افراد نابغه و کسانی که بسیار با هوش اند و از لحاظ ذهنی فوق العاده هستند چه نوع رفتارها و سبک زندگی دارند و چگونه به این مرحله رسیده اند و راه و روش آنان چگونه است
به نظر شما نوابغ چگونه به ایدههای جالبشان دست پیدا میکنند؟ چه تفکری توانسته مثلا مونالیزا را به وجود آورد یا فرضیه نسبیت را ارائه دهد؟ نوابغی چون نیوتن، گالیله، ادیسون و موتسارت چگونه میاندیشیدند؟
سالها در این زمینه مطالعات و تحقیقاتی انجام شد و در انتها محققان به شش اصل مهم در سبک اندیشیدن نوابغ رسیدند.
نوابغ بهیکمساله از زوایای مختلف فکر میکنند
زیگموند فروید، پدر علم روانکاوی روشهای تحلیلی خاصی ایجاد کرد که کاملا با الگوهای سنتی متفاوت بود و به این ترتیب توانست به دیدگاهی کاملا متفاوت دست پیدا کند. برای حل یک مساله به روش خلاقانه باید اولین راهحلی را که به ذهنتان میرسد، فراموش کنید.
در واقع به روشی که از تجربیات گذشتهتان میآید هرگز فکر نکنید و به روشی دیگر بیندیشید. نوابغ، مسائل جاری را با روشهای همیشگی حل نکرده، بلکه برای حل آنها روشهای جدیدی را کشف میکنند.
نوابغ افکارشان را مرئی میکنند
نوابغ تواناییهای بصری و فضاییشان را توسعه میدهند و اطلاعات خود را به روشهای جدیدی به نمایش میگذارند. انفجار خلاقیت در دوران رنسانس در واقع با تصاویر گرافیکی صورت گرفت و از افرادی که این کار را با تاثیرگذاری فراوان انجام دادند میتوان به لئوناردو داوینچی و گالیله اشاره کرد. در واقع گالیله با استفاده از تصاویر گرافیکی تحول عظیمی در علم به وجود آورد.
نوابع تولید میکنند
توماس ادیسون 1093 اختراع به نام خود ثبت کرد که هنوز هم رکورددار است. او با به مرحله تولید رساندن عقاید خود تقریبا هر شش ماه یکبار، یک اختراع به جامعه معرفی میکرد. یوهان سباستین باخ هر هفته حتی زمانی که بسیار خسته یا بیمار بود، یک قطعه موسیقی مینوشت. ولفگانگ موتسارت هم بیش از 600 قطعه موسیقی نوشت.
نوابغ ترکیبهای جدید ایجاد میکنند
نوابغ معمولا مانند کودکان بازیگوش با سطلی از مکعبهای ساختمانی، عقاید و نظریههای موجود را بارها با هم ترکیب کرده و به ایدههای جدیدی دست پیدا میکنند.
ـ نوابغ به روابط میان اشیا توجه دارند
آنها همیشه به جزئیات موضوعات مختلف توجه دارند. به طور مثال داوینچی متوجه شباهت صدای زنگ ناقوس و برخورد یک سنگ به سطح آب شد و به این نتیجه رسید که صدا به صورت موج حرکت میکند.
نوابغ برای خود فرصت میسازند
هرگاه کاری را میخواهیم انجام دهیم و در آن شکست میخوریم در واقع ممکن است با موضوع دیگری روبهرو شویم که میتواند فرصتی تازه باشد و این کاری است که نوابغ در هر شکستی انجام میدهند. آنها از خود نمیپرسند که چرا در کارشان شکست خوردهاند، بلکه میپرسند چه کاری به انجام رساندهاند و پاسخ این سوال گاهی آنها را با چیزی تازه و خلاقانه روبهرو میکند و این دقیقا همان فرصتی است که به آن نیاز دارند و هرگز نباید آن را با شانس اشتباه گرفت.