شاید به ذهنمان هم خطور نکرده باشد که بیشتر این بایدها از خودشیفتگی ما ناشی ميشود. مثلا روزگار برای چه باید بیش از این به ما میداد؟! بر اساس چه قانونی آن ماشین لکنته حق ندارد از شما سبقت بگیرد؟ یا مادری که بچههايش را مجبور میکند ساعت 9 بخوابند فکر کرده همه مشکلات حل می شود؟! بر اساس چه قانونی دیگران باید به میل ما رفتار کنند؟! برای یه لحظه بیاین جور دیگهای به دنیا نگاه کنیم. باید هایی که سال ها توی ذهنمون جا خوش کردن رو بیاریم روی کاغذ. باور کنید وقتی این کار رو انجام بدین یه دفعه جا می خورید! چطور سالهای سال با این همه قانون «مندرآوردی» زندگی کرده بودم! ایده ها و قانون های ذهنی خودتون رو یه بار دیگه بازبینی کنید.
انعطاف پذیر باشید
واقعیات زندگی رو بپذیرید. با باید و نباید کردن وضع روزگار عوض نمی شه.
واقعیات وجود دیگران رو