افکار منفی یکی از مشکلات و دغدغه های اساسی بسیاری از افراد است. این موضوع بخش قابل توجهی از تفکر فرد را درگیر کرده و در صورت توجه بیش از حد به این تفکرات که به نام نشخوار فکری در مباحث تخصصی روانشناسی مطرح می شود می تواند زمینه ساز ابتلا به بیماری هایی مانند افسردگی مزمن شود.

اختلالات روانی بسیاری سلامت انسان را تهدید می کنند که از افسردگی می توان به عنوان شایع ترین آنها نام برد. این اختلال موجب می شود تا فرد گوشه گیر، منزوی و … شود.

ابتلا به افسردگی فرد را از درون نابود خواهد کرد؛ از همین رو لازم است تا اقدام به درمان این بیماری نمود. در ادامه با دکتر سلام همراه باشید.

بیماری افسردگی (اختلال افسردگی) چیست؟

پیش بینی ها حاکی از آن است که در سال 2020، افسردگی به عنوان اولین عامل ناتوان کننده جامعه بشری مطرح گردد. اختلال افسردگی اساسی (Major depressive disorder) از مهمترین انواع اختلالات خلقی به شمار رفته و میزان وقوع آن در طول عمر، 15% است (ممکن است در زنان به 25% نیز برسد).

در افراد سالم، غم و اندوه یک واکنش طبیعی نسبت به ناملایمات زندگی است که می تواند با درجاتی از اضطراب، بی حالی عمومی، اختلال خواب و فقدان انرژی همراه باشد. ولی اختلال افسردگی، سندرمی ناخوشایند، مزمن و ناتوان کننده بوده و خلق و رفتار بیمار را نسبت به شخصیت معمولی وی، کاملاً متفاوت می سازد.

تفکر افسردگی، نوعی تفکر خاص بدبینانه است که افکار مربوط به حال، گذشته و آینده بیمار را تحت تأثیر قرار می دهد. بیمار، اعتماد به نفس خود را از دست داده و همیشه جنبه های منفی هر حادثه را مد نظر قرار می دهد. عقاید وی همواره همراه با ناامیدی و یاس است. پیوسته انتظار بدترین وضع ممکن را داشته و بدبختی، شکست و تباهی پیش بینی می کند.

حتی به تدریج دچار این اشتغال ذهنی می شود که مرگ باعث رهایی و آرامش است و بدین ترتیب به سمت اندیشۀ خودکشی و نقشه کشیدن برای آن متمایل می شود.

بیمار در رابطه با گذشته غالباً حس گناهکاری داشته و خود را مقصر می داند. بیش از حد به مسائل بی اهمیت گذشته و نیز به حوادثی که سال ها بدان ها رجوع نکرده است، می اندیشد. هر چه افسردگی عمیق تر شود، این خاطرات تلخ نیز شایع تر می گردند.

علائم افسردگی چیست؟

علائم کلیدی افسردگی، خلق افسرده و از دست دادن علاقه یا لذت هستند. احساس غم، یأس، پوچی و بی ارزشی، کاهش انرژی (در 97% موارد)، اختلال در الگوی طبیعی خواب به خصوص بی خوابی در انتهای شب (در 80% موارد)، بیداری های مکرر شبانه، بی اشتهایی، کاهش وزن، اختلال قاعدگی، کاهش میل و عملکرد جنسی، اضطراب، سوء مصرف الکل، شکایات جسمی (سردرد، یبوست،…)، اشکال در تمرکز ( در 94% موارد) و اختلال در تفکر (در 67% موارد) دیده می شود.

در بعضی از بیماران اختلال افسردگی با افزایش اشتها، افزایش وزن و پر خوابی همراه است که در غالب گروه «آتیپیک» جای می گیرند.

دو سوم بیماران افکار خودکشی داشته و 15-10% نیز اقدام به خودکشی می نمایند. گاهی به دلیل عدم وجود انرژی کافی جهت خودکشی، بیماران پس از شروع درمان و کسب انرژی، دست به این عمل می زنند که خودکشی متناقض نام دارد.

با شدت گرفتن اختلالات افسردگی، تمام تظاهرات شدت یافته و علایمی مانند هذیان ها و توهّمات بروز می کنند. هذیان های شایع افسردگی عبارتند از هذیان بیهودگی، گناه، شکست، بیماری و فقر.

در موارد شدید بیماری، بیمار دچار هذیان های نیست انگارانه ( احساس نیستی و پوچی ) و یا گزند و آسیب ( مثل اینکه دیگران راجع به او توهین آمیز صحبت کرده و یا درصدد گرفتن انتقام هستند ) می شود. این تفکر و ادراک آمیخته به هذیان، در معاینه وضعیت روانی بیمار قابل تشخیص است.

همچنین در اختلالات شدید، آشفتگی های ادراکی نیز دیده می شوند که گاهی حتی تا حد توهم می رسند، اما در عمل تعداد اندکی از بیماران، دچار توهمات واقعی (به صورت شنوایی و یا در موارد کمی به صورت بینایی) می گردند. این توهمات شامل شنیدن صداهایی که عقاید مربوط به بیهودگی بیمار را تائید می کنند و یا دیدن صحنه های مرگ و نابودی است. ممکن است بیمار دچار انواع ترس های غیر طبیعی و علایم وسواسی شود.

