در این مطلب قصد داریم همه ابعاد موفقیت را بررسی کنیم و راه دسترسی به آنان و نحوه رسیدن و گذارندنشان را با هم مرور کنیم.
آیا میدانید به چه کسانی موفق میگویند؟ آیا تا به حال از خود پرسیدهاید چرا برخی افراد از بعضی دیگر موفقترند؟ یا حتی چرا بعضی کشورها از کشورهای دیگر پیشرفتهترند؟موفقیت شما چه تأثیری در موفقیت جامعه دارد؟
مطالعات نشان میدهد، موفقیت و توسعهي کشورها به وجود افراد موفق در آن کشورها بستگی دارد. کشورهایی چون کره، مالزی ، هند از این راه به توسعه دست یافتهاند.
زندگی را می توان به یک رقابت تشبیه کرد که افراد بشر شرکت کنندگان آن می باشند و بر این اساس به سه گروه تقسیم می شوند:
گروه اول که در اکثریتاند، تماشاچیان این رقابت را تشکیل میدهند. آنان فقط نظارهکنندگان حوادثاند و از بیم ضربههای احتمالی، خود را کنار میکشند و فقط به کف زدن برای بازیکنان اکتفا میکنند. بیشتر این تماشاچیان از موفقیت بیم دارند، زیرا مطمئن هستند که اگر موفق شوند، بار وظایفی بر دوش آنان گذاشته میشود. آنان بیم دارند که اگر از عهدهي انجام آن وظایف بر نیایند موفقیت و حیثیتشان لکهدار شود. از این رو فقط به زندگی نگاه میکنند تا ببینند دیگران چگونه نقش خود را بازی میکنند.
گروه دوم که اینان نیز قشر وسیعی از افراد جامعه را تشکیل میدهند، بازندگان این مسابقه هستند. البته منظور از بازندگان، تنها میلیونها انسان فقیر و بینوا نیستند، بلکه آنان هم که از رفاه اجتماعی نسبی برخوردارند، از بازندگان محسوب میشوند. زیرا این گروه نیز فقط به گذراندن روزمرهي زندگی، یعنی پوشیدن لباس خوب، برخورداری از تفریح مناسب، خانه و درآمد متوسط قانعاند. آنها هدفهای بلندی ندارند و اگر هم داشته باشند، به آن نمیرسند. نکتهي جالب این است که این گروه، از حس انتقادی شدیدی نسبت به جامعه برخوردارند و با همین ویژگی نیز میتوان در جامعه آنان را تشخیص داد. ذکر این نکته ضروری است که این گروه در مقایسه با گروه تماشاچیان جلوترند، اما در مقایسه با گروه سوم، افراد موفقی به حساب نمیآیند.
گروه سوم را نیز برندگان و افراد موفق تشکیل میدهند. تعداد این افراد، نسبتاً کم است و در زندگی آنچه را اراده کنند، به دست میآورند. این گروه برای خود اهداف مهمی را تعیین میکنند وبه آنها نیز میرسند و در نتیجهي رسیدن به این اهداف، به خود و دیگران بهره میرسانند. حال تصمیم با شماست که میخواهید جزء کدام گروه باشید.
این افراد موفق، چه کسانیهستند؟ از این رو، ابتدا باید معنی و مفهوم موفقیت را دریابیم. موفقیت عبارت است از بالفعل کردن استعدادهای نهايی که در وجود هر کس نهفته است. آدمی با این استعدادها به دنیا میآید، بزرگ میشود و باید آنها را تمام و کمال در راه هدف و منظوری که او را شاد و خرسند میکند، به کار گیرد.
به طور کلی میتوان گفت که فرد موفق، کسی است که به آرزوهای خود برسد و در درون، رضایت خاطر احساس کند که این امر، خود حاصل تلاش و کوشش مداوم در زندگی است.
به عنوان مثال، ممکن است در نظر یکی، رسیدن به پول وسرمایهي بیشتر موفقیت تلقی شود ودر نظر دیگری، کشف و پرورش استعدادهای خود برای خدمت بیشتر به دیگران موفقیت به حساب آید و یا در نظر دیگر رسیدن به مقام و موقعیت مهم، موفقیت قلمداد شود، به طور کلی، موفقیت را میتوان از سه بعد بررسی کرد.
