بیماری موکوپلی ساکاریدوز گروهی از بیماری های متابولیک ارثی است که به علت نبود یا اختلال عملکرد آنزیم خاصی ایجاد می شود که این آنزیم برای تجزیه مولکول هایی به نام گلیکوزامینوگلیکان (Glycosaminoglycan) مورد نیاز است. این مولکول ها رشته هایی طولانی از کربوهیدرات های قند در هر یک از سلول هایمان هستند که به ساخت استخوان، غضروف، تاندون ها، قرنیه، پوست و بافت همبند کمک می کنند. در این مقاله از بخش بیماری های دکتر سلام، ما علل و نشانه های بیماری موکوپلی ساکاریدوز یا بیماری MPS را مورد بحث قرار میدهیم.
تاریخچه بیماری موکوپلی ساکاریدوز
تاریخچه بیماری موکوپلی ساکاریدوز از اوایل قرن ۲۰ شروع شد، هنگامی که کودکی به درمانگاه ادینبورگ رسانده شد. این کودک تمام خصوصیات بیماری ای که بعدها به بیماری موکوپلی ساکاریدوز شناخته شد را داشت. از آن جایی که در آن زمان چیزی درباره این بیماری نمی دانستند، پزشک به طور موقت نام این بیماری را “Johnny McL’s disease” گذاشت. بعد از آن در سال ۱۹۱۷ دو مورد از این بیماری در وینیپگ گزارش شد.
دو سال بعد، یک مورد از این بیماری در آلمان گزارش شد. تمام این بیماران علائم تقریبا مشابهی داشتند. تمام آن ها علائم کبد و طحال بزرگ شده، پنجه ای شدن دست ها و بدشکلی های استخوانی را تجربه کردند. بیماری بیمار آلمانی به شدت پیشرفت کرده بود و در مراجعه او به پزشک تاخیر مشاهده شده بود.
گزارشات پزشکان این بیماران بعدها توسط سایر پزشکان مطالعه شدند و نشان داده شد که کودکان دیگری هم بودند که همچون این بیماران بودند و خصوصیات یکسانی داشتند. بعد از آن عنوان انتخابی برای این اختلال، سندرم هارلر بود. باید خاطر نشان کرد که توصیف اولیه این بیماری در کانادا صورت گرفته بود.
بیماری موکوپلی ساکاریدوز چیست؟
بیماری موکوپلی ساکاریدوز گروهی از بیماری های متابولیک ارثی است که به علت نبود یا اختلال عملکرد آنزیم خاصی ایجاد می شود که این آنزیم برای تجزیه مولکول هایی به نام گلیکوزامینوگلیکان (Glycosaminoglycan) مورد نیاز است.
این مولکول ها رشته هایی طولانی از کربوهیدرات های قند در هر یک از سلول هایمان هستند که به ساخت استخوان، غضروف، تاندون ها، قرنیه، پوست و بافت همبند کمک می کنند. مولکول های گلیکوزامینوگلیکان (که قبلا به آن ها موکوپلی ساکارید گفته می شد) در مایعاتی که مفاصل را روان می کنند نیز یافت می شوند.
افرادی که بیماری موکوپلی ساکاریدوز دارند، یا به میزان کافی یکی از ۱۱ آنزیم مورد نیاز برای تجزیه این قندها به پروتئین و مولکول های ساده تر را تولید نمی کنند یا آنزیم هایی تولید می کنند که به درستی کار نمی کنند. با گذر زمان این گلیکوزامینوگلیکان ها در سلول ها، خون و بافت همبند جمع می شود. نتیجه آسیب سلولی پیش رونده و دائمی است که روی ظاهر فرد، توانایی جسمی، عملکرد اندام ها و دستگاه های بدن و رشد ذهنی فرد تاثیر می گذارد.
بیماری موکوپلی ساکاریدوز تا چه حد رایج هست؟
بیماری MPS شدید حدود ۱ نفر از هر ۱۰۰,۰۰۰ نوزاد را تحت تاثیر قرار می دهد. بیماری موکوپلی ساکاریدوز تیپ ۱ خیلی رایج نیست و حدود ۱ نفر از هر ۵۰۰,۰۰۰ نوزاد را تحت تاثیر قرار می دهد.
بیماری موکوپلی ساکاریدوز چگونه به صورت ژنتیکی منتقل می شود؟
بیماری MPS تیپ ۱ (سندرم هارلر) توسط یک ژن بازگشتی ایجاد می شود. احتمال این که جنین ژن های ناقص را از هر یک از والدین به ارث ببرد و تحت تاثیر بیماری قرار بگیرد حدود یک چهارم در هر بارداری است (در صورتی که هر دوی والدین حامل این ژن باشند). به علاوه احتمال دارد که خواهران و برادران کودک دچار MPS تیپ ۱ که تحت تاثیر این بیماری قرار نگرفته اند ناقل ژن های این بیماری باشند.
