یک تحقیق جدید روی نوجوانان بیان میکند ،اشخاصی که از انجام کارهای خیرخواهانه خوششان می آید،در گذر زمان دچار افسردگی کمتر میشوند…
کل زندگی ما،وقتی که در موردش بیندیشید،برپایه اجر و پاداش بنا شده است.دستیابی به پول،تفریح،عشق و حتی غذا.
اینکه ما چطور در جستجو و پاسخگویی به این پاداش ها هستیم،بخشی از چیزی است که خوشبختی کلی ما را مشخص میکند.ارسطو معروف گفته که دو نوع اصلی از لذت وجود دارد.hendonia یا مادی مانند لذت تماشای سریال و خوردن غذا که نوع خودخواهانه لذت است و eudaimoniaیا معنوی مانند لذتی که از کمک به دیگران و انجام کارهای سودمند به دست می آید.
تحقیق اخیر روانشناسان نشان داده است که نوع دوم لذت شاید باعث افزایش پایداری در شادی شود.پاداش نوع اول شاید نشاط و شادی کوتاه مدت ایجاد کند ، اما زودتر از جریانی که از پاداش کارهای خداپسندانه به وجود می آید از بین میرود.
مطالعات نشان داده که شادی بدون مفهوم و معنی ، نوعی زندگی خودخواهانه ، خودمحور و سطحی را تعریف میکند که در آن همه چیز مرتب است و نیازها و آرزوها به سادگی برآورده میشوند.
در حین اینکه شادی حسی است که در یک لحظه احساس میشود و درست مانند تمام احساسات دیگر در نهایت از بین میرود ، از سویی دیگر مفهوم شادی ماندگار است و گذشته را به حال و آینده متصل میکند.
برخی از افراد به طور طبیعی به دنبال لذتهای مادی و فانی هستند ( یاد فیلم گرگ وال استریت می افتیم ) و بعضی دیگر تمام بعدازظهر را صرف کمک به مادربزرگ برای رنگ آمیزی اتاق غذاخوری اش میکنند چون به نظرشان کار خوبیست.
در طول سالها دانشمندان کشف کردند که می توانند میزان لذتی که فرد از هر چیزی به دست می آورد را با گرفتن MRI مغزی از سطوح فعال در هسته درونی مغز اندازه بگیرند.(مرکز پاداشی که در مغز قرار دارد)این قسمت مغز در نوجوانان به همه نوع پاداش پاسخ میدهد.زیرا مغز نوجوانان نسبت به شادی کم هم بسیار حساس است و در اواخر نوجوانی که این حساسیت کم میشود افسردگی برای بسیاری از مردم به حداکثر میرسد.
در یک تحقیق جدید دانشمندان تصمیم گرفتند که کشف کنند چطور مغز حساس نوجوانان به لذتهای مادی مانند بازیهای ویدیویی و مواد مخدر عکس العمل نشان میدهد ، در مقایسه با آنهایی که طرفدار فعالیتهای اجتماعی مانند کمک به افراد نیازمند ، قدردانی و تلاش برای اهداف طولانی مدت بودند.آیا نوجوانانی که از انجام کارهای داوطلبانه خوشحال و با نشاط میشدند در درازمدت خوشحال تر از آنهایی بودند که فقط برای هیجان یک ماشین دزدی بزرگ زندگی میکردند؟
در تحقیقی که در مجموعه مقالات آکادمی علوم منتشر شد ، دانشمندان یک گروه 39 نفره از نوجوانان را در طول یک دوره یکساله زیر نظر گرفتند تا متوجه شوند که آیا شیوه ای که مغز آنها به لذتهای نوع اول و دوم عکس العمل نشان میدهد ، ارتباطی با میزان افسردگی که آنها در گذر زمان احساس میکنند دارد یا نه !
اول از افراد در حالیکه تصمیم میگرفتند که آیا پول را برای خودشان نگه دارند ( پاداش نوع اول ) یا به خانواده شان هدیه دهند ( پاداش نوع دوم ) MRI گرفته شد.همچنین یک بازی را انجام دادند تا مشخص شود که آیا برای امکان پاداش مالی بیشتر ریسک میکنند؟
سپس این افراد در طول اسکن اولیه یک پرسشنامه درباره نشانه های افسردگی پر کردند و سال بعد هم اینکار را تکرار کردند.علایم افسردگی در بین نوجوانانی که تصمیمات خیرخواهانه گرفتند، کاهش یافت.
معلوم شد که نوجوانانی که بیشترین پاسخ مغزی را به بخشش و تصمیم گیری مالی کمک به خانواده دادند ، بیشترین کاهش در علایم افسردگی را در طول زمان داشتند.و کسانی که در بازی ریسک پذیری بالاترین پیشرفت را داشتند ، احتمال بیشتر شدن افسردگی شان بیشتر است.به نظر میرسد انواع پاداشهایی که نوجوانان به آنها پاسخ دادند ، رفتارهایشان را طوری تغییر داد که سلامتی کلی شان تغییر کرد.
برای مثال محققان می گویند که نوجوانانی که در زمان تصمیم گیریهای خیرخواهانه بیشترین فعالیت را در مغز داشتند ، به احتمال زیاد احساس لذت از حمایت از خانواده را تجربه میکنند و بنابراین شاید زمانیکه صرف کمک به خانواده شان میکنند افزایش یابد.
مهم است توجه داشته باشید که این موضوع لزوما به این معنی نیست که والدین میتوانند نوجوانانشان را با اجبار به اینکه از طریق کارهای داوطلبانه به دنبال خوشحالی باشند در برابر افسردگی واکسینه کنند.اما نوجوانانی که در حال حاضر این نوع از کارها را به خاطر تقویت روحیه شان انجام میدهند ، به احتمال زیاد این روحیه قوی را با خود خواهند داشت.
محققان میگویند: یافته های ما نشان میدهد که سلامت روانی شاید به توجه بیشتر به خانواده ، اخلاق و فرهنگ مربوط باشد، نه لذتهای خودخواهانه و آنی .
امیدواریم در قانع کردن نوجوانان برای انجام این نوع فعالیتها موفق باشید.