سایکوپاتولوژی چیست؟ چه کسانی ممکن است به بیماری های روانی مبتلا شوند؟ منشأ اصطلاح ” آسیب شناسی روانی” به سال 1913 برمی گردد، زمانی که این رشته علمی توسط کارل ژاسپرس، فیلسوف و روان پزشک آلمانی/ سوئیسی معرفی شد. این چارچوب جدید برای درک تجربه ذهنی افراد، به دنبال تاریخچه طولانی از تلاش های متنوع برای ایجاد معنا از «تجربیات غیرعادی» افراد بود. در این مقاله از بخش روانشناسی دکتر سلام به بررسی سایکوپاتولوژی می پردازیم.

سایکوپاتولوژی و تاریخچه درک بیماری های روانی

از ابتدای شروع تلاش برای تشخیص بیماری های روانی، راه های طولانی را پشت سر گذاشته ایم. اگر چه افرادی با مسائل سلامت روانی هنوز هم برچسب انگ اجتماعی دارند و توسط افراد جامعه درک نمی شوند، اما در گذشته موارد بسیار متفاوت بود. بقراط، پزشک یونانی قرن چهارم پیش از میلاد، مفهوم ارواح شیطانی را رد کرد و معتقد بود که بیماری روانی، بیماری مغزی است که مربوط به عدم تعادل مایعات بدنی می باشد. تقریبا در همان زمان، فیلسوف- افلاطون استدلال کرد که این حالت پریشانی ناشی از عدم تعادل در رابطه ی ذهن- بدن و روح است.

سایکوپاتولوژی

اگر در قرن شانزدهم مشکل سلامت روانی داشتید، زیاد خوش شانس نبودید. در آن زمان، بیماری روانی اغلب از نقطه نظر دینی یا خرافات قضاوت می شد. طوریکه در رابطه با افرادی که رفتار عجیب و غریب از خود نشان می دادند تصور می شد که توسط ارواح شیطانی یا شیاطین تسخیر شده اند. و اما روش درمان تان چه بود؟ شما شکنجه می شدید تا عقلانیتتان بازگردد. اگر این روش افاقه نکرد؛ اعدام می شدید.

بعدها در قرن 18 میلادی، علاقه به بررسی نقش دوران کودکی و تروما در توسعه بیماری روانی افزایش یافت. در ادامه این دوره، سیگموند فروید در قرن نوزدهم میلادی، برای حل مسائل حل نشده؛ صحبت درمانی را معرفی کرد.

امروزه، درک ما از بیماری روانی گسترش یافته است؛ از این رو، خوشبختانه این بیماری درمان دارد.

تعریف سایکوپاتولوژی

در حال حاضر؛ آسیب شناسی روانی یا سایکوپاتولوژی چگونه تعریف می شود؟ به طور خلاصه، می توان آن را به عنوان مطالعه عمیق مشکلات مربوط به سلامت روانی تصور کرد. دقیقا مانند مطالعه پاتولوژی (آسیب شناسی) ماهیت بیماری (از جمله علل، پیشرفت و نتایج)، آسیب شناسی روانی نیز، مطالعه ی مفاهیم مشابهی در حوزه ی سلامت روان (یا بیماری) است.

به این ترتیب، سایکوپاتولوژی یا آسیب شناسی روانی، بررسی تمام مشکلات مربوط به سلامت روان است: چگونگی درک آنها، چگونگی طبقه بندی آنها و نحوه برطرف کردن آنها. از این رو، موضوع آسیب شناسی روانی از تحقیق به درمان و در هر مرحله از آن گسترش می یابد. هر چه چرایی پیشرفت اختلالات روانی را بهتر درک کنیم، یافتن درمان های موثر برای آن، آسان تر خواهد بود.

متخصصین آسیب شناسی روانی

کدام یک از متخصصان در درک آسیب شناسی روانی دخیل هستند؟ درست همانطور که محدوده این حوزه، از تحقیقات تا درمان را شامل می شود، لیستی از متخصصان حرفه ای که تمایل به مشارکت دارند نیز وجود دارد.

در سطح تحقیقاتی، شما روان شناسان، روان پزشکان، متخصصان علوم اعصاب و افراد دیگری را خواهید یافت که سعی می کنند انواع مختلف اختلالات روانی را که در عمل بالینی مشاهده می شود، درک کنند.