چه کسی در معرض خطر است؟
تخمین زده شده که از هر ۲۵,۰۰۰ نوزادی که در ایالات متحده آمریکا متولد می شوند یکی از آن ها به نوعی دچار بیماری موکوپلی ساکاریدوز خواهد شد. بیماری موکوپلی ساکاریدوز نوعی اختلال اتوزومی است به این معنا که تنها افرادی دچار آن می شوند که ژن ناقص را از هر دو والدین که تحت تاثیر این بیماری قرار دارند دریافت می کنند. (استثنایی در این زمینه وجود دارد و آن MPS تیپ دو یا سندرم هانتر است که در آن، تنها مادر ژن ناقص را به فرزند پسر خود منتقل می کند).
وقتی هر دوی والدین ژن ناقص را دارند احتمال تحت تاثیر قرار گرفتن فرزند، یک چهارم در هر بارداری است. ممکن است که والدین و خواهر و برادران کودک تحت تاثیر قرار گرفته، هیچ علائمی از این بیماری را از خود نشان ندهند. خواهران و برادران کودک دچار یکی از انواع موکوپلی ساکاریدوز که تحت تاثیر قرار نگرفته اند، این ژن را با خود حمل می کنند و می توانند آن را به فرزندان خود منتقل کنند.
به طور کلی عوامل زیر احتمال ابتلا به بیماری های ژنتیکی یا انتقال آن به دیگران را افزایش می دهند:
- سابقه خانوادگی در بیماری های ژنتیکی
- والدینی که رابطه خویشاوندی نزدیکی دارند یا از دو گروه قومی یا جغرافیایی کاملا متفاوتند.
- والدینی که علائم بیماری را از خود نشان نمی دهند اما ژن آن را حمل می کنند.
بیماری موکوپلی ساکاریدوز را همچون بیماری های ذخیره ای لیزوزومال دسته بندی می کنند. بیماری های ذخیره ای لیزوزومال اختلالاتی هستند که در آن ها شمار زیادی از مولکول هایی که به طور طبیعی تجزیه شده اند یا به قسمت های کوچک تری تقسیم شده اند، به میزان مضر در سلول های بدن و بافت ها (خصوصا لیزوزوم ها) تجمع پیدا می کنند.
علائم و نشانه های بیماری موکوپلی ساکاریدوز
انواع مختلف بیماری موکوپلی ساکاریدوز شباهت های زیادی به هم دارند اما در عین حال از نظر شدت و درجه با هم متفاوتند. ممکن است که این خصوصیات در هنگام تولد خیلی مشهود نباشند اما با تجمع گلیکوزامینوگلیکان ها، استخوان ها، ساختار اسکلتی، بافت همبند و اندام ها تحت تاثیر قرار می گیرند.
عوارض نورولوژیکی بیماری MPS شامل آسیب به نورون ها (که کار فرستادن و دریافت سیگنال در سرتاسر بدن را دارند)، درد و آسیب دیدن توانایی های حرکتی است. این آسیب به علت فشردگی عصب ها یا انتهای عصب ها در طناب نخاعی یا سیستم عصبی پیرامونی اتفاق می افتد. سیستم عصبی پیرامونی قسمتی از سیستم عصبی است که مغز و طناب نخاعی را به اندام های حسی نظیر چشم ها و سایر اندام ها، عضلات و بافت های بدن در سرتاسر بدن متصل می کند.
بسته به نوع بیماری موکوپلی ساکاریدوز، فرد آسیب دیده می تواند از نظر ذهنی در سطح عادی باشد، یا دچار اختلالات ذهنی شود، تاخیر در رشد را تجربه کند یا مشکلات رفتاری شدید داشته باشد. خیلی از این افراد شنوایی خود را از دست می دهند. که این آسیب می تواند از نوع رسانا (که در آن فشار پشت پرده گوش سبب می شود که مایعات در قسمت گوش میانی جمع شوند که این موضوع سرانجام سبب بسته شدن گوش می شود).
یا حسی باشد (که در آن سلول های کوچک گوش داخلی آسیب می بینند)، گاهی نیز هر دو آسیب با هم اتفاق می افتند. در برخی از انواع موکوپلی ساکاریدوز، هیدروسفالی اتفاق می افتد. در هیدروسفالی گردش عادی مایع مغزی نخاعی با گذر زمان مسدود می شود و سبب افزایش فشار در سر می شود.