اضطراب و تحریک پذیری نیز شایع هستند. کاهش انرژی و احساس کسالت بیمار بسیار بارز است. وی برای انجام فعالیت ها و سرگرمی های سابق خود، اشتیاق نشان نمی دهد، رغبتی به زندگی نداشته و از مسائل روزمره لذت نمی برد. این بیماران از برخوردهای اجتماعی دوری کرده و همه چیز را به صورت نیمه رها می کنند.

حجم صحبت نیز در آنها کاهش یافته و به کندی تکلم می کنند و اغلب پاسخ های کوتاه به سؤال ها می دهند. شروع صحبت شان با تأخیر است.

اکثراً از فراموشی شکایت دارند که البته بیشتر اختلال در تمرکز است تا حافظه. این افراد بر حداقل ابراز سلامتی و بهبودی، تاکید مفرط دارند و باید در مورد بهبودی علایم آنها از سایرین سؤال کرد.

تفکر این بیماران توأم با اندوه و انتقاد از خود است که سبب وخامت و طولانی شدن تغییرات اولیۀ خلق می گردد. این بیماران، وقایع ناخوشایند را ساده تر از حوادث خوشحال کننده به خاطر می آورند و افکار اندوه بار و مزاحم و باورهای غیر منطقی و غیر واقع گرایانه دارند.

علائم تشخیص افسردگی کدامند؟

خلق افسرده در بیشتر طول روز و تقریباً هر روز (بنابر گزارش خود فرد یا مشاهده دیگران)
کاهش قابل توجه احساس لذت یا علاقه فرد تقریباً نسبت به همۀ فعالیت ها.
کاهش اشتها و وزن به طور مشخص ( بدون رژیم غذایی ) و یا افزایش وزن و اشتها.
بی خوابی یا پرخوابی تقریباً هر روز
بی قراری و یا کندی روانی – حرکتی، تقریباً هر روز ( قابل مشاهده توسط دیگران )
خستگی و کاهش قوای بدنی برای فعالیت تقریباً هر روز
احساس بی ارزش بودن و یا احساس گناه مفرط و بی مورد، تقریباً هر روز
کاهش قدرت تفکر یا تمرکز یا بلا تصمیمی، تقریباً هر روز
افکار تکرار شونده مرگ و خودکشی و یا طرح و اقدام به آن

همانطور که ذکر گردید، علائم کلیدی افسردگی اساسی، دو مورد اول هستند. نکتۀ مهم در تعیین این معیارها این است که سبب درماندگی بالینی واضح یا اختلال در عملکرد اجتماعی، شغلی و یا سایر زمینه های اصلی شده باشند. ضمن اینکه این علایم، نتیجه اثرات مستقیم مصرف مواد یا داروها و یا بیماری طبی نباشد.

همچنین این معیارها نباید به نحو بهتری با داغدیدگی و سوگ توجیه شوند. یعنی در صورتی که به دنبال از دست دادن فرد محبوب، علایم به مدت بیش از 2 ماه ادامه یافته و با اختلال واضح عملکرد و اشتغال ذهنی مرضی و سایر مشخصات یاد شده همراه باشند، دیگر تنها با داغدیدگی و واکنش طبیعی ناشی از آن، قابل توجیه نیست.

برای تشخیص اختلال افسردگی اساسی، باید حداقل 5 مورد از موارد ذکر شده به مدت لااقل 2 هفته، وجود داشته و عملکرد بیمار را مختل نموده باشند.

افسردگی در بچه ها و نوجوانان، خود را به صورت ترس از مدرسه، وابستگی شدید به والدین، افت سطح تحصیلی، سوء مصرف مواد، رفتارهای ضد اجتماعی، انحرافات جنسی و فرار از مدرسه و خانه نشان می دهد. در سالمندان نیز علایم افسردگی بسیار شایع بوده و به میزان25-20% دیده می شود.

در این گروه علایم جسمی افسردگی بیشتر قابل مشاهده است. همچنین افسردگی در این بیماران ممکن است به صورت اختلالات شناختی و فراموشی تظاهر پیدا کند.

اختلالات افسردگی اساسی بر حسب علایم و نشانه های خاص خود در گروه های مختلفی طبقه بندی می شود. بـه عنوان مـثال، اختلال افسردگی سایکوتیک کـه علایم سایکوز در همراهی با علایم افسردگی دیده شده و نشانۀ شدت بیماری و پیش آگهی بد آن است، اختلال افسردگی ملانکولیک که شدت افسردگی صبح ها بیشتر بوده و بیماران صبح زود از خواب بیدار می شوند.

در این گروه، فعالیت سایکوموتور به شدت کند شده و همچنین بهتر از سایرین به درمان پاسخ می دهند، اختلال افسردگی با الگوی فصلی، اختلال افسردگی با شروع پس از زایمان و…

یک دوره افسردگی در صورت عدم درمان، 13-6 ماه و در صورت درمان، حداقل 3 ماه به طول می انجامد. بیماران افسرده در مدت 20 سال، به طور متوسط 6-5 دورۀ افسردگی را تجربه می کنند. با گذشت زمان، طول دوره ها بیشتر، فواصل دوره ها کمتر و علایم شدیدتر می گردند. میزان وقوع اختلال افسردگی اساسی در زنان 2 برابر مردان است. سن شایع ابتلا، 50-20 سالگی و به طور متوسط 40 سالگی است. نیمی از بیماران، اولین حمله را پیش از 40 سالگی تجربه می کنند.