بعد فردی
موفقیت از نظر فردی، یعنی این که شخص به تنهایی و بدون در نظر گرفتن عوامل بیرونی به برتریهایی برسد. عامل این نوع موفقیت، بیشتر تلاش و کوشش خود فرد است. به عنوان نمونه، موفقیت دانشآموزی که در مسابقات علمی یا مهارتی، مقام برتر یا مهمی را به دست میآورد، بیشتر به خود فرد بر میگردد تا اطرافیانش. برخي از عوامل شخصي مهم دخيل در موفقيت عبارتاند از:
الف) خود شناسی و خودباوری
ب) نواندیشی و نوگرایی ذهنی
ج) اعتقاد به کسب مهارت و قابلیت بیشتر و برتر
د) شناخت کامل از عوامل محیط اطراف خود
هـ) شناخت ضعفهای خود و تقویت باوراندیشی
و) مشخص نمودن اهداف شخصی و تمایلات فردی
ز) فراگیری آموزش و تجارب در ارتباط با شناخت ریسک، نحوهي پذیرش آن و چگونگی محاسبهي آن
ح) احساس تغيیر در چرخهي زندگی خود
ط) نیاز به کسب موفقیت
ي) برخورداری از علوم مربوط به کسب و کار (Business knowledge)
ك) قدرت کنترل و آگاهی به قدرت خویشتن
بعد سازمانی
اما موفقیت سازمانی، کمی پیچیدهتر از موفقیت فردی است. عامل این نوع موفقیت، تنها تلاش خود فرد نیست، بلکه علاوه بر کوشش او، اطرافیان و همکارانش نیز در موفقیت سهیم هستند. البته شاید بتوان گفت که در این نوع موفقیت نیز عامل اصلی موفقیت، یک نفر است اما نتیجهي این نوع موفقیت تنها به خود فرد بر نمیگردد، بلکه متوجهي همکاران یا سازمان او نیز میشود. مثلاً ۱۰۰ شرکت برتر کشور که موفقیت آنها نتیجهي تلاش و کوشش کارکنان این شرکت ها می باشد.
بعد کلان
چگونه ميتوان شرکتهاي موفق را ايجاد کرد؟ خالقين ايــن شرکتها چـه کسـاني هستند؟ چگونه اين شرکتها با تغييرات محيط بين الملل خود را وفق ميدهند؟
همه میدانیم که ما ایرانیان در زمینههایی گوناگون افراد موفقی داشتهایم و داریم. به عنوان مثال در ورزش قهرمانان زیادی داشتهایم که برای کشورمان افتخار آفریدهاند. افرادی چون جهان پهلوان تختی و در عرصهي دانش نیز افراد موفقی چون ابوعلی سینا و پروفسور سمیعی داریم و اکنون نیز هر ساله دانشآموزان و دانشجویان ايراني در المپیادهای علمی مختلف، مقامهای برتر را کسب میکنند.
به راستی، آیا در زمینهي اقتصادی نیز افراد موفق ایرانی داریم که در سطح دنیا مطرح باشند؟ آیا شرکت یا سازمان ایرانی را میشناسید که تولیدات یا محصولاتش قابل رقابت با کشورهای دیگر باشد؟ همان گونه که میدانید، در این زمینه ما نمونهای نداریم که موفقیتش قابل طرح در سطح دنیا باشد.
در کشورهای توسعه یافته، به دلیل توسعهي اقتصادی و برخورداری از وضعیت اقتصادی مناسب، بنگاههای اقتصادی سادهتر به موفقیت دست مییابند، اما نباید فراموش کرد که بسیاری از فرصتها در عدم تعادل اقتصاد نمایان شده و میتوانند توسط بنگاههای هوشیار، مورد بهرهبرداری قرار گیرند. از طرفی، باید توجه داشت که حضور کارآفرینان و نیز شرکتهای موفق (کوچک، بزرگ و متوسط) میتوانند به عنوان موتور محرک توسعه عمل نموده و رشد، موفقیت و توسعه را در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فراهم آورند.