150697در یک خانواده ،تفاوت زنان و مردان در ارزش قائل شدن به خانواده به چه  صورت است آیا مردان با محبت تر هستند یا  خانمها؟ کدامیک بیشتر به خانواده علاقه دارند  و حامی و پشتیبان خانواده هستند؟

 

معمولا به نظر می رسد آنکه می گریزد مرد است و آنکه می ماند زن. آنکه بی خیال است مرد است و آنکه نگران است زن. آنکه جدی نمی گیرد مرد است و آنکه پیگیر می شود زن.

اما آیا واقعا همین طور است؟ حقیقت این است که مردها اگر خانواده دوست تر از زنان نباشند در این زمینه کمتر از زنان هم نیستند. اما نمایش این خانواده دوستی در مردان و زنان بسیار متفاوت است.

گفتنی است مردها به آن اندازه که به نظر می آید، قوی نیستند. مردها هم مثل زنان، خیلی از نگرانی ها را تجربه می کنند، ولی نشان نمی دهند و درباره آن حرف نمی زنند. شاید این رفتار نوعی ملاحظه ی پنهانی باشد. زیرا در صورت ابراز، موجب نگرانی های شدید زنان می شوند.
وقتی زنان مشکلاتشان را با همسرانشان در میان می گذارند و نگرانیها را گزارش می کنند، در واقع این پیام را منتقل می کنند، که تو تکیه گاه زندگی و رافع مشکلات هستی. بدیهی است که چنین کسی درک خواهد کرد که نباید نگرانیهایش را بروز دهد.

مردها برای وفاداری به خانواده هزینه می کنند
شاید مهمترین دلیلی که باعث شده فکر کنیم مردها نسبت به حفظ خانواده خود کم همت تر از زنان اند، مسئله بی وفایی برخی از مردان خانواده دار است. اما لازم به ذکر است که اگر چه مردان، بیش از زنان، به همسرانشان خیانت می کنند، باز هم از این حرف پایداری زنان و سستی مردان نتیجه نمی شود. زیرا وضعیت زنان و مردان در جامعه با هم یکسان نیست تا بتوان عکس العملشان را با هم مقایسه کرد. باید دید آیا همان اندازه که مردان متاهل در معرض تحریک و وسوسه قرار می گیرند، زنان متاهل هم در معرض تحریک و وسوسه قرار دارند؟

کم نیستند زنانی که ابایی ندارند با یک مرد متاهل ازدواج کنند و چه بسا او را مجبور به ترک خانواده اش نمایند. اما مردها به زنان متاهل علاقه ای نشان نمی دهند و به اصطلاح به چنین شکاری نمی روند. البته لازم به تذکر است که این توجیه و توضیح، از جرم مردان ستمکاری که خانواده خود را تباه کرده اند تا به عشقی کذایی برسند، نمی کاهد. اما مردان وفادار و خانواده دوستی که به خاطر حفظ خانواده خود، در مقابل وسوسه ها ایستاده اند، را می ستاید.

مردها کمتر از زنان تقاضای طلاق می دهند
مردها کمتر از زنها تحت تاثیر هیجانات عاطفی تصمیم می گیرند. بنابراین کمتر به طلاق روی می آورند و مشکلات، را کوچکتر از آن چیزی که زنان در نظر می گیرند، ارزیابی می کنند.
در کشور ما بیشترین متقاضیان طلاق ( ۸۲ درصد )، زنان هستند. البته این آمار بی مشکل نیست. زیرا در کشور ما تقاضای طلاق از طرف مردها به لحاظ اقتصادی موجب ضرر ایشان است. به همین علت بعید نیست بگوییم مردها خیلی زیرکانه باعث تقاضای طلاق از طرف زنها می شوند تا از زیر بار مهریه و … فرار کنند. اما این مطلب توجیه کننده آمار ۸۲ درصدی ( تقاضای طلاق از طرف زنان ) نیست.

البته آستانه تحمل مردان با هم یکسان نیست. بعضی از مردها که ضعیف تر هستند ممکن است خیلی زود به این نتیجه برسند که دیگر هیچ کاری از دستشان برنمی آید. اما باز هم تسلیم شدنشان به معنای مایل بودن به طلاق نیست. بلکه فقط تسلیم شده اند. به همین جهت هم در شرع مقدس ما حق طلاق به مرد داده شده است تا این اتفاق بد کمتر رخ دهد. اما همانطور که می بینیم متاسفانه امروزه اصرار زیاد زنان بر طلاق کار خودش را کرده است.
البته قصدمان از این گفته ها این نیست که زنان و مردان را با هم مقایسه کنیم تا طرف یکی را بگیریم یا دیگری را محکوم کنیم بلکه می خواهیم به بسیاری از بانوانی که نگران رفتارهای شریک زندگی خود هستند، بگوییم مردها را بهتر بشناسید و به آنها اطمینان بیشتری داشته باشید. معتقدیم اگر این باور جای خودش را در بین زنان باز کند، موجب آرامش، اعتماد و تفاهم بیشتری خواهد بود.