علل افسردگی چیست؟

علل افسردگی را می توان در سه گروه اصلی مورد بحث قرار داد:

گروه اول را مجموعه ای از عوامل زیست شناختی تشکیل می دهند. بی نظمی در آمینهای بیولوژیک، یکی از عوامل دخیل است.

از واسطه های شیمیایی مهم در این زمینه، می توان به سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین اشاره کرد که کاهش آنها در بدن، در پاتوفیزیولوژی افسردگی مؤثر شناخته شده است. محورهای عصبی ـ غددی مانند محور غده فوق کلیه، تیروئید و نیز هورمون رشد از مسیرهای مهم درگیر هستند.

بین ترشح زیاد کورتیزول (از غدۀ فوق کلیه) و یا کاهش فعالیت غدۀ تیروئید با بروز افسردگی روابط مستقیمی دیده شده است. همچنین در بیماران افسرده، ترشح هورمون رشد در هنگام خواب کمتر از حالت طبیعی است.

اشکال در ریتم های شبانه روزی و وجود اختلال در سیستم لیمبیک، هسته های قاعده ای و هیپوتالاموس مغز از سایر موارد مطرح دربارۀ علت افسردگی هستند. در نوار مغزی زمان خواب تعدادی از این بیماران نیز اختلالاتی مشاهده شده است.

گروه دوم، عوامل توارثی و ژنتیکی هستند که نقش آنها بسیار مهم شناخته شده است. وابستگان درجه اول بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، 3-2 برابر جمعیت عادی، مستعد ابتلا به این مسأله هستند.

میزان ابتلا دو قلوهای تک تخمکی پرورش یافته در یک محیط یا دو محیط جداگانه، یکسان برآورد شده که نقش عامل ژنتیکی را تائید می کند. در صورت ابتلای یکی از والدین، احتمال ابتلای فرزندان 25% و در صورت ابتلای هر دو، 75-50% می باشد. طریقه توارث این اختلالات هنوز به درستی شناخته نشده است.

گروه سوم، عوامل روانی – اجتماعی بوده که به خصوص در پیدایش اولین حمله بیماری بسیار مهم هستند. مهمترین عامل مرتبط با ایجاد افسردگی در آینده ، از دست دادن یکی از والدین قبل از سن 11 سالگی و بیشترین عامل استرس زای محیطی مولد افسردگی، مرگ همسر شناخته شده است. اختلال افسردگی در طبقات نابسامان، افراد فاقد روابط اجتماعی مطلوب و نیز اشخاص جدا شده یا طلاق گرفته بیشتر است.

مشکلات زناشویی، شغلی و سایر عوامل زمینه ساز محیطی، بستر را برای عامل نهایی موجد استرس، فراهم کرده و یا باعث تسریع در بروز این اختلالات می گردند. افرادی که فاقد روابط صمیمانه و اطمینان بخش هستند، آسیب پذیری بیشتری در برابر عوامل استرس زا دارند.

همچنین مسائلی مانند از دست دادن افراد نزدیک، سرپرستی چند فرزند، شرایط اقتصادی نا مناسب و ازدواج های بدون حمایت و پشتوانه، همه از عوامل تاثیر گذار می باشند. براساس تجارب بالینی، غالب اختلالات افسردگی به دنبال رویدادهای استرس زای زندگی بروز می کنند.

عوامل طبی، عصبی و دارویی که باعث افسردگی می شوند:

اختلالات عصبی: حوادث عروقی مغز، دمانس، صرع، هیدروسفالی، پارکینسون، MS، ضربه و…

اختلالات غددی: اختلالات غده فوق کلیه، غده تیروئید یا پاراتیروئید، مرتبط با قاعدگی، پس از زایمان و…

علل طبی: سرطان ها (به خصوص پانکراس و دستگاه گوارش)، بیماری های قلبی و ریوی، کمبود ویتامین های گروهBو…

علل دارویی: مسکن ها، ترکیبات ضد التهابی، آنتی بیوتیک ها، داروهای ضد فشار خون، داروهای قلبی، داروهای شیمی درمانی، هورمون ها و…

از بین اختلالات روانی که به طور شایع دارای علایم افسردگی می باشند، می توان اختلالات اضطرابی، اسکیزوفرنی، اختلالات غذا خوردن ( بی اشتهایی و یا پرخوری عصبی ) را نام برد.

وجود علایم سایکوز، سابقه بستری های طولانی متعدد در بیمارستان روانپزشکی، نداشتن سابقه خانوادگی با ثبات، فعالیت اجتماعی غیر مطلوب در 5 سال اول شروع بیماری، وجود اختلال شخصیت قبل از بیماری، وجود بیماری روانی همراه، شروع سنی دیر هنگام بیماری و نیز سوء مصرف الکل یا مواد، پیش آگهی افسردگی را بدتر می کند. همچنین پیش آگهی بیماری در مردان بدتر است.

