هر چه کیفیت تمركز بهتر باشد، يادگيرى دقيقتر، كاملتر و ماندگارتر خواهد بود. همچنین تمركز بیش از حد به گسستگى حافظه، بى نظمى ذهنى، آشفتگى روانى و فراموشى مى انجامد.
تمرکز کردن به خودي خود در هر کاري بسيار خوب است. سال هاي سال است که به مديران توصيه شده تمرکز خود را بر مسائل مشخصي مانند طراحي استراتژي هايي براي توليد بهتر و کم هزينه تر محصول، از بين بردن موانع خط توليد، توسعه اولويت ها و توجه به دو يا سه اولويت اصلي و سازماندهي زمان به گونه اي که بتوان به صورت پي در پي بر مسائل پيچيده متمرکز شد، حفظ کنند.
اما گاهي اوقات تمرکز بيش از حد مي تواند براي سلامت ما، چه از نظر فردي و چه سازماني مضر باشد. به عنوان مثال، جرومه گروپمن، در کتاب خود به نام «پزشکان چگونه فکر مي کنند» توصيه مي کند که وقتي به عنوان بيمار به پزشک مراجعه مي کنيد و آن پزشک با تمرکز بيش از حد به تشخيص و روش درماني خاصي رسيده، اين سوال را مطرح کنيد: «چه راهکارهاي ديگري مي تواند وجود داشته باشد؟» او مي گويد اين يکي از مهم ترين سوالات زندگي ما است که معمولاپرسيده نمي شود و براي بر هم زدن تمرکز طراحي شده است. ماکس بازرمن، در کتاب جديد خود به نام «قدرت توجه کردن» نتيجه مي گيرد که تمرکز بيش از حد، يکي از دلايلي است که باعث مي شود رهبران سازماني نتوانند به واقعيت هاي مهم مرتبط با تصميم هاي خود توجه کنند. او براي اثبات اين موضوع به مثال معروفي اشاره مي کند که در آن از گروهي مدير خواسته شد تعداد دفعات عبور يک توپ از ميان افرادي که در يک فيلم نمايش داده مي شوند را بشمارند. در اواسط فيلم، زني با چتر از وسط گروه عبور مي کند. در هر باري که اين فيلم پخش شد، همواره بيش از نيمي از تماشاچيان که بيش از حد بر آن توپ متمرکز شده بودند، نتوانستند زن چتر به دست را ببينند. اين نشان مي دهد آنها بيشتر تمرکز مي کنند تا توجه. به گفته بازرمن، تمرکز بيش از حد بر يک موضوع يکي از چند دليل عدم توانايي ما براي توجه کردن است. از ديگر دلايل مي توان به استفاده از اطلاعات حاضر و آماده و محدود کردن گزينه ها به هر آنچه پيش روي ما است، (جست وجو براي کليد گم شده زير نور چراغ در شب، در حالي که جست وجو در نور روز بهتر است) جهت گيري به سوي يک سري منابع خاص، اعتماد بي مورد به يک سيستم بيش از حد پيچيده که فهم آن دشوار است (مانند اعتماد به نظام مالي براي کشف و خنثي کردن دلايل بروز رکود بزرگ اقتصادي بدون شناخت خود سيستم) و تمايل به ناديده گرفتن آينده (چشم پوشي از اثرات بلند مدت گرم شدن زمين با اتخاذ تصميمات کوتاه مدت)، اشاره کرد. براي حل اين موضوع ابتدا بايد بدانيم که توجه کردن، چه به صورت فردي و چه در سطح سازماني قابل يادگيري است و نيازمند آن است که مديران سازماني، عادت پرسيدن سوالي را که گروپمن به آن اشاره کرده ايجاد کنند: «چه راهکارهاي ديگري مي تواند وجود داشته باشد؟» و سپس به دقت به پاسخ هاي آن گوش دهند.