گاهی برای خشک کردن مایعات یک شانت به روش جراحی در مغز جاسازی می شود. در این شرایط قرنیه چشم نیز گاهی تیره می شود و اختلالات شبکیه چشم و گلوکوما نیز می توانند روی بینایی فرد تاثیر بگذارند. علائم جسمی بیماری موکوپلی ساکاریدوز شامل تفاوت اجزای صورت با سایر افراد و درشت بودن آن هاست.
علائم جسمی این بیماری شامل این موارد است: صاف بودن پل بینی، لب های بزرگ، دهان و زبان بزرگ، قد کوتاه، بالا تنه خیلی کوتاه (کوتولگی)، دیسپلازی (شکل و اندازه ناهنجار استخوان ها) و سایر اختلالات اسکلتی، ضخیم شدن پوست، بزرگ بودن اندام های بدن نظیر کبد یا طحال، فتق و رشد بیش از حد موهای بدن. دست های کوتاه و گاهی پنجه ای شکل، خشکی پیش رونده مفاصل و سندرم تونل کارپال می توانند حرکت و عملکرد دست ها را محدود کنند.
عفونت بازگشت کننده سیستم تنفسی، بیماری انسدادی ریه و آپنه خواب نیز از علائم رایج بیماری موکوپلی ساکاریدوز هستند. خیلی از افرادی که تحت تاثیر بیماری MPS قرار گرفته اند بیماری های قلبی (همچون بزرگ شدن قلب یا مشکلات دریچه قلب) را نیز تجربه می کنند.
یکی از بیماری های ذخیره ای لیزوزومال که معمولا با موکوپلی ساکاریدوز اشتباه گرفته می شود بیماری موکولیپیدوز (Mucolipidosis) است. در این اختلال، میزان زیادی از مواد چربی که به آن ها لیپید هم می گویند (و یکی از اجزای اصلی برای سلول های زنده است) به همراه قند، ذخیره می شوند.
افرادی که موکولیپیدوز دارند ممکن است شباهت هایی به افراد مبتلا به موکوپلی ساکاریدوز داشته باشند (خصوصیاتی در صورت، ناهنجاری های ساختار استخوان ها، آسیب مغزی)، به علاوه در این افراد میزان زیادی از آنزیم های مورد نیاز برای تجزیه لیپیدها نیز در خون یافت می شود.
انواع مختلف موکوپلی ساکاریدوز (MPS) چه هستند؟
تاکنون ۷ دسته بندی از بیماری موکوپلی ساکاریدوز تشخیص داده شده است. اگر چه هر یک از این دسته بندی ها از نظر بالینی با دیگری متفاوت است اما اکثر بیماران دوره ای از رشد عادی را تجربه می کنند که در ادامه با کاهش عملکرد جسمی و ذهنی همراه خواهد بود.
بیماری MPS تیپ ۱ (MPS I)
بیماری MPS تیپ ۱ بر اساس شدت علائم به سه گروه اصلی تقسیم می شود (هارلر، هارلر-اسچی، و اسچی). پس حالا می توان MPS تیپ ۱ را همچون یک طیف ممتد از بیماری دید، که در این طیف افرادی که به شدت تحت تاثیر قرار دارند در یک طرف طیف قرار دارند، افرادی که کمتر تحت تاثیر قرار دارند در طرف دیگر طیف قرار دارند و تنوعی از شدت های گوناگون در میان این طیف قرار دارد. تمام افرادی که MPS نوع ۱ دارند به کمبود یا نبود آنزیم آلفا ال ایدورونیداز (Alpha-L-iduronidase) دچارند.
افرادی که MPS تیپ ۱ دارند از هر دوی والدین خود یک ژن ناقص دریافت می کنند. در موارد شدیدتر MPS نوع ۱، تا آخر یک سالگی می توان تاخیر در رشد را به وضوح دید و معمولا رشد افراد بین ۲ تا ۴ سالگی متوقف می شود. این توقف رشد با کاهش رشد ذهنی و از دست دادن مهارت های جسمی نیز همراه است. به علت مشکلات شنوایی و بزرگ شدن زبان، صحبت کردن فرد به مشکل بر می خورد.
به علاوه، با گذر زمان لایه های شفاف قرنیه تیره می شوند و شبکیه نیز شروع به انحطاط می کند. سندرم تونل کارپال (یا فشردگی مشابه عصب ها در قسمت های دیگر بدن) و محدودیت حرکت مفاصل نیز به طور رایج دیده می شوند. ممکن است که کودک آسیب دیده در هنگام تولد نسبتا بزرگ باشد و به نظر عادی برسد اما می تواند مبتلا به فتق مغبنی یا اینگوینال (در کشاله ران) یا فتق ناف (جایی که بند ناف از شکم می گذرد) باشد.