در مواردیکه به انجام آزمایشات تشخیصی نیاز است، خطر خودکشی یا دیگر کشی وجود دارد و یا اختلالات تغذیه ای و پیشرفت سریع بیماری مشاهده می گردد، باید بیمار را بستری نمود.

نحوه درمان اختلال افسرگی اساسی

درمان های روانی–اجتماعی که در اگر با دارو درمانی همراه شود، مؤثرترین راه درمانی است.
شناخت درمانی
درمان بین فردی (روشی کوتاه مدت با 16-12 جلسه درمان)
رفتار درمانی (در درمان افسردگی خفیف)
روان درمانی تحلیلی (با هدف ایجاد تغییر در ساختار شخصیتی)
خانواده درمانی

درمان افسردگی با استفاده از دارو (دارو درمانی)

با درمان دارویی اولین علایمی که شروع به بهبود می کنند، اختلالات خواب و اشتها و آخرین علامت، احساس افسردگی است. ممکن است شروع پاسخ به درمان دارویی، بعد از 4-3 هفته آغاز گردد که باید از قبل توسط پزشک تذکر داده شود.

در صورتی که بعد از گذشت 6 هفته، شواهدی از پاسخ به درمان مشاهده نشود باید بیمار را مجدداً ارزیابی کرد و احتمالاً داروها را تغییر داد.

مهم ترین عامل در انتخاب دارو، وجود سابقه مثبت پاسخ به یک دارو در بیمار مورد نظر و یا خویشاوندان وی است. درمان دارویی افسردگی باید به مدت 6 ماه و یا معادل دوره افسردگی قبلی ادامه یابد. اگر فواصل دوره های افسردگی کمتر از 2/5 سال باشد، درمان پیشگیری کننده به مدت 5 سال ضرورت می یابد.

قطع این داروها نیز باید تدریجی و ظرف مدت 2-1 هفته انجام گیرد. داروهای ضد افسردگی کلاسیک، چند حلقه ای ها و مهار کننده های منوآمین اکسیداز ها (MAOI) هستند و انواع غیر کلاسیک عبارتند از مهار کننده های اختصاصی باز جذب سروتونین (SSRI)، بوپروپیون، ترازودون (نوعی سه حلقه ای تعدیل شده)، آلپرازولام، مقلدهای سمپاتیک مانند آمفتامین و… اغلب پزشکان به عنوان خط اول درمانی، چند حلقه ای ها یا یکی از SSRI ها را انتخاب می کنند.

چند حلقه ای ها ( مانند ایمی پیرامین، نورتریپتیلین، آمی تریپتیلین و غیره )، ارزان و در دسترس هستند، ولی عوارض جانبی بسیاری دارند. SSRIها (مانند فلوکستین، سرترالین و پاروکستین تاثیر بیشتری داشته و بهتر تحمل می شوند.

MAOIها (مانند فنلزین و ایزوکربوکساید) به علت خطر افزایش بحرانی فشار خون و محدودیت های استفاده از مواد غذایی واجد تیرامین، خط اول درمانی محسوب نمی شوند.

(MOAIها با تیرامین موجود در مواد غذایی و نوشیدنی ها از قبیل اکثر پنیرها، عصاره های گوشت و مخمر، ماهی دودی و شور، نوشابه های حاوی تیرامین و… تداخل عمل دارند.) استفاده همزمان از داروهای SSRI و MAOI مطلقاً ممنوع است. سایر داروهای نامبرده نیز به دلیل اثرات سوء یا محدودیت های مصرفی، هیچ یک در اولویت نخست درمانی قرار ندارند.

مصرف زیاد داروهای ضد افسردگی (به ویژه چند حلقه ای ها) کشنده است و هیچ گاه نباید بیمار را با تجویز مقادیر زیادی دارو از بیمارستان مرخص نمود، مگر آنکه فرد مطمئنی بیمار را زیر نظر داشته باشد.

همچنین به دلیل آنکه داروهای ضد افسردگی با یکسری از داروها تداخل عمل دارند، حتماً باید پیش از مصرف همزمان آنها، راجع به تغییر دوز یا تغییرات دارویی مورد نیاز با پزشک مشورت نمود. در افسردگی های سایکوتیک و موارد همراه با خطر جانی، ECT (تشنج درمانی با الکتریسیته =Electro convulsive therapy) درمان انتخابی می باشد.

همچنین زمانی که بیمار درمان دارویی را تحمل نکرده و یا به آن پاسخ نمی دهد و گاهی نیز در بیماران افسردۀ مسن، الکتروشوک روش درمانی مناسبی است. نور درمانی (Photo therapy) در بیمارانی که دوره های فصلی دارند، استفاده می شود.

اختلالات افسردگی خفیف ممکن است به در مان دارویی احتیاج نداشته باشند. مخصوصاً در صورتی که این اختلالات، آشکارا در واکنش به حوادث استرس زای قبلی زندگی رخ دهند.

باید بیماران را تشویق نمود که احساسات خود را به زبان آورده و مشکلات خود را شرح دهند. سابقه اختلال خواب به مدت چند هفته در این بیماران شایع است. در این موارد می توان به مدت یک تا چند روز از داروهای خواب آور استفاده نموده یا برای مصرف شبانه، داروهای ضد افسردگی تجویز کرد.

