آیا زیاد و بیمورد نگران می شوید؟ چگونه تشخیص دهیم میزان اضطراب نرمال است یا نه؟ این شیوه های آسان را استفاده کنید تا استرس به سراغتان نیاید و بی مورد نگران نشوید اگر می اندیشید که اضطرابهایتان غیر نرمال است فقط شما نیستید بسیاری از انسانها اینگونه اند و این احساس نگرانی انها را چند برابر افزایش میدهد نمیدانند آیا بیماری روانی دارند یا سالم و عادی هستند
احتمالا جواب همه این سوالها، مثبته! پس بیاید بعضی از این نگرانیها رو کنار بذارید.
سطرهای اولیه درباره منشا استرسه. هرچی بیشتر تلاش کنید که نتیجه کارهاتون منفی نباشه، استرستون بیشتر میشه. وقتی در محل کارتون هستید؛ محدودیتها، ترس از سرزنش رییس و یا مشکلات با همکاران از عوامل استرسزا محسوب میشن و توی خونه؛ بچه ها، مشکلات مالی و یا به هم خوردن رژیم لاغری، مسایل نگرانکننده هستند.
بالاخره هر کسی گاهی احساس نگرانی میکنه. زمانی که سعی دارید، از اتفاقات ناخوشایند اجتناب کنید و همه چیز خوب پیش بره؛ استرس و ترس عکسالعمل های کاملا طبیعی به حساب میان.
زمانی که اضطراب تمام وجودمون رو احاطه می کنه، باید چه کار کرد؟
هنگامی که مضطرب هستید، گوشه ای خلوت پیدا کنید، یک لیست بنویسید از افکار منفی که سعی دارید ازشون اجتناب کنید.
بعد از خودتون بپرسید، برای مقابله با این افکار منفی توی لیست، کاری از من ساخته است؟
بیاید با مواردی از لیست شروع کنیم که جواب “نه” است (چیزهایی که امکان تغییرش نیست). وقتی استرس برای چیزهایی باشه که شما نمیتونید تغییرش بدید، نگرانی شما بیشتر میشه. کاری از شما ساخته نیست که نتیجه رو عوض کنید! پس یه راه حل پیدا کنید که از این سکون، غوطه خوردن در گرداب نگرانیها و اضطراب دورتون کنه، و یا از این سردرگمیهای احساسی نجاتتون بده!
مطمئنا، به سادگی نمیتونید افکار نگران کننده رو از خودتون دور کنید. از شر اضطراب و نگرانیهای دست و پا گیر به سادگی رهایی ندارید.
فقط بیست دقیقه وقت بگذارید و درباره هرچی نگرانتون میکنه، بنویسید. تحقیقات زیادی دال بر این وجود داره که اگر راجع به چیزایی که آزارتون میدن، بنویسید، کمک میکنه این افکار آزاردهنده با اطلاعات موجود در ذهنتون مرتبط بشن و راحتتر از شر افکار آزارنده خلاص بشید. قلمتون رو بر دارید( یا لپ تاپ) و فکر کنید! دارید از چی فرار میکنید و اصلا چرا؟ بنویسید که اساسا مشکل چی هست و چرا فکر میکنید این براتون یک مشکله، احساستون رو دربارش بنویسید، منشا اصلی این مشکل کجاست؟
شاید نوشتن درباره مشکلات خیلی هم جالب نباشه، اما از اضطراب و نگرانیهای طولانی و طاقتفرسا که دایم تو ذهنتون بزرگش میکنید، بهتره و اجازه میده بفهمید اصلا برای چی نگران هستید! با ممارست در نوشتن میبینید که، اونقدرها هم که فکر میکنید بد نیست. شاید اولش پیش خودتون بگید اینکه مشکل من رو حل نکرد و احتمالا بی خیالش بشید و شاید بگید: نگرانی من از عوامل بیرونی ناشی میشه (مثلا عقاید یه نفر دیگه درباره شما) پس از افکار درون من نیست، که بتونم کاری براش بکنم!
درباره مشکلاتی که کاری از شما دربارشون برمیاد، دو راه حل وجود داره که باهاشون روبرو بشین!
اول، فکر کنید ببینید، موقعیتی که باعث اضطراب شماست، آیا واقعا نگران کننده هست؟ به عنوان مثال، خیلی از مردم نگرانند که اگه نتونن وظایفشون رو به خوبی انجام بدن، چی میشه؟ و در نتیجه نگرانن که دیگران دربارشون چی فکر و قضاوت میکنن. در اینجا چیز نگرانکنندهای وجود نداره، خودتون هستید که میخواید، روی افکار منفی تمرکز کنید!
در این موارد، مثبت فکر کنید، به جای تصورات منفی و بد بینی، درباره کاراتون و چیزی که انتظارتون رو میکشه خوشبین باشید و به مزیتهاش فکر کنید. اینطوری خودتون رو ازافکار استرسزا سبک میکنید ودر مسیر شادی قدم میگذارید و انتظار اتفاقات خوشآیند رو میکشید. سپری کردن زندگی به این شیوه خیلی بهتر از اینه که دائم منتظر فاجعه باشی و سعی کنی ازش اجتناب کنی.
بعد از گذشتن از این مرحله با ممارست، یک سری چیزها هست که واقعا باید نگران اونا باشید– و اون چیزهایی هستند که برای حلش یه کارایی ازتون برمیاد. پس از نیرویی که همراه با اضطراب در وجودتون جمع میشه، بهره ببرید و برای حل مشکل یا مشکلات پیش روتون، برنامه ریزی کنید. بعد، با برنامهای به جا، توی زندگی واقعی و عملا تمرین کنید. همه انرژی درونتون که در اضطرابتون محصور شده رو ازش پس بگیرید و صرف کارهای مفید کنید. بدوید، بازی کنید و یا به کلاس ایروبیک باشگاه سری بزنید. به مرور احساس بهتری پیدا میکنید.
و اینجوری با خیال راحت می دونید که میزان نگرانی شما در حد معقوله.
منبع-http://ibanoo.ir