رشد قد در این کودکان می تواند سریع تر از حد عادی آغاز شود اما قبل از تولد یک سالگی کاهش میابد و معمولا این رشد تا حدود ۳ سالگی متوقف می شود. خیلی از این کودکان بالاتنه کوتاهی دارند. خصوصیات صورت (همچون صاف بودن صورت، صاف بودن پل بینی و برآمدگی پیشانی) در سال دوم زندگی کودک مشهودتر می شوند.
اغلب کبد، طحال و قلب نیز متورم و بزرگ می شوند. ممکن است که کودک تنفس صدادار، عفونت سیستم تنفسی فوقانی و عفونت گوش را نیز تجربه کند. غذا دادن به این کودکان دشوار خواهد بود و خیلی از آن ها مشکلات روده را تجربه خواهند کرد. کودکان دچار MPS تیپ ۱ شدید، معمولا قبل از ۱۰ سالگی به علت بیماری های انسدادی ریه، عفونت تنفسی و مشکلات قلبی جان خود را از دست می دهند.
علائم بیماری MPS تیپ ۱ (MPS I)
اگر چه علائم بیماری MPS I خفیف معمولا بعد از ۵ سالگی مشهود می شوند اما معمولا بعد از ۱۰ سالگی این اختلال کاملا تشخیص داده می شود. کودکان دچار MPS I خفیف، ذهن و هوشی عادی دارند و تنها به اختلالات یادگیری جزئی دچارند؛ برخی از آن ها به مشکلات روان نیز دچارند. گلوکوما، مشکلات شبکیه چشم و تیرگی قرنیه نیز به طرز چشمگیری به بینایی آسیب می زنند.
سایر اختلالاتی که افراد دچار MPS I خفیف با آن ها روبرو می شوند شامل این مواردند: سندرم تونل کارپال یا سایر مشکلات مربوط به عصب ها، خشک شدن مفاصل، پنجه ای شدن دست ها و مشکلات پا، گردن کوتاه و مشکلات دریچه آئورت. برخی از افراد تحت تاثیر این بیماری از آپنه خواب و بیماری انسدادی ریه هم رنج می برند. افرادی که MPS I خفیف دارند می توانند به بزرگسالی برسند.
در طیف بیماری MPS I کودکانی قرار دارند که علائم آن ها بین ۳ تا ۸ سالگی آغاز می شود. این کودکان ممکن است که از مشکلات ذهنی متوسط و اختلالات یادگیری رنج ببرند. ناهنجاری های اسکلتی و سیستمیک که ممکن است این کودکان آن ها را تجربه کنند شامل کوتاهی قد، کوچک بودن مشخص فک، خشک بودن پیش رونده مفاصل، فشردگی طناب نخاعی، تیرگی قرنیه، مشکلات شنوایی، بیماری قلبی، درشت بودن اجزای صورت و فتق ناف هستند.
مشکلات تنفسی، آپنه خواب و بیماری قلبی نیز می توانند در نوجوانی رشد پیدا کنند. برخی از این افراد در طول خواب به فشار جریان هوای همواره مثبت نیاز دارند تا بتوانند به راحتی نفس بکشند. پیش بینی زنده ماندن این افراد تا اواخر ۱۹ سالگی یا اوایل دهه دوم زندگی است.
اگر چه هیچ مطالعه ای انجام نشده تا وفور MPS I در ایالات متحده آمریکا را بررسی کند اما برخی از مطالعات انجام شده در بریتیش کلمبیا تخمین زده اند که از هر ۱۰۰,۰۰۰ نوزاد، ۱ نفر با MPS I شدید متولد می شود. این تخمین برای MPS I خفیف، ۱ نفر از هر ۵۰۰,۰۰۰ نوزاد است و ۱ نفر از هر ۱۱۵,۰۰۰ نوزاد علائمی بین MPS I خفیف تا شدید دارد (در میانه طیف قرار دارند).
بیماری MPS تیپ ۲ یا MPS II (سندرم هانتر)
بیماری MPS II به علت نبود آنزیم ایدورونات سولفات (Iduronate sulfatase) اتفاق می افتد. اگر چه در گذشته MPS II را با توجه به شدت و علائم به دو گروه تقسیم می کردند، اما اکنون یک طیف پیوسته از بیماری در نظر گرفته می شود. MPS II تنها نوع بیماری موکوپلی ساکاریدوز است که در آن مادر به تنهایی می تواند ژن ناقص را به فرزند پسرش منتقل کند. وقوع سندرم MPS II از هر ۱۰۰,۰۰۰ تا ۱۵۰,۰۰۰ نوزاد پسر ۱ نفر را تحت تاثیر قرار می دهد.
کودکانی که به نوع شدید MPS II دچارند شباهت های زیادی با کودکان مبتلا به MPS I شدید دارند اما علائم این افراد خفیف تر است. آغاز علائم این بیماری بین ۲ تا ۴ سالگی است. کاهش رشد معمولا بین سنین ۱۸ تا ۳۶ ماهگی مشاهده می شود که همراه با از دست دادن توانایی های فرد است.
سایر علائم شامل برجسته بودن اجزای صورت، ناهنجاری های اسکلتی، بیماری انسدادی ریه، مشکلات تنفسی، کوتاهی قد، خشک بودن مفاصل، مشکلات شبکیه چشم (اما قرنیه تیره نخواهد شد)، هیدروسفالی ارتباطی، اسهال مزمن، بزرگ شدن کبد و طحال و مشکلات پیش رونده شنوایی هستند. گاهی زخم های پوستی مایل به سفید روی بازوها، کمر و بالای پاها دیده می شوند. مرگ در اثر بیماری تنفسی یا نارسایی قلبی معمولا تا ۱۵ سالگی رخ می دهد.
خصوصیات جسمی کودکانی که فرم نسبتا خفیف MPS II را دارند خیلی مشخص نیستند و پیشرفت این بیماری با سرعت آهسته تری رخ می دهد. این بیماری معمولا در دهه دوم زندگی کاملا تشخیص داده می شود. در MPS II خفیف، رشد ذهنی و اجتماعی فرد تحت تاثیر قرار نمی گیرد.
مشکلات اسکلتی نیز خیلی شدید نیستند اما سندرم تونل کارپال و خشکی مفاصل می توانند امکان حرکت فرد را محدود کنند و معمولا قد این افراد کوتاه تر از حد عادی است. سایر علائم شامل از دست دادن شنوایی، بینایی ضعیف، اسهال و آپنه خواب هستند. مشکلات تنفسی و قلبی نیز می توانند سبب مرگ زودرس این افراد شوند. افرادی که MPS II خفیف دارند می توانند تا ۵۰ سالگی یا بیشتر عمر کنند.
بیماری MPS تیپ ۳ یا MPS III (سندرم سان فیلیپو)
بیماری MPS III با علائم نورولوژیکی شدید همراه است. این علائم شامل زوال عقل پیش رونده، مشکلات رفتاری، بیش فعالی، صرع، تا حدی ناشنوایی و از دست دادن بینایی و ناتوانی در خوابیدن به اندازه کافی هستند. MPS III به طرز متفاوتی کودکان را تحت تاثیر قرار می دهد و رشد آن در برخی افراد سریع تر از بقیه است.
در این افراد رشد اولیه مهارت های ذهنی و حرکتی تا حدی به تاخیر می افتد. کودکان تحت تاثیر قرار گرفته، بین سنین ۲ تا ۶ سالگی کاهش چشمگیری در یادگیری را تجربه می کنند که این وضعیت همراه با از دست دادن مهارت صحبت کردن و قسمتی از شنوایی یا تمام آن است.
برخی از این کودکان هیچ وقت یاد نمی گیرند که صحبت کنند. مشکلات رفتاری، بیش فعالی، زوال عقل و وقفه در خواب می توانند کنترل این کودکان را سخت کنند (خصوصا کودکانی که قوای جسمی خود را از دست نداده اند). با پیشرفت بیماری، کودک نمی تواند روی پاهای خودش بایستد و تا ۱۰ سالگی دیگر قادر به راه رفتن نخواهد بود.
ضخیم شدن پوست و تغییرات جزئی در اجزای صورت، استخوان ها و ساختار اسکلتی با بالا رفتن سن مشهودتر می شوند. معمولا تا ۱۰ سالگی رشد قد متوقف می شود. سایر مشکلات شامل تنگ شدن مجرای هوا و بزرگ شدن لوزه ها و آدنوئید است، که این تغییرات غذا خوردن یا بلع را دشوار می کنند. احتمال بروز عفونت تنفسی نیز وجود دارد. MPS III چهار نوع دارد که هر کدام به علت تغییر در آنزیم های مختلف مورد نیاز برای تجزیه هپاران سولفات اتفاق می افتند.
تفاوت های زیادی بین این ۴ دسته وجود ندارد اما علائم کودکانی که مبتلا به MPS III نوع A هستند شدیدتر است و این بیماری پیشرفت سریع تری دارد. طول زندگی افراد مبتلا به MPS III خیلی متفاوت است. خیلی از افراد مبتلا به MPS III تا نوجوانی زنده می مانند، برخی دیگر بیشتر زنده می مانند و در دهه دوم یا سوم یا زندگی از دنیا می روند.
- نوع ۱) MPS IIIA به علت از دست دادن یا تغییر در آنزیم هپاران ان-سولفاتاز (heparan N-sulfatase) رخ می دهد.
- نوع ۲) MPS IIIB به علت از دست دادن یا نقص آنزیم Apha-N-acetylglucosaminidase رخ می دهد.
- نوع ۳) MPS IIIC توسط از دست دادن یا تغییر در آنزیم Acetyl-CoAlpha-glucosaminide acetyltransferase رخ می دهد.
- نوع ۴) MPS IIID به علت از دست دادن یا نقص آنزیم استیل گلوکز آمین ۶ سولفاتاز رخ می دهد.
میزان وقوع MPS III (هر چهار نوع) حدود ۱ نفر از هر ۷۰,۰۰۰ نوزاد است.
بیماری MPS تیپ ۴ یا MPS IV (سندرم مورکیو)
بیماری MPS IV از هر ۲۰۰,۰۰۰ نوزاد، ۱ نفر را تحت تاثیر قرار می دهد. این بیماری دو زیر شاخه دارد که به علت از دست دادن یا نقص آنزیم N-acetylgalactosamine 6-sulfatase (نوع A)، یا بتا گالاكتوزيداز (نوع B) رخ می دهد. این آنزیم ها برای تجزیه رشته های قند کراتان سولفات نیاز هستند. تغییرات جسمی ناشی از این بیماری در هر دو نوع شبیه هستند اما علائم MPS IVB خفیف ترند. شروع این بیماری بین ۱ تا ۳ سالگی است.
عوارض نورولوژیکی این بیماری شامل فشردگی عصب نخاعی یا انتهای عصب هاست که به علت تغییرات پیش رونده و شدید اسکلتی، خصوصا در دنده ها رخ می دهد. سایر علائم شامل از دست دادن شنوایی و تیره و تار شدن قرنیه چشم هستند. معمولا این افراد از نظر ذهنی در سطح عادی هستند، مگر این که هیدروسفالی رخ بدهد و درمان نشود.
در این نوع MPS رشد جسمی آهسته است و حدود ۸ سالگی متوقف می شود. ناهنجاری های اسکلتی همچون تغییرات قفسه سینه، صاف یا خمیده شدن ستون فقرات، کوتاه شدن استخوان ها و دیسپلازی ران، زانو، مچ پا از علائم رایج این بیماری هستند.
در این اختلال استخوانی که ارتباط میان سر و گردن را ثابت می کند دچار بدشکلی می شود. در این شرایط ممکن است که از مداخلات جراحی برای اصلاح مشکل استفاده کنند. محدودیت تنفس، خشکی مفاصل و بیماری قلبی نیز خیلی رایج هستند. افرادی که دچار MPS IV هستند معمولا در دهه دوم یا سوم زندگی خود از دنیا می روند.
بیماری MPS VI (سندرم ماروتو-لامی)
در این نوع MPS معمولا رشد ذهنی فرد عادی است اما علائم جسمی ناشی از این نوع MPS شبیه MPS I شدید هستند. این بیماری به علت کمبود آنزیم N-acetylgalactosamine 4-sulfatase رخ می دهد. MPS VI از نظر شدت علائم طیف متغیری دارد.
مشکلات نورولوژیکی ناشی از این بیماری شامل این مواردند: تیره و تار شدن قرنیه چشم، ناشنوایی، ضخیم شدن dura (غشایی که دور مغز و طناب نخاعی وجود دارد و از آن ها محافظت می کند)، و دردی که به علت فشردگی یا صدمه دیدن عصب ها یا انتهای عصب ها رخ می دهد.
رشد این کودکان در ابتدا عادی است اما حدود ۸ سالگی به طور ناگهانی متوقف می شود. تا ۱۰ سالگی کودکان این نشانه ها را خواهند داشت: بالاتنه کوتاه، قوز کردن، حرکت محدود مفاصل. در موارد شدید، ستون فقرات کودکان رو به جلو خم می شود و شکم آن ها نیز برآمده می شود.
تغییرات اسکلتی معمولا (خصوصا در قسمت لگن) پیش رونده هستند و امکان حرکت را محدود می کنند. خیلی از کودکان دچار فتق ناف و اینگوینال نیز خواهند شد. تقریبا تمام این کودکان به نوعی با بیماری های قلبی (خصوصا مشکلات دریچه قلب) دست و پنجه نرم خواهند کرد.
بیماری MPS VII (سندرم اسلای)
این بیماری یکی از نادرترین انواع بیماری موکوپلی ساکاریدوز است و حدودا از هر ۲۵۰,۰۰۰ نوزاد ۱ نفر را تحت تاثیر قرار می دهد. این اختلال به علت کمبود آنزیم بتا گلوکورونیداز رخ می دهد. در موارد خیلی نادر، MPS VII سبب می شود که کودکان با خیز جنینی یا هیدروپس فتالیس متولد شوند.
در هیدروپس فتالیس مقدار زیادی از مایعات در بدن جمع می شود. رهایی از این مشکل معمولا چندین ماه یا کمتر زمان می برد. بیشتر کودکانی که دچار MPS VII هستند معمولا خیلی تحت تاثیر بیماری قرار نمی گیرند. علائم نورولوژیکی این بیماری شامل این مواردند: اختلالات ذهنی خفیف تا متوسط تا ۳ سالگی، هیدروسفالی ارتباطی، تحت فشار بودن عصب ها، تیره و تار شدن قرنیه و از دست دادن دیدن شب.
سایر علائم شامل کوتاهی قد، ناهنجاری های اسکلتی، خشک شدن مفاصل، محدود شدن امکان حرکت، فتق ناف یا فتق اینگوینال هستند. برخی از بیماران در طول اولین سال های زندگی خود دوره های مکرر ذات الریه را تجربه خواهند کرد. طول عمر این افراد تا نوجوانی یا اوایل جوانی است.
بیشتر بخوانید: فتق ناف نوزاد و بزرگسالان ؛ علل، علائم، روش درمان
بیماری MPS IX
در سال ۲۰۱۱ تنها یک مورد از MPS IX گزارش شد. این اختلال به علت کمبود هیالورونیداز اتفاق می افتد. علائم این بیماری شامل شکل گیری توده های کروی بافت نرم اطراف مفاصل، دوره های ورم دردناک توده و دردی بود که بعد از ۳ روز به صورت خود به خود پایان یافت.
در این موردی که تنها نوع MPS IX بود رادیوگرافی لگن چندین توده بافت نرم و ساییدگی استخوان را نشان داد. سایر خصوصیات شامل این موارد بودند: تغییرات خفیف در صورت، کوتاهی قد که در سایر انواع MPS هم دیده می شد، حرکات عادی مفاصل و وضعیت عادی هوش.
بیماری موکوپلی ساکاریدوز چگونه تشخیص داده می شود؟
معاینه بالینی و آزمایش ادرار (میزان زیاد موکوپلی ساکاریدها در ادرار جمع می شود) اولین مرحله در تشخیص بیماری MPS هستند. گاهی از سنجش آنزیمی (معاینه تنوعی از سلول ها یا خون برای بررسی وجود نقص و کمبود آنزیم) نیز برای تشخیص بیماری MPS استفاده می کنند.
معاینه پیش از تولد با استفاده از آمنیوسنتز و نمونه گیری از پرزهای جفتی می توانند نشان دهند که آیا جنین تحت تاثیر بیماری موکوپلی ساکاریدوز قرار گرفته یا نه. مشاوره ژنتیک به والدینی که سابقه خانوادگی MPS دارند کمک می کند که تعیین کنند آیا ژن جهش یافته ای که سبب بیماری موکوپلی ساکاریدوز می شود را حمل می کنند یا نه.
بیماری موکوپلی ساکاریدوز چگونه درمان می شود؟
در حال حاضر هیچ درمانی برای بیماری موکوپلی ساکاریدوز وجود ندارد. برای درمان اختلالات سیستمیک و تقویت کیفیت زندگی فرد از مراقبت پزشکی استفاده می شود. فیزیکال تراپی و ورزش روزانه بروز مشکلات مفصلی را به تاخیر می اندازند و سبب تقویت توانایی حرکت می شوند. تغییرات در برنامه غذایی از پیشرفت بیماری پیشگیری نمی کند اما محدود کردن مصرف شیر، شکر و فراورده های لبنی به برخی از افرادی که مخاط زیادی تولید می کنند کمک می کند.
جراحی برای برداشتن لوزه ها و آدنوئیدها به تقویت تنفس در افراد دچار بیماری موکوپلی ساکاریدوز که مشکلات انسدادی تنفسی و آپنه خواب دارند کمک می کند. پزشک می تواند وضعیت مجرای تنفسی را بررسی کند و تعیین کند که هنگام خواب فرد به اکسیژن نیاز دارد یا نه. برخی از بیماران به جراحی برای جاسازی لوله تراشه برای کمک به تنفس نیاز دارند.
جراحی می تواند فتق را اصلاح کند، مایعات مغزی نخاعی اضافی را از مغز پاک کند، و فشار ناشی از ناهنجاری های اسکلتی یا سایر ناهنجاری ها را از روی عصب ها و انتهای عصب ها بردارد. برای افرادی که عملکرد قرنیه آن ها به طرز چشمگیری به مشکل برخورده پیوند قرنیه می تواند بینایی را اصلاح کند.