تمام بیماران افسرده تا زمان برطرف شدن بیماری به مراقبت های حمایتی مداوم نیاز دارند. اختلال افسردگی، موجب درگیری و زحمت زیاد خانواده ها می گردد. بنابراین باید اطلاعات لازم را در اختیار خانواده های بیماران قرار داده و با آنها همکاری کرد

افکار منفی چیست؟

افکار موجود در ذهن تا حد بسیار بالایی شخصیت و الگوی رفتاری انسان را شکل می دهد. عوامل وراثتی و اکتسابی مانند ژن، خانواده، دوستان و بسیاری از موارد دیگر در تعیین شکل و ذهنیت کلی تاثیرگذار هستند. منفی نگری می تواند زمینه ساز بیماری های روحی و روانی و عدم موفقیت در زندگی شود.

به عنوان مثال، افکار منفی ناشی از پیش داوری نادرست، زمینه شکست و عدم موفقیت را قبل از انجام کاری به شخص القا می کند و این موضوع تاثیر بالایی در عدم دستیابی به اهداف دارد.

روانشناسان معتقدند تفکر بیش از حد می تواند باعث بروز مشکلات اساسی در کارها و رفتارهای انسان شود به ویژه برای خانم هایی که از استرس و ناامیدی رنج می برند به اضطراب و افسردگی منجر می شود.

اشتباهات گذشته در برخی افراد باعث نگرانی و تنش در زمان حال می شود و این موضوع می تواند در آینده به نتایج و افکار منفی منجر شود.

به احتمال زیاد بیش از اندازه به تجزیه و تحلیل تجارب معمولی و تعاملات پرداخته می شود و این در حالی است که بسیاری از مشغولیات ذهنی حتی وجود خارجی هم ندارند. بسیاری از مواقع به محض این که اتفاق بدی رخ می دهد آن را با اتفاقات بد گذشته پیوند می دهیم و ناراحتی و غصه شروع می شود.

حتی برخی از مشکلات که حدس می زنیم نتایج منفی دارند نیز باعث بروز اضطراب می شود. اگر این موقعیت به کرات برای شما اتفاق می افتد یعنی بیش از اندازه فکر می کنید در طول زمان به شما آسیب می زند.

مشکلات ناشی از افکار منفی

افکار منفی می تواند مشکلات بسیاری را برای فرد بوجود بیاورد و زمینه بروز مشکلات روحی و روانی دیگر مانند استرس، اضطراب، وسواس، افسردگی و بیماری های دیگر شود. اغلب مشکلات ناشی از افکار منفی عبارتند از:

عدم وجود آرامش در زندگی

گرایش فرد به انزوا و در نتیجه افسردگی

بوجود آمدن حس ترس و نگرانی مزمن

عدم امکان رویارویی با حقایق زندگی

کاهش اعتماد به نفس و افزایش احتمال شکست

از بین بردن افکار منفی

بسیاری از مطالعات علمی نشان می دهند روش سرکوب افکار منفی نه تنها کارآیی ندارد بلکه باعث بازگشت آنها با شدت بیشتری می شود. برای انسان تکرار تجربه های بیهوده و بی نتیجه بسیار کسل کننده و رنج آور است. در ادامه راه هایی برای از بین بردن افکار منفی توضیح داده می شود.

تمرکز روی حواس پرتی

گرایش طبیعی انسان هنگام تلاش برای ساکت کردن ذهن و افکار منفی و تمرکز روی موضوع خاصی این است که فکر راجع به موضوعات دیگر حواس انسان را پرت می کند. ذهن همیشه دنبال موارد جدیدی برای تمرکز است.

پرت اندیشی کارآیی ندارد. با این حال، مطالعات نشان می دهند اگر روی یک موضوع متمرکز باشید بهتر از آن است که ذهن سرگردان باشد زیرا بی هدف ذهنی با ناخشنودی همراه است. پس بهتر است روی یک موضوع مانند یک قطعه موسیقی یا یک برنامه جالب تلویزیونی متمرکز شوید.

جلوگیری از بروز استرس

یکی دیگر از روش ها برای دوری از افکار ناخواسته تکراری تحت فشار قرار دادن خود است. شتاب و عجله مقدار کمی انرژی روحی برای رهایی از افکار منفی و مزاحم صرف می کند. تحقیقات علمی نشان می دهد این رویکرد روش نادرستی است. در واقع استرس نیز مانند حواس پرتی باعث بازگشت قوی تر افکار منفی و مزاحم می شود، بنابراین، از این روش برای جلوگیری از افکار منفی نباید استفاده شود.

به تاخیر انداختن فکر برای بعد

تلاش مداوم برای سرکوب فکرهای مزاحم باعث بازگشت شدیدتر آنها می شود. پژوهشگران در تحقیقات خود از افراد دارای افکار مضطرب خواستند نگرانی خود را به مدت نیم ساعت به تعویق اندازند. برخی مطالعات حاکی از آن هستند افراد این کار را به عنوان مرحله جانبی سرکوب افکار مزاحم می شناسند، بنابراین نگرانی خود را برای مدت معینی به تاخیر اندازید. به احتمال زیاد این روش به راحت شدن ذهن از شر افکار مزاحم در این مدت کمک می کند.

