نام گرفته است؛ روزی که در آن پدران، مادران، مربیان و دست اندرکارانِ مسائل کودکان، فرصت می یابند تا درباره کودک و دنیای زیبای او بیندیشند و افق های زیباتری برای آینده اش ترسیم کنند. به همین بهانه برخی از رفتارها و گفتارهایی را با هم مرور می کنیم که رایج ترین اشتباهات گفتاری والدین در برخورد با کودک است.
«دردت نگرفت که» یا «بزرگ میشی یادت میره!»!
این دروغ ساده می تواند آسیب جسمی به فرزندان وارد کند. درد، راهی است که بدن علامت می دهد چیزی درست نیست. قوی بودن و با انرژی بر درد فائق آمدن، مسئله دیگری است اما این که به فرزندتان بگویید دردی را که دارد، تحمل کند یا دردش مسئله مهمی نیست، به نفع او و شخصیتش نیست. در عوض به او یاد بدهید درباره علامت های بدنش دقیق باشد. شما هم توجه کنید؛ آیا دردی که دارد صرفا احساس ناراحتی است یا درد واقعی؟ به او یاد بدهید فرق بین درد واقعی و احساس ناراحتی بدون درد را تشخیص دهد.
از من تقلید نکن!
این یکی از بدترین توصیه هایی است که می توانید به فرزندتان بکنید. بچه ها در حقیقت، بیشتر از رفتارهای پدر و مادر الگو می گیرند تا از گفتارشان. اگر پدر و مادر الگوی رفتاری نادرستی ارائه دهند و سپس بگویند: «ببین من چه می گویم و به رفتارم کاری نداشته باش»، کلمات شان کوچک ترین اثری نخواهد داشت. اگر واقعا ضعفی در رفتار خود دارید، بهتر است آن را برطرف کنید، دیگر نیازی نیست با گفتار پند بدهید. بچه ها با نگاه کردن به شما، خودشان الگوهای درست را فرا خواهند گرفت. به طور مثال اگر به دخترتان می گویید نباید سر برادرش داد بزند، خودتان هم نباید این کار را بکنید تا بتوانید الگوی مناسبی باشید.
همه چیز درست خواهد شد!
واقعا پدر و مادرها از کجا مطمئن هستند که همه چیز درست خواهد شد؟! آن ها که پیشگو نیستند، پس گاهی بهتر است از این عبارت استفاده نکنید به خصوص وقتی که فایده ای ندارد! اگر بهترین دوست فرزندتان به دلیل سرطان در آستانه مرگ است، این که به فرزندتان بگویید: «غصه نخور، همه چیز درست خواهد شد»، هم غیرواقعی است و هم به او آسیب می زند. فرزندتان عبارت «همه چیز درست خواهد شد» را چنین تعبیر می کند که دوستش درمان خواهد شد و به زودی به مدرسه بازخواهد گشت ولی در واقع این گونه نخواهد شد. بنابراین به او امید واهی ندهید چون تبدیل به یک دروغگو خواهید شد.
پسرها گریه نمی کنند!
واقعا این جمله بی معنی از کجا آمده است؟! وقتی پدر و مادری این جمله را به پسر خود می گویند، احساسات او را نادیده می گیرند و به او این پیام را می رسانند که آن ها باید هیجانات و احساسات خود را سرکوب کنند و در نهایت جامعه ای خواهیم داشت پُر از مردانی با احساسات سرکوب شده. خفه کردن احساسات و بروز ندادن آن ها هم در بلند مدت به ضرر سلامتی است و هم به روابط آسیب می زند. به پسران خود اجازه دهید مردانی شوند که با افتخار احساسات خود را بروز می دهند، حتی گریه کردن را.
تو هرچه بخواهی، می توانی بشوی!
دور نگه داشتن کودک از واقعیت و شاخ و بال دادن به آرزوهای دست نیافتنی او، به ضررش تمام خواهد شد. بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که فرزندتان را برای رسیدن به خواسته های معقول و درستش، تشویق کنید و به او انگیزه بدهید. به عنوان پدر یا مادر باید به او کمک کنید از واقعیت جدا نشود تا بتواند اهدافی بلندمدت برای زندگی اش داشته باشد؛ خواسته هایی که دست یافتنی باشند. مراقب باشید آرزوهای او را سرکوب و لگدمال نکنید اما به او کمک کنید به اهداف واقعی و دست یافتنی فکر کند و مطمئن باشید با حمایت شما و در سایه این اهداف معقول، آرزوهای غیرمنطقی اش ناخودآگاه کم رنگ و محو خواهد شد. کمک شما می تواند این گونه باشد که گزینه های مختلف را به او نشان بدهید و اطلاعات کافی را در اختیارش بگذارید تا خودش انتخاب کند. هدف و آرزویی که شانس رسیدن به آن، کمتر از یک درصد باشد، تخیلی و دست نیافتنی است.
رمز موفقیت، سخت کار کردن است!
این توصیه ای است که بسیاری از والدین به اشتباه به فرزندان شان می کنند. این که فردی ۱۶ ساعت در روز کار می کند لزوما به این معنی نیست که فرد موفقی است. افراد ممکن است به سختی کار کنند و تمام تلاش خود را بکنند اما هیچ فرصتی برای رشد و پیشرفت نداشته باشند. چیزی که مهم است هوشمندانه و هدفمند کار کردن است؛ سخت کار کردن، خوب است اما باید همراه با هوشمندی باشد. فرض کنید خانواده ای دو فرزند دارد، آن ها بزرگ می شوند و یکی از آن ها عقیده دارد سخت کار کردن، کلید موفقیت است بنابراین در همان کار می ماند، ۱۶ ساعت در روز کار می کند و تنها می تواند هر چند سال یک بار، یک پیشرفت جزئی داشته باشد، چون مهارت خاصی کسب نکرده است. اما فرزند دیگر عقیده به هوشمندانه کار کردن دارد و سعی می کند دوره هایی را بگذراند و مهارت های کاربردی را کسب کند تا خودش را مجهز کند، او کاری را انتخاب می کند تا از مهارت هایش به خوبی استفاده کند و در واقع در ازای سخت کار کردنش، جواب خوبی هم می گیرد و پیشرفت هایش مداوم است. هر دو نفر سخت کار کرده اند اما دومی هوشمندانه تر عمل کرده و موفق تر است.
روزنامه خراسان