درمان جایگزینی آنزیم هم اکنون برای MPS I، MPS II، MPS VI و MPS VII استفاده می شود و استفاده از آن برای سایر اختلالات MPS نیز در حال بررسی است. درمان جایگزینی آنزیم در کاهش علائم غیر نورولوژیکی و درد موثر است. پیوند مغز استخوان (BMT) و پیوند خون بند ناف (UCBT) در درمان بیماری MPS تا حد کمی موفق هستند.
خصوصیات ناهنجار جسمی (به جز آن هایی که روی اسکلت و چشم ها تاثیر می گذارند) می توانند با استفاده از این دو درمان کمی بهبود بیابند اما نتایج نورولوژیکی این درمان ها متفاوت است. BMT و UCBT پروسه هایی با ریسک بالا هستند و تنها بعد از این که اعضای خانواده مورد بررسی و مشاوره قرار گرفتند، استفاده می شوند.
برای بررسی تاثیر ژن درمانی روی MPS از نمونه حیوانی برای این کار استفاده کردند. نشان داده شد که این درمان می تواند تجمع مواد در سلول های مغز را متوقف کند و به تقویت یادگیری و حافظه کمک کند. دانشمندان در حال مطالعه روی این موضوعند تا ببیند که چگونه ژن درمانی ریکاوری عملکرد ذهن در گونه های حیوانی را تحریک کرد. در دسترس قرار گرفتن این درمان برای انسان ها زمان می برد.
دانشمندان در حال تلاش برای تشخیص ژن های مربوط به موکوپلی ساکاریدوز (بیماری MPS) هستند و برای بررسی درمان های جدید در گونه های حیوانی و انسان ها برنامه ریزی کرده اند. از گونه های حیوانی برای بررسی جایگزینی آنزیم برای تجزیه قند استفاده می شود.
آزمایش های بالینی در حال بررسی تاثیر جایگزین کردن آنزیم روی اندام های بزرگ شده (همچون کبد و طحال) و اختلالات قلبی و ریوی هستند. تحقیقات بیشتری نیز در حال بررسی وسعت و دلایل از دست دادن شنوایی و مشکلات گوش میانی هستند (این اختلالات در بیماری MPS رایج هستند). به علاوه دانشمندان در حال بررسی روش هایی برای اصلاح مشکلات ساختاری و عملکردی هستند.
بیشتر بخوانید: آشنایی با پیوند مغز استخوان Bone marrow transplant
بیماری MPS I؛ بیماری هارلر، هارلر اسچی، اسچی
فرزندم تا چه میزان تحت تاثیر این بیماری قرار می گیرد؟
تمام افرادی که از MPS I رنج می برند آنزیم مشابهی را ندارند. معمولا این امکان وجود دارد که DNA بیمار بررسی شود و پیش بینی شود که این بیماری تا چه حد پیشرفت خواهد کرد. گاهی نیز پزشک با اتکا بر معاینه ای که از کودک داشته در این خصوص نظر می دهد.
هیچ درمان جادویی ای برای بیماری MPS وجود ندارد اما راه هایی وجود دارد که به بزرگسالان و کودکان کمک می کند که از زندگی شان لذت ببرند و مشکلاتی که ممکن است داشته باشند را کنترل کنند. باید به خاطر بسپارید که این بیماری تاثیرات متفاوتی روی بیماران می گذارد.
تاثیر روی باروری
از سال ۱۹۸۰، پیوند سلول های بنیادی خون ساز (HSCT) برای درمان سندرم هارلر استفاده می شد. سندرم هارلر اسچی و اسچی معمولا با HSCT درمان نمی شوند. بلکه برای افرادی که سندرم هارلر اسچی و اسچی دارند درمان جایگزینی آنزیم (ERT) با لارونیداز به عنوان درمان اولیه محسوب می شود.
درمان HSCT برای بیمارانی که سندرم هارلر دارند، زیر ۲ سال هستند و عملکرد شناختی عادی ای دارند استفاده می شود. این پروسه، در صورت موفق شدن، یک درمان یک باره است که سبب افزایش طول دوره زندگی، حفظ عملکرد شناختی و کاهش شدت بیماری می شود.
HSCT احتمال بیماری در اثر سندرم هارلر را کاهش می دهد و مزایای زیادی دارد؛ (از جمله خفیف کردن و کاهش شدت این علائم: بزرگی طحال و کبد، انسداد مجرای تنفسی [همچون آپنه خواب]، علائم قلبی، مشکلات صورت). متاسفانه امکان تشخیص زود هنگام سندرم هارلر کم است و علت آن نادر بودن این بیماری، تنوع در بیماری و سایر موارد است. هدف HSCT درمان بیماران و ترمیم اختلالات جسمی و ذهنی است اما بعد از استفاده از HSCT احتمال ناباروری وجود دارد.