درمان متناقض

به جای تلاش برای سرکوب افکار منفی باید مستقیم سراغ آنها رفت و روی آنها متمرکز شد.  به نظر می رسد تناقض در تفکر به از بین رفتن آن کمک می کند، اما برخی تحقیقات نشان می دهند این کار به از بین بردن افکار منفی و مزاحم منجر می شود. این روش هنگام مقابله با افکار و رفتار وسواس گونه مفید است.

پذیرش

پذیرش مشابه روش های دیگر کارآیی دارد. شواهدی موجود نشان می دهند پذیرش افکار منفی و مزاحم به جای مقابله با آنها مفید است. با علائم و نشانه ها مبارزه نکنید یا از آنها اجتناب نکنید بلکه فقط مشاهده گر باشید.

مراقبه

مراقبه مشابه روش پذیرش به ترویج شفقت و نگرش بدون قضاوت می انجامد و کمک به دور شدن افکار منفی می کند. مراقبه هم روش مفیدی برای مقابله با افکار مزاحم و تکراری محسوب می شود، همچنین به بهبود تمرکز حواس کمک می کند.

تصدیق خود

خود تصدیقی یک درمان روحی برای همه افراد محسوب می شود. این امر شامل تفکر در مورد صفات و باورهای مثبت برای افزایش اعتماد به نفس در اجتماع و کنترل خود می شود و مزایای دیگری نیز دارد. این روش همچنان که در آزمایش های علمی هم ثابت شده ممکن است کمک زیادی برای مقابله با افکار منفی و مزاحم کند.

یادداشت برداری

در مورد تصدیق و تاکید بر خود و عمیق ترین افکار و احساسات خود بنویسید. آزمایش های علمی نشان می دهند نوشتن سلامت جسمی و روانی بسیار گسترده ای را برای فرد به همراه دارد. نوشتن در مورد عواطف می تواند برای مقابله با افکار منفی و تکراری بسیار مفید باشد.

رهایی از شر افکار مزاحم

برای رهایی از افکار منفی و مزاحم می توان از روش های زیر کمک گرفت:

پذیرش این که بیش از حد فکر می کنید

نخستین گام برای حل مشکل قبول و پذیرش آن است. در صورت عدم کنترل ذهن و افکار بیش از اندازه و تاثیر آن روی کاهش شادی، تصمیم گیری، انجام کارها یا تشکیل روابط عاطفی باید بپذیرید از مشکلی رنج می برید.

خود را ببخشید

هنگام پذیرش فکر بیش از حد خود را ببخشید زیرا مغز انسان به طور طبیعی تمایل به تفکر بیش از حد دارد.

بیشتر نفس بکشید

نخستین و ساده ترین کاری که می توان در این مواقع انجام داد کنترل نفس است. تنفس به فرد آرامش می بخشد و وی را به زمان حال و طبیعت پیرامون مرتبط می سازد.

کمتر صحبت کنید

بسیاری از افرادی که بیش از حد فکر می کنند به ویژه خانم ها هنگام استرس و نگرانی نمی توانند جلوی صحبت کردن خود را بگیرند. در مواقع نادر ممکن است صبحت کردن در مورد نگرانی ها به فرد کمک کند، اما اغلب مواقع باعث بدتر شدن اوضاع و شرایط می شود.

به ویژه اگر مخاطب هم خود از تفکر بیش از حد رنج می برد در نتیجه تمام وقت خود را به تجزیه و تحلیل و موشکافی جزییات هر مشکل منفی زندگی خود اختصاص می دهید. به احتمال زیاد پایان صحبت نیز در اثر مرور افکار منفی بیش از حد غمگین تر از قبل می شوید.

مشغولیت فیزیکی برای خود ایجاد کنید

یاد گرفتید چگونه بدن و ذهن خود را با تنفس و کمتر صحبت کردن چگونه آرام نگهدارید، اما برخی اوقات انرژی درونی بدن نیز باید به گونه ای تخلیه شود که در این موارد پیاده روی سریع، دوچرخه سواری طولانی مدت یا سریع، بازی با حیوانات خانگی و کودکان، انجام یوگا، بازی های ورزشی، شنا یا دویدن توصیه می شود.

تمرین تمرکز حواس را انجام دهید

می توان با تمرکز حواس یا شکلی از مدیتیشن بدون قضاوت و تفکر مشاهده گر زمان حال باشید. اگر در این حالت افکار منفی و نگران کننده به ذهن هجوم آورند باید آن را نادیده بگیرید و اجازه دهید بدون هیچ تلاشی از ذهن عبور کنند.

افکار منفی

تسلیم نوعی رهایی و آرامش محسوب می شود زیرا فرد به جریان زندگی اعتماد می کند و می داند همه چیز در زمان، مکان و شرایط مناسب اتفاق می افتد. به یاد داشته باشید افکار واقعیت را می سازند. حداقل بخشی از ذهن خودآگاه تنها توانایی دیکته کردن برخی وقایع را دارد و افکار با شکل دادن انرژی واقعیت را ایجاد می کند. بر اساس قانون جذب هر بیشتر در مورد چیزی نگران باشیم نتایج نگران کننده بیشتر جذب می شوند.