در سطح عملیاتی، بسیاری از متخصصانی را خواهید یافت که در تلاشند تا سیستم های تشخیصی را به کار گیرند که برای ارائه درمان های موثر به افرادی که با مشکل سایکوپاتولوژی زندگی می کنند، استفاده می شوند. این افراد می توانند شامل موارد زیر باشند:

  • روان شناسان بالینی
  • روان پزشکان
  • مشاوران
  • مددکاران اجتماعی
  • پرستاران روان پزشکی
  • پزشک- پرستاران
  • تراپیست های ازدواج و خانواده
  • متخصصان جرم شناسی
  • جامعه شناسان

سایکوپاتولوژی

سیستم های تشخیصی آسیب شناسی روانی

متخصصان مرتبط با تحقیق و درمان آسیب شناسی روانی به منظور به کارگیری بهترین شیوه درمانی باید از سیستم هایی استفاده کنند. سیستم هایی مانند این، برای دسته بندی آنچه که به عنوان اختلالات روانی یا مشکلات فردی در نظر گرفته شده اند و در کنترل شناختی افراد نیستند، به کار گرفته می شوند.

در حال حاضر، سیستم هایی به طور گسترده، برای طبقه بندی بیماری های روانی در ایالات متحده استفاده می شوند. این سیستم ها عبارتند از:

راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی  (DSM-5)

 DSM-5 توسط انجمن روان پزشکی آمریکا به عنوان سیستم ارزیابی بیماری های روانی ایجاد شده است. DSM-5  شامل معیارهای قابل شناسایی می باشد که متخصصان از آن برای رسیدن به یک تشخیص ویژه برای فردی که به برنامه ریزی درمانی کمک می کند، استفاده می کنند.

معیارها و فهرست اختلالات، گاها با انجام یک تحقیق جدید تغییر می کنند. برخی از اختلالات ذکر شده در DSM-5 عبارتند از: اختلال افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، اختلال شخصیت پارانوئید و اختلال اضطراب اجتماعی.

طبقه بندی بین المللی بیماری ها   (ICD-11)

 ICD-11 سیستمی شبیه DSM-5 است. ICD بیش از یک قرن پیش توسعه یافت و توسط سازمان بهداشت جهان (WHO)  در سال 1948 تأسیس شد. تفاوت ICD-11 با DSM-5 در چیست؟

نخست اینکه،ICD-11  توسط یک سازمان جهانی ایجاد می شود، در حالی که DSM-5 توسط انجمن حرفه ای ملی (انجمن روانپزشکی آمریکا) سازمان یافته است. این انجمن، توسط مجمع بهداشت جهانی متشکل از وزرای بهداشت 193 کشور عضو WHO تایید شده است.

دوم اینکه، هدف ICD-11 کاهش سطح بیماری در سطح جهانی است. و سوم، ICD-11 به صورت آزاد در اینترنت در دسترس است. در مقابل، DSM پولی است و انجمن روانپزشکی آمریکا از فروش کتاب و محصولات مرتبط با آن، هزینه دریافت می کند.

معیارهای دامنه تحقیق  (RDoc)

فراتر از این سیستم های استاندارد برای طبقه بندی اختلالات روانی، یک حوزه ی در حال رشدی برای تحقیقات و تئوری وجود دارد که از فرمت چک لیست برای تشخیص بیماری فاصله می گیرد. از آنجایی که ممکن است فردی بدون داشتن معیارهای تشخیصی؛ علائم بیماری روانی را داشته باشد، مطالعات سایکولوژی توصیفی، نویدبخش یک سیستم بهتری از درک است.

RDoC بر مبنای تحقیقات تحلیلی در زمینه های علوم اعصاب، ژنومیک و روانشناسی تجربی است. به این ترتیب RDoC به جای گروه بندی اختلالات؛ که سابقا با ICD-11 و DSM-5 انجام می شد؛ به توصیف علائم و نشانه های آسیب شناسی روانی می پردازد. هدف اولیه در RDoC برنامه ریزی و تأمین هزینه تحقیق و پژوهش است.

