محبت واژه ای آشنا و دوست داشتنی است. محبت تاثیر بسیار زیادی در زندگی انسان دارد و نمود های مختلفی را بر رفتار و در رشد کودک خواهد داشت؛ البته باید توجه داشت که اعمال محبت می بایست به شیوه درست و به اندازه صورت گیرد تا از بروز پیامد های مخرب جلوگیری شود. در ادامه به بررسی تاثیر محبت در رشد مغز کودکان خواهیم پرداخت. با دکتر سلام همراه باشید.
نیاز به محبت و یا به عبارت کامل تر نیاز به محبت متقابل (اینکه فرد هم بتواند مورد محبت واقع شود و هم بتواند به دیگران محبت نماید) از نیازهای اساسی انسان به شمار می رود. بر اساس تحقیقات روانشناسی این نیاز در سراسر زندگی فرد، خصوصا در سالهای اولیه زندگی نقشی مؤثر دارد. چنانکه رشد و سلامت شخصیت کودک همان اندازه که به نیازهای بدنی مبتنی است، نیازمند به محبت می باشد.
علاقه به فرزند یک امر طبیعی است، کمتر پدر و مادری پیدا می شود که قلبا فرزند خود را دوست نداشته باشند، ولی دوست داشتن تمامی کودکان دارای ارزش است. انسانهای رشد یافته که درجاتی از کمال را طی نموده اند تمامی کودکان را دوست دارند، چون تمامی هستی را جلوه های خداوندی می دانند و کودکان نیز یکی از جلوه های خداوندی اند.
محبت به کودک یکی از اصول اساسی در تربیت و رشد اوست. محبت می تواند به کودک احساس مثبت و امنیت روانی دهد. برای این که کودک احساس امنیت کند لازم است از طرف والدینش مورد تایید و پذیرش قرار گیرد. این تایید و پذیرش برای کودک به معنای این است که ما تو را صمیمانه دوست داریم و محبت خود را بدون قید و شرطی به تو هدیه می کنیم. توجه به نیاز های روانی کودک از جمله نیاز به دریافت محبت در شکل گیری شخصیت با ثبات و سالم و افزایش اعتماد به نفس او نقش اساسی دارد.
رشد عقلی کودک
وقتی نوزادی متولد می شود مغز او کاملاً آماده است تا یک سری روابط را در حین یادگیری و تجربه موقعیت های گوناگون زندگی ایجاد نماید. ایجاد این روابط در ذهن و مغز کودک از همان بدو تولد آغاز شده و تا بزرگ سالی هم ادامه می یابد.رشد مغزی در کودکان طی یک دوره زمانی بسیار کوتاه اتفاق می افتد به طوری که در مواردی این تغییرات به حدی شدیدند که آثار بلندمدتی بر روی ذهن و فکر کودک برجا می گذارند.
عوامل بسیار زیاد و مختلفی وجود دارند که با بکار گیری آنها می توان موجبات افزایش رشد عقلی و فکری کودک را فراهم آورد. عوامل مختلفی وجد دارند که باعث بروز تمایز نیاز در نیاز های کودکان برای رشد عقلی می شوند که می توان به ژنتیک، تفاوت های فردی، محیط و … اشاره کرد؛ ولی با وجود همه این ها دانشمندان و روان شناسان در تأثیر برخی عوامل اتفاق نظر دارند.
رفتار درست با کودکان در عین درست عمل کردن خود و عدم تناقض در رفتار، عوامل مؤثر در پرورش فکری کودکان است. البته تشخیص رفتار درست، کار چندان دشواری نیست زیرا هرکس بر اساس فطرت خویش می شناسد که کدام رفتار درست و کدام نادرست است. تشخیص خوب و بد یا حسن و قبح با انسان سرشته شده است. اگرچه داشتن زمینه مساعد از شرایط و لوازم آن است. دین الهی جامع این خوبی ها یا بایدها و نبایدهاست.
تورنس بیست اصل برای توسعه تفکر خلاق از طریق تجارب مدرسه ارائه می دهد که به ذکر برخی از آن ها بسنده می کنیم.
1. احساس ضعف در برابر شاهکار را دور کنید که مانع رشد خلاقیت می شود.
2. انتقاد سازنده را گسترش دهید و فقط انتقاد کردن را آموزش ندهید.
3. بچه ها را نسبت به محرک های طبیعی حساس کنید.
4. دست کاری اشیا و عقاید را تشویق کنید.
5. از تحمیل یک الگوی خاص اجتناب کنید.
به فرزند خود محبت کنید
دانشمندان این محبت را بر اساس اینکه چندبار مادر فرزند خود را تمیز یا نوازش می کند، اندازه گیری می کنند. مادر با تمیز کردن و نوازش فرزندش به او پناه می بخشد، چیزی که هر نوزادی به آن احتیاج دارد. هر چه کودکان بیشتر احساس امنیت کنند، با تهدیدهایی که با آن در آینده روبرو می شوند، راحت تر برخورد خواهند کرد.
دانشمندان کشف کرده اند که این اطلاعات وارد مغز می شوند. تجربیات اولیه در بخش مهمی از سلول های مغزی روی نقش د.ان.ا. (DNA) و همچنین روی یک ژن مشخص تاثیر می گذارند. درست همین ژن ترشح هورمون استرس کورتیزول را تحت تاثیر قرارمی دهد. به این صورت که حتی فشارهای کوچک باعث ترشح این هورمون استرسی ازغده ای در مغز آنها می شود. نتیجه آن است که رفتار آنها عوض می شود، ترسو و خشن می شوند و حتی در یادگیری آنان نیز اختلال ایجاد می گردد، زیرا ترشح این هورمون در مراکز یادگیری مغز خدشه وارد می کند. به گفته مینی، این نشان می دهد که محبت مادری در برنامه های مغزی نوزادان تاثیر زیادی می گذارد.
بالا رفتن هوش کودک بستگی زیادی به مادر و نوع تفکر او دارد؛ کودک در بدو تولد بیشترین تاثیر پذیری را از مادر خود دارد، زیرا که چه از لحاظ ارتباط فیزیکی و چه از لحاظ عاطفی بیشترین رابطه و وابستگی را به مادر خود دارد. یک مادر خوب می تواند ذهنیات مثبت خود را به فرزندش منتقل کند.
تولد کودک اولین مرحله قطع وابستگی او به مادر است زمانی که بند ناف نوزاد را قطع می کنند وابستگی فیزیکی او از مادر قطع می شود. به استقلال نسبی دست می یابد. اما هنوز مراحل زیادی در پیش رو دارد تا بتواند به عنوان انسانی مستقل روی پای خود بایستد و نیازهای خود را بر طرف کند. به همین دلیل است که حضور دائمی مادر در سالهای نخستین زندگی بویژه در سه سال اول از اهمیتی ویژه برخوردار است.
حضور همیشگی مادر به ویژه در مراحل ابتدایی همراه با مهربانی و مراقبت ها و مهر و عواطف ویژه او این احساس را در طفل به وجود می آورد که دراین جهان تنها و بی یاور نیست و در صورت لزوم از حمایت بی دریغ مادر بهره مند خواهد شد و این در تأمین امنیت او موثر است. در این مورد نیز نقش مادر منحصر به فرد است کودک باید از سرچشمه عواطف سرشار و مهر و محبت مادر سیراب شود. این امر در رشد عقلی او از تأثیر بسزایی دارد. و می تواند این حس را در تمام طول زندگی به وجود آورد که دارای پشتوانه ای عظیم بوده و دلبستگی عمیقی را نیز با خدای مهربان برقرار کند.
در این باره بیشتر بخوانید: اطلاعاتی در خصوص نقاشی کودکان از دیدگاه روانشناسی
هرگونه کپی برداری با ذکر نام دکتر سلام و لینک دهی مستقیم مجاز است