درمان دارویی افکار منفی

وسواس و افکار مزاحم قابل درمان هستند، اما عواملی چون شخصیت فرد وسواسی، شدت وسواس بیمار، میزان انگیزه بیمار برای درمان و چگونگی استفاده از متدهای درمانی توسط درمانگر در درمان انواع وسواس تاثیرگذار هستند.

از روش های درمانی برای افکار منفی می توان به دارو درمانی، مشاوره روانشناسی، روان درمانی و هیپنوتیزم درمانی اشاره کرد. تجربه نشان می دهد مشاوره، روان درمانی و هیپنوتیزم درمانی یکی از روش های موثر در درمان وسواس و افسردگی محسوب می شوند.

برای افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی حدود 6 نفر از ده فرد بیمار با درمان دارویی بهبود می یابند. به طور متوسط علائم این گروه از افراد کاهش می یابد. درمان ضدوسواس حتی با اختلال وسواس فکری عملی بسیار طول می کشید و به پیشگیری از عود مجدد آن کمک می کند. برخی از افراد بعد از قطع مصرف دارو دوباره علائم بیماری در آنها بعد از چند ماه عود می کند.

چگونه از افکار منفی دور شویم؟

برای مثبت اندیشی رعایت نکات زیر توصیه می شود:

نسبت به خود احساس خوبی داشته باشیم و خود را خوب، توانا و با ارزش بدانیم.

فهرستی از صفات مثبت خود تهیه کرده و راه‌های تقویت آنها را بیاموزیم و  تقویت کنیم.

در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم.

افکار خود را متوجه خوبی‌ ها و جنبه‌های مثبت زندگی کنیم.

سعی شود دستوراتی به ذهن برای شکل گیری افکار جدید و مثبت داده شود.

هر روز صبح روز خود را با نشاط و خوش بینی شروع کنید.

از افراد منفی ‌نگر یا موقعیت ‌هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی می ‌شوند دوری کنید.

به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته فکرکرده و سعی کنید آنها را تکرار کنید.

برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام شود و به عبور این شرایط باور داشته باشید.

از خود انتظار بیش از حد نداشته باشید به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس ناتوانی می‌شود خودداری کنید.

با حفظ اعتماد به نفس خود در هر شرایطی هرگز به دیگران اجازه متزلزل کرد آن را ندهید زیرا اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است.

وسواس فکری چیست؟

افکار تهاجمی یا وسواس فکری افکاری هستند که در ذهن فرد گیر می کنند و باعث پریشانی و اضطراب می شوند زیرا ماهیت فکر ناراحت کننده است، همچنین احتمال می رود به طور مکرر دوباره بروز کنند که نگرانی فرد را تشدید می کند.

وسواس فکری خشن یا آزار دهنده است و افکاری با ماهیت جنسی از جمله خیالات است. علاوه بر این، وسواس فکری می تواند در مورد رفتارهایی باشد که برای فرد غیرقابل قبول و نفرت انگیز است. این افکار فقط فکر هستند. به نظر می رسد در اغلب موارد منشا واقعی ندارند و باعث اضطراب می شوند، پیام های هشدار دهنده یا پرچم های قرمز نیستند فقط فکر هستند. آنچه به این افکار قدرت می دهد این است که افرادی که آنها را تجربه می کنند درباره آنها نگران می شوند.

برخی از افراد آنها را درون خود مخفی نگه می دارند زیرا از صحبت درباره آنها با دیگران حتی روان درمانگر خجالت می کشند. تا زمانی که تشخیص دهید اینها فقط افکار هستند و تمایلی به عملی کردن آنها ندارید این افکار مضر و آسیب زا نیستند. به گزارش هلث لاین، برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد دلیل رخ دادن وسواس فکری و چگونگی مدیریت آنها ادامه مطلب را بخوانید.

چه شرایطی شامل وسواس فکری است؟

هر فردی می تواند وسواس فکری را تجربه کند. بیش از 6 میلیون نفر در ایالات متحده با آن دست و پنجه نرم می کنند و افرادی زیادی برای درمان آن به پزشک یا درمانگر مراجعه نمی کند. وسواس فکری همیشه نتیجه وجود یک بیماری زمینه ای نیست حتی به احتمال زیاد نشانه وجود مشکلی برای گرفتن درمان هم نیست. با این حال، برای برخی از افراد وسواس فکری و افکار سرزده می تواند نشانه ای از وجود یک بیماری باشد.

اختلال وسواس فکری عملی

وسواس فکری عملی زمانی رخ می دهد که افکار سرزده و مزاحم غیرقابل کنترل می شوند. این افکار سرزده باعث تکرار رفتارها (اجبارها) می شود به این امید که بتوانید به این افکار پایان دهید و از بروز آنها در آینده جلوگیری کنید.

نمونه هایی از این نوع وسواس فکری عملی شامل نگرانی در مورد قفل شدن درها، خاموش شدن کولر، اجاق گاز یا ترس از وجود باکتری در سطح است. فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی به طور روزانه چندین بار قفل درها را بررسی می کند و حتی دست های خود را به کرات طی روز می شوید. در هر دو مورد نتیجه این افکار ناسالم و آزاردهنده است که کیفیت زندگی فرد را مختل می کند.

اختلال استرس پس از سانحه

افرادی که با اختلال استرس پس از سانحه زندگی می کنند اغلب وسواس فکری به سراغ آنها می رود که ممکن است به یک واقعه آسیب زا مرتبط باشد. این افکار برخی از علائم جسمی اختلال استرس پس از سانحه مانند افزایش ضربان قلب و تعریق را تحریک می کند. در برخی موارد این افکار آنقدر شدید هستند که منجر به بازگشت به گذشته و پریشانی شدید فرد از نظر روانی می شوند.

اختلالات اشتها

برخی از افرادی که دچار اختلال در خوردن می شوند به احتمال زیاد افکار مزاحمی را تجربه می کنند که برای سلامت روان آنها مضر است. این افکار در نهایت به سلامت جسمی آنها آسیب می رساند. افراد مبتلا به اختلال خوردن به طور مکرر نگران تاثیر جسمی غذا بر بدن خود هستند که این کار به نوبه خود منجر به پریشانی شدید در مورد غذا خوردن می شود، همچنین باعث ایجاد رفتارهای اضافی مانند تلاش برای پاکسازی و جلوگیری از بروز این افکار می شود.

علت بروز آنها چیست؟

وسواس فکری می تواند به طور تصادفی رخ دهد یعنی برخی از افکار در مغز سرگردان هستند، سپس به همان سرعت هم خارج می شوند و هیچ تاثیر ماندگاری ایجاد نمی کنند. افکار روزمره از بین می روند، اما وسواس فکری بیشتر دوام می آورند و اغلب برمی گردند. در برخی موارد، وسواس فکری نتیجه یك بیماری زمینه ای بهداشت روان مانند اختلال وسواس فکری عملی یا اختلال اضطراب پس از سانحه است، همچنین این افکار می توانند علامت وجود یک مشکل دیگر باشند، مانند:

آسیب مغزی

زوال عقل

بیماری پارکینسون

تغییرات در سلامت روان چیزی نیست که به راحتی مشاهده شود، بنابراین بسیاری از افراد از کنار نشانه ها عبور می کنند و متوجه نشانه بروز مشکلی نمی شوند، علائم اولیه برخی شرایط شامل موارد زیر است:

تغییر در الگوهای فکری

افکار وسواسی

افکار تصویر مزاحم

این افکار شرم آور نیستند، اما دلیلی برای پیگیری تشخیص و درمان به شمار می آیند.

آیا درمانی وجود دارد؟

بهترین راه برای مدیریت وسواس فکری کاهش حساسیت به فکر و محتوای آن است، این استراتژی ها ممکن است کمک کنند.

چگونه افکار سرزده تشخیص داده می شوند؟

نخستین گام برای تشخیص صحبت با مشاور یا روان درمانگر است. وی با بررسی علائم، سابقه سلامتی، معاینه کامل بدنی و در برخی موارد ارزیابی مقدماتی روانشناختی انجام می دهد. اگر وی هیچ مسئله جسمی مشاهده نکند که بتواند منجر به بروز افکار مزاحم شود فرد را به یک متخصص بهداشت روان ارجاع می دهد.

این افراد آموزش دیده اند تا علائم و نشانه های علل احتمالی افکار مزاحم از جمله اختلال وسواس فکری عملی و اختلال اضطراب پس از سانحه را تشخیص دهند. از طریق جلسات درمانی فرد و درمانگر تلاش می کنند تا افکار را هنگام بروز و نحوه پاسخگویی به آنها کشف کنند. این روش به آنها در تشخیص و تصمیم گیری در بروز عوامل احتمالی تحریک آنها کمک می کند.

چشم انداز درباره وسواس فکری

درمان و پیشگیری از وسواس فکری مدتی طول می کشد، اما تسلیم نشوید. برای شرایطی مانند اختلال وسواس فکری عملی و اختلال اضطراب پس از سانحه پایبند بودن به برنامه درمانی می تواند به کاهش علائم و جلوگیری از افکار ناخواسته و مزاحم کمک کند.

اگر در نتیجه یک بیماری مزمن مانند زوال عقل یا بیماری پارکینسون وسواس فکری را تجربه می کنید پایبندی به برنامه درمانی می تواند به کاهش افکار ناخواسته و تهاجمی کمک کند. رفتاردرمانی شناختی نیز در این موارد مفید است با کمک این روش می توان تکنیک هایی برای کنار آمدن با این افکار و عبور سریع از کنار آنها را بیاموزید.

در پایان

افکار سرزده و تهاجمی قدرتمند هستند زیرا در ذهن می چسبند. ماهیت غیرمعمول آنها می تواند باعث پریشانی و اضطراب در فرد شود. این نوع افکار ناراحت کننده هستند زیرا احساس بسیار غریبی در فرد ایجاد می کنند.

داشتن وسواس فکری همیشه به این معنی نیست شما یک مسئله یا مشکل اساسی دارید در برخی موارد آنها مانند بسیاری دیگر از افکار در طول روز هستند یعنی فقط فکر هستند، اما اگر افکار سرزده در زندگی روزمره تداخل ایجاد می کند با یک متخصص مشورت کنید. دریافت درمان در کاهش حساسیت نسبت به این افکار یا نوع واکنش در صورت بروز آنها کمک می کند.

ترجمه و گزارش: الهه زارعی