همه ما دوست داریم خواسته های فرزندمان را تا حد توان برآورده کنیم.درحالیکه آسیب های روحی و روانی آن را در نظر نمیگیریم! این کار شما دررابطه وی با دوستان، همکلاس ها و معلم هایش مشکل ایجاد می کند این کودکان ، زودرنج و عصبی شده یا تبدیل به یک کودک زورگو و خشن می شود.
در خصوص زیاده طلبی کودکان در روزنامه اطلاعات نوشت:زياده خواهي و تنوع طلبي كودكان و نوجوانان ريشه در دو مسأله دارد: اولي، الگوهاي محيطي ناهنجار و بدآموز است و دومي، مماشات نادرست و زيادهروي احساسي از سوي والدين. در اوّلي محيطهاي بيرون از خانه (الگوهاي ديداري) و نيز محيط درون خانه (الگوهاي گفتاري) پايه ريز نظام نادرست زياده خواهي و تنوع طلبي در اين دو گروه سنّي است و در دومي، عدم اقتدار همراه با صميّميت و وقتگذاري از سوي والدين، اين اختلال را سبب ميشود.
در مورد عامل اوّل، يعني الگوهاي محيطي بد آموز و گاه ويرانگر، دست امثال ما و نيز پدران و مادران تقريباً بسته است. تنها مانده كه چشم فرزندان خود را به دنياي پيرامونشان ببنديم كه اين هم غيرممكن است! در اين وادي فعالان مايشاء كساني هستند كه در تبليغات و آگهيهاي تجاريشان ـ اعّم از خيابانها و معابر و نيز رسانهي ملّي ـ به يمن پول همه چيز را روا داشته و مجاز پنداشتهاند و در اين مقوله، باز گفتن و تكرار كردن و غصّه خوردن آب در هاون كوبيدن است. بهعنوان آخرين دست و پاي مذبوحانه متذكّر ميشوم: چاپ يك كتاب با شمارگان حداكثر سه هزار نسخه از هفت خان مميّزي ميگذرد و گاه از غربال توقيف در نميگذرد، ليك عبور روزانه چند ميليون سفر و نفر از روبرو و زير و بالاي تابلوهاي بد آموز را باكي نيست، ـ به صرف آن كه تجارياند و تبليغ كالا ميكنند، پس مجازند هر متني و هر عبارتي را برگزينند و به چشم خلايق بكشانندو همچو قطرهقطره شير مادر در جانها و دلها بنشانند ـ آري باكي نيست و در اين مقوله هيچگونه مميّزي روا نيست … بگذرم.
اما مماشات درست و يا نادرست، در حيطهي رفتار والدين است كه ميتواند اندكي ملاط بر آن آب در هاون بيفزايد! ـ آخر كم از آن كه دست و پايي بزنيم! ـ مماشات نادرست عبارت است از ريخت و پاش در زندگي و عدم مبالات در بودجهي در اختيار فرزند. اين لاقيدي به تنوع و تعدّد وسايل، بيتوجهي نسبت به نگهداري اموال و نيز تسلسل خواستههاي فرزندان ميانجامد. مماشات درست آن است كه والدين با اقتدار همراه با صميّميت در برابر خواستههاي پيدرپي و فرامين فرزند سالارانه برخوردي اقناعگر و منطقي داشته باشند. اين برخوردها درچه رفتارهايي توان بروز و ظهور مييابد؟
1ـ توجيه و آموزش فرزندان در سه مقوله:
الفـ مفهوم اسراف و زيادهروي
بـ مفهوم قناعت و عزّت نفس
جـ لذّت دانايي در برابر خوشي دارايي.
در هر يك از سه مؤلفّهي بالا بايد به منابع و ذخائر آموزشي و حكمتي مراجعه كرد و در كنار اين همه آموزشهاي ضروري و غيرضروري كه بر فرزندان خود تحميل كردهايم بدين بخش نيز بپردازيم و پرورش اخلاق زندگي در بعد اقتصادي را نيز جزو وظايف فرزند پروري خود قرار دهيم.
2ـ هم دلي و نوازش فرزندان ميتواند جبران كنندهي كاستيهاي مادّي باشد. چرا بسياري از والدين بهجاي آنكه نفْس و نَفَس خود را در اختيار فرزندان بگذارند در يك فرار عافيت جويانه كارت و بانك خود را در اختيار ايشان مينهند؟ آيا به راستي فطرت فرزندان، پول پدرها و مادرها را بيش از عاطفه و روح آنها ميخواهد؟ اگر بگوييد: آري چنين شده است، ميگويم: پس واي بر ما، كه اين عارضه و خسران نيز از خود ماست كه برماست، وگرنه خلقت و فطرت بچهها دراساس، پاكيزهتر از اين حرفهاست. ببينيم با خود و زندگي خود و فرزندان خود چه كردهايم ـ و چه كردهاند! ـ كه احياناً امروز فرزندان، رفيق بند كيف والدين هستند و نه شفيق بند قلبشان!؟ البته من تا اين حدّ بدبين نيستم؛ فقط خواستم بدبينانهترين فرض را هم گفته باشم.
3ـ توسعهي آگاهي فرزندان نسبت به زير دستان در سه مقوله:
الف ـ كودكان محروم از پدر و مادر
ب ـ كودكان آسيب ديده از حوادث
ج ـ تقويت روحيهي بخشندگي از طريق مشاركت در امور خيرية.
معتقدم، هنوز آنگونه كه برخي فكر ميكنند كار از كار نگذشته است. بچههاي ما هنوز اين فرصت را دارند كه در كنار والدين مقتدر و صميمي، به درستي تربيت اقتصادي شوند.