والدین باید مهارت های فرزندپروری را بیاموزند و قبل از فرزندآوری آموزش ها و آمادگی های لازم برای پذیرش فرد جدید در خانواده را داشته باشند. دانش فرزند پروری باید در پدر و مادر نهادینه شود تا محیط خانواده محیطی شاد باشد. فرزندان شریک زندگی شما هستند و در کنار شما رشد میکنند و شکل گیری رفتارها و خلق و خوی آن ها بستگی به شما دارد.
مهارت فرزندپروری مهارتی نیست که از دوران بعد از ازدواج به آن پرداخته شود. در واقع مهارت فرزندپروری باید از دوران پیش از ازدواج یعنی زمانی که جوانان به وادی ازدواج ورود پیدا نکرده و در این زمینه اطلاعات کافی ندارند، ایجاد شود. در عین حال باید خانوادههای زوجی که قرار است با هم زندگی مشترکی را آغاز کنند، از مهارت اصولی و مناسب در زمینه فرزندپروری برخوردار باشند.
سبک فرزند پروری به عنوان الگو از خانواده زوجها ورود پیدا کرده و به آنها منتقل میشود، اما بعد از ازدواج باید زن و شوهر قبل از فرزندآوری تعامل مثبت را بین خودشان ایجاد کنند و بر اساس آن برنامهریزیها در زمینه فرزندآوری به عنوان معیاری برای تکامل اجتماعی پیشبینی شود. همچنین مهارت فرزندپروری باید مبتنی بر سبک موجود باشد. سبکی که مورد توجه ماست و نتیجه موفق داشته سبک مقتدرانه است که به لحاظ اطمینان و ثبات در سطح بالایی قرار دارد. در واقع در سبک مقتدرانه ارتباط والدین با فرزندان بسیار صمیمانه است و در عین حال کنترل و نظارت روی فرزندان از جانب والدین بهموقع صورت میگیرد. این سبک در بین اعضای خانواده و زوجها هم ارتباط موثر برقرار میکند و موجب میشود محیط خانواده از رابطه سالم، امنیت و آرامش برخوردار باشد.
شتاب شکاف نسلی
در ارتباط با مهارت فرزندپروری باید گفت که ما در جامعه فعلی فاقد مهارت فرزندپروری هستیم و دیدگاهی نسبت به سبکهای فرزند پروری نداریم، آنچنان که شاهد هستیم شکاف نسلی بین والدین و فرزندان روزبهروز شدیدتر و وسیعتر میشود. از این رو توصیه میشود والدین تلاش کنند تا الگوهای مثبت و مناسبی برای فرزندان خود باشند، به این معنا که فرزندان ما قبل از هر چیزی مایل هستند الگوهایشان را از والدین خود یا از افرادی که بسیار به آنها نزدیک هستند، بگیرند. در واقع بالاترین، بزرگترین و زیباترین الگوی فرزندان والدینشان هستند. بنابراین وقتی والدین الگوی مناسب، عملی و قابل درک برای فرزندان باشند، به طبع فرزندان هم با آنها ارتباط میگیرند و با احساس امنیت و تعقل والدین خود را به عنوان الگو میپذیرند. خارج از این اگر باشند فرزندان الگوهایشان را یا از اعضای نزدیک خانواده مانند خاله، عمو، عمه، دایی و… میگیرند یا از فضای مجازی و بیرون از خانواده که ممکن است آسیبزا باشد.
در همه اشکال این الگوپذیریها منطبق با الگوی خانواده و زوجها نیست و میتواند در جای خود مشکل آفرین باشد، به گونهای که در آینده شکاف نسلی را تقویت میکند. از سوی دیگر، والدین باید به دانش فرزندپروری مجهز باشند. دانش فرزندپروری عبارت است از مجموعه اصول، روشها و همه آموزههایی که در ارتباط با مهارت فرزند پروری مبتنی بر یک سبک مشخص است؛ مانند سبک مقتدرانه. والدین باید ثباتی در خودشان داشته باشند که بتوانند در مورد فرزندان خود آن را پیاده کنند.
فرزند، شریک زندگی
یک زوج زمانی میتوانند بحث فرزندپروری را پیش ببرند که به بالندگی و رسش کامل در حوزه درک روابط اجتماعی رسیده باشند؛ یعنی آن رسش و بالندگی که برای ازدواج مطرح میشود و اکنون در منابع مختلف هم مورد توجه است، در مورد فرزندآوری هم صدق میکند. به عبارت دیگر دو نفر باید زندگی مشترک خود را به لحاظ درک شرایط عاطفی و حتی آمادگیهای فیزیولوژیکی آغاز و همین موارد را هم هنگام فرزندآوری رعایت کنند. باید زوجها درک درست و بالندگی لازم را در زمینه پذیرش فرزند داشته باشند، به گونهای که آنها بتوانند یک فرزند را به عنوان شریک زندگی خود پذیرا باشند. اگر زوجی به این درک و بالندگی نرسیده باشند و فرزنددار شود، به سمتی میرود که در آینده به عنوان والدین دیکتاتور، نظام کاملا مخربی را در خانواده روی فرزندان پیاده میکند. طبیعتا در چنین شرایطی ارتباط و سلامت فرزندان هم به خطر میافتد.
تبعات تاخیر در فرزندآوری
بهترین موقعیت برای تکمیل آمادگی فرزندآوری به زمان ابتدایی پس از ازدواج برمی گردد که زوجها تحت آموزش و دانش لازم به آمادگی ذهنی و فیزیولوژیکی لازم برای پذیرش فرزند در خانواده دست یابند، آنچنان که این آمادگی برای روش، تعیین سبک زندگی، فرزندآوری و پرورش فرزندان بسیار مهم است. این در حالی است که از طرفی شاهد هستیم برخی زوجها تعمدی فرزند نمیآورند و میگویند که الان وقتش نیست، حوصله نداریم یا میخواهیم به خودمان برسیم، ولی باید بگویم که این طرز تفکر غلط است. این افراد از مسائل بسیاری غافل هستند.
هر چه زمان بیشتری از ازدواج بگذرد به همان میزان زوجها کم حوصلهتر میشوند. در نتیجه در فرزندآوری فاصله میافتد، به گونهای که وقتی زوجها در سنین بالا اقدام به فرزندآوری میکنند، شکاف نسلی و تفاوت فردی با فرزندانشان بسیار بیشتر میشود و در ارتباط با فرزندان خود احساس ناامیدی و یاس میکنند، به گونهای که نمیتوانند با آنها ارتباط بگیرند. این روند به فرزندانشان هم لطمه وارد میکند و سبک سالم تربیتی پیش گرفته نمیشود. در نتیجه موجب فاصله گیری فرزندان از والدین میشود. با وجود این، فرزندان جامعهپذیری سالم را از خانواده خود دریافت نمیکنند و به عنوان افرادی که جامعه پذیری ناقص دارند، یک هویت ناقص و از هم گسیخته را از جامعه دریافت میکنند و آنجاست که با آسیبهای جدی در جوانان مانند اعتیاد و انواع ناهنجاری و بزهکاری رو به رو میشویم.
ضرورت ارتباط موثر
باید به سبک فرزندپروری ارتباط موثر را نیز اضافه کنیم. ما امروزه شاهد انواع تخریبها و آسیبها در جامعه هستیم، آنچنان که فضای مجازی موجب کاهش میزان گفتوگو در خانواده شده است. اینک اعضای خانواده از هم فاصله گرفته و فضای مجازی ارتباط ناسالم را در خانواده ایجاد کرده است، به نوعی که بیمیلی و سردی رابطه بین اعضای خانواده به وجود آمده است. این اتفاق هم در روابط والدین و فرزندان، هم در روابط والدین با هم و هم در روابط بین فرزندان تاثیر خود را گذاشته است. در واقع وقتی گفتوگو در خانواده وجود ندارد، بخش زیادی از نیازهای روانی و روحی فرزندان تامین نمیشود و برای پر کردن این خلأ آنها به سمت ناهنجاریهایی مانند دخانیات یا دوستان همسال میروند تا به نوعی کمبود گفتوگو را برای خود جبران کنند. عمدتا این فرایند عامل مخربی برای آسیب دیدن فرزندان است که نشات گرفته از ناکارآمدی سبک فرزندپروری والدین است، چرا که همانطور که پیشتر اشاره کردم ما در جامعه فعلی فاقد مهارت فرزندپروری هستیم.
* رئیس انجمن آسیب شناسی ایران