آیا ازدواج مجدد پس از طلاق کار درستی است و برگشت به زندگی قبلی در چه صورتی موفقیت آمیز و نتیجه بخش خواهد بود؟
بارها خواندهایم که طلاق تنها حلالشرعی است که خود خداوند هم چندان آن را دوست نمیدارد و یکی از حقوق شرعی و حلال زوجین محسوب میشود. این حق موضوعی مهم است که با جاریساختن آن (طبق روایات و احادیث) عرش الهی به لرزه میافتد. اما زن و مرد مطلقه میتوانند همیشه زمینه بازگشت به زندگی مجدد را باز نگه دارند. حتی در قانون شرع اسلام، در بین انواع طلاق، طلاقرجعی وجود دارد که اگر زوجین پیش از سرآمدن عده ٣ ماه و ١٠ روزه به هم برگردند، بدون عقد دوباره زن و شوهر هستند. درواقع این موضوع میتواند از بسیاری پیامدهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و… پیشگیری کند و تلاش برای تفاهم مجدد را موجب شود.
شاید برای همین است که تأکید مشاوران بر این است که مردان به هیچوجه به قطع رابطه کامل فرزندان با مادر خود اصرار و درمقابل فرزندان از مادر آنها بدگویی نکنند، ولو اینکه مادر مقصر باشد. علاوه بر آن شبکه روابط اجتماعی را هم برای خود و هم با مدیریت خود برای فرزندانشان شکل دهند. درواقع نباید بگذارند طلاق، روابط اجتماعی منفی را جایگزین روابط اجتماعی مثبت کند. مردان اگر خواستند که بچهای از همسر دوم خود داشته باشند، پیش از اقدام، موضوع را با فرزند یا فرزندان زن اول درمیان بگذارند و بهعبارتی حق انتخاب دهند. اما چرا این توصیهها به مردان است؟
شاید دلیل غیرحقوقیاش این باشد که میگویند مردان در مقابله با تمامی مراحل مختلف قطع رابطه از زنان ضعیفتر هستند و طی چندسال اول پس از طلاق، روابط کمتری با دوستانشان برقرار میکنند. روانشناسان و محققان معتقدند، زنان در مقایسه با مردان در مواجهه با بحران ناگهانی مثل طلاق، با شرایط بهتر کنار میآیند. بنابر یک تحقیق در یورکشایر انگلستان، ٦١درصد از زنان طی ٢سال اول بعد از طلاق، بسیار خوشحالتر از موقعی هستند که هنوز درحال زندگی مشترک بودند درحالیکه این رضایتمندی تنها در ٥١درصد از مردان وجود داشته است. براساس این تحقیقات، زنان در مقابله با تمامی مراحل مختلف قطع رابطه از مردان قویتر هستند و طی چند سال اول پس از طلاق، روابط بیشتری با دوستانشان برقرار و وقت بیشتری را صرف خانوادهشان میکنند و بهدنبال مشاورهها و درمان ناراحتیهایشان هستند درحالیکه مردان غالبا بهدنبال لذتهای موقتیاند.
از سوی دیگر لازم است قدری در مفاهیم حقوقی طلاق دقت کنیم. بههر صورت آسیبشناسی طلاق جدای از مردانه و زنانه بودن آن از آنجایی که خانواده و جامعه را در معرض مشکلات عدیدهای قرار میدهد باید مورد توجه قرار گیرد. طلاق دایم به دو دسته تقسیم میشود: رجعی و بائن که هرکدام با توجه به شرع و قانون شرایط خاص خود را دارند.
نوع اول طلاق را طلاقرجعی مینامند: به این معنا که پس از اینکه طلاق بین زن و مرد صورت گرفت، مرد میتواند بدون اینکه دوباره جهت ثبت و خواندن صیغه ازدواج اقدامی کند، برای شروع دوباره زندگی مشترک، زن را به زندگی برگرداند. این رجوع به معنای همان بازگشت دوباره است اما این بازگشت دارای شرایط خاصی است و به این معنا نیست که مرد هر زمان که بخواهد میتواند زن را به زندگی برگرداند، اقدام به بازگشت زن باید حتما در دوران عده زن باشد. اقدام به بازگشت تنها به اراده شوهر واقع میشود و اگر زن بخواهد اقدام به بازگشت کند، اراده او هیچ تاثیری نخواهد داشت. اقدام به بازگشت زن توسط مرد میتواند با سخن و کلام باشد مثل اینکه به زنش بگوید من به تو رجوع کردهام یا اینکه با رفتار و اعمالی باشد که عرف از آن رفتار، پشیمانی مرد را از جدایی فهم کند مانند رفتار محبتآمیز مرد به زنش. در طلاق رجعی تا زمانی که زن در دوران عده بهسر میبرد بهنوعی هنوز بهعنوان همسر مرد شناخته شده و مرد باید به او نفقه بپردازد و در صورتی که مرد خواهان ازدواج دوباره باشد، باید به دادگاه رفته و از او اجازه بگیرد. در طلاق رجعی، زن و شوهر از هم ارث میبرند، مرد حق ندارد تا زمانی که مدت عده به پایان نرسیده است، مطلقه رجعیه خود را از محل سکونتش یعنی منزل خود خارج کند.
نوع دوم طلاق را طلاق بائن مینامند: به این معنا که مرد نمیتواند اقدامی برای بازگشت زنش داشته باشد و در صورتی که خواهان برگرداندن زنش باشد باید حتما او را طبق تشریفات قانونی و شرعی دوباره به عقد خود درآورد. یکی از آثار مهم طلاق بائن، جدایی کامل دو همسر از یکدیگر است و بر اثر این طلاق، زن و شوهر بهکلی از هم جدا شده و مرد میتواند بیاجازه دادگاه ازدواج کند و هیچ تکلیفی هم به پرداخت نفقه به زن سابق خود ندارد. در این نوع طلاق زن و مرد از هم ارث نمیبرند و زن باید خانه شوهر را بعد از طلاق ترک کند و اگر عده نداشته باشد میتواند بلافاصله ازدواج کرده و اقامتگاه و نامخانوادگی واقعی خود را استفاده کند. یعنی میتواند به دلخواه خود زندگی کند. اگر شوهر درحال بیماری، زن خود را طلاق دهد و بعد بر اثر آن بیماری بمیرد، زن از او ارث میبرد اگرچه طلاق بائن باشد ولی به شرط آنکه زن شوهر نکرده باشد.
کارشناسان و مشاوران میگویند، طلاق، همانند داغکردن در طب قدیم است که آخرین شیوه درمانی بهشمار میرود. بنابراین تا شیوههای درمانی دیگر هست، نباید سراغ طلاق رفت. از راهکارهای پیشگیری از طلاق به چند مورد اشاره میکنیم: تقویت باورهای دینی، محبت صادقانه میان زن و مرد، صبر و خویشتنداری، قناعت و…
اما بررسی آمار طلاق در کشور نشان میدهد که طی یکدهه گذشته روند صعودی به خود گرفته است. بهطوری که به اعتقاد کارشناسان، آمار طلاق در ایران به زلزلهای خاموش تبدیل شده که هر روز درحال تکاندادن جامعه است. براساس آمار اعلام شده، روزانه ٤٣٤ طلاق در کشور رخ میدهد به عبارتی هر ساعت ١٨طلاق! این درحالی است که براساس اعلام سازمان ثبتاحوال همچنان تهران رکورددار طلاق در کشور است بهطوریکه روزانه ٩٠ زوج در تهران از یکدیگر جدا میشوند. از سوی دیگر، روند طلاق در ایران درحالی نگرانکننده است که در مقایسه با دیگر کشورها در وضع بهتری قرار دارد. جالب است بدانید که در جامعه ایران هر ساعت ١٨ طلاق صورت میگیرد که مشکلات زناشویی، فقر مهارتهای ارتباطی و خیانت از مهمترین دلایل آن در ایران است که تاکنون فقط به این دلایل اشاره شده و هیچ راهکاری از سوی دستگاههای مسئول برای کاهش آمار طلاق ارایه نشده است.
بنابراین جا دارد که اگر بناست درمورد بازگشت از طلاق به زندگیمشترک حرفی بهمیان آید، به کلماتی همچون بردباری، قناعت و… بسنده نشود. باید دید مشکلات زناشویی، فقر مهارتهای ارتباطی و موضوع خیانت را چگونه میشود برطرف ساخت. هریک از این ٣ موضوع رهیافتهای جدیدی را پیشرو خواهند گذاشت. اما آیا این ٣ موضوع را بهراحتی و فقط با توصیههایی همچون توصیههای ذکر شده میشود برطرف ساخت؟ اگر هم بناست زن یا مرد، مجددا در مسیر زندگی خود تن به ازدواجهایی دیگر دهند، باید دید که آیا اینبار انتخابی درست انجام میدهند؟ آیا اشتباهات گذشته را تکرار نمیکنند؟ چه افرادی و چه نهادهایی به آنان کمک خواهند کرد؟ مشاوره جدید مشاوران چه خواهد بود؟ چگونه راه خیانت مسدود میشود؟ بهعنوان نمونه آیا پیشزمینه جلوگیری از خیانت فقط گسترش و پایبندی به اخلاق است یا خیانت متاثر از آسیبهای اجتماعی همچون فقر هم هست؟