سایکوپاتولوژی

تشخیص سایکوپاتولوژی در مقابل رفتار طبیعی

روان شناسان و روان پزشکان چگونه تشخیص می دهند که چه نوع رفتاری فراتر از رفتار طبیعی است و وارد حوزه «آسیب شناسی روانی» می شود؟ اختلالات روان پزشکی به مشکلات چهار حوزه: انحراف، اضطراب، اختلال عملکرد و خطر، اشاره دارد.

به عنوان مثال اگر با تجربه ی علائم افسردگی به روان پزشکی مراجعه کردید، با توجه به لیستی از علائم و به احتمال زیاد در DSM-5 ارزیابی تان می کنند:

  • انحراف (کج رفتاری)، به افکار، احساسات یا رفتارهایی اشاره دارد که غیر قابل قبول اند یا براساس اعتقادات فرهنگی فعلی، رایج نیستند. در مورد افسردگی، شما ممکن است احساس گناه یا بی ارزش بودن خود را گزارش کنید در حالی که در میان سایر افراد رایج نیست.
  • اضطراب، به احساسات منفی اشاره دارد که در خود یا اطرافیانتان احساس می کنید. در موارد افسردگی، ممکن است حس ناراحتی شدیدی نسبت به غمگینی یا گناه خود گزارش دهید.
  • اختلال در عمل، به ناتوانی در انجام کارهای روزانه مانند رفتن به سر کار اشاره دارد. در صورت افسردگی، ممکن است گزارش دهید که نمی توانید صبح زود از خواب بیدار شوید و یا اینکه کارهای روزانه شما خیلی کند پیش می روند.
  • خطر، به رفتار خشونت آمیز نسبت به خود و دیگران اشاره دارد. در صورت افسردگی، شما در مورد افکار خودکشی یا آسیب رساندن به خود گزارش می دهید.

به این ترتیب، می توانید مشاهده کنید که تمایز بین رفتار عادی در مقابل رفتار غیرعادی به این موضوع بستگی دارد که چگونه مسائل مربوطه بر شما یا اطرافیانتان تاثیر می گذارند. تشخیص درست، اغلب زمانی صورت می گیرد که همه چیز به نقطه بحرانی خود برسد، زیرا نقطه بحرانی، زمانی است که این جنبه های تشخیص واقعا خودشان را نشان می دهند.

سایکوپاتولوژی

معیارهای اندازه گیری در مقابل طبقه بندی

تشخیص وجود اختلافات نظر در علل ایجاد بیماری روانی، آسان است. در عین حال، حتی در زمینه فعلی نیز، اختلافاتی در مورد چگونگی مفهوم سازی بیماری روانی وجود دارد.

آیا واقعا اختلالات مختلفی وجود دارد، به طوری که فرد مبتلا به اختلال بیش فعالی با کمبود توجه (ADHD)  می تواند به شدت از شخص دیگری با اختلال اضطراب متفاوت باشد؟ یا عوامل فراگیرتری وجود دارند که نقشی در بیماری روانی ایفا می کنند و شاید بهتر باشد توضیح دهید که چرا برخی افراد به بیماری های زیادی مبتلا هستند (به نام همبودی)؟ برخی تحقیقات نشان می دهند که این امر در واقع می تواند، با مقوله هایی مانند “خطر کلی”، “درونی کردن ریسک” و “درونی کردن خطر” مفید باشد.

برخی از این مشکلات ذاتی در رویکرد “چک لیست” به سلامت روانی اشاره کرده اند. متأسفانه، ما در حال حاضر برای حل این مسئله، به درستی نزدیک نشده ایم اما امیدوارم در آینده سیستم های بهتری توسعه یابند تا همه مسائل زمینه سایکوپاتولوژی را در نظر بگیرند.

آیا ما به درک درستی از آسیب شناسی روانی یا سایکوپاتولوژی رسیده ایم؟ این موضوع هنوز هم جای بحث دارد. با این حال، ما قطعا از تلاش های اولیه به سمت یک برنامه تحقیقاتی پیش می رویم؛ که به جای طبقه بندی و دسته بندی- به ضرر درک درست از توسعه مشکلات و بهترین راه های درمان آنها- نویدبخش توصیف علائم به روش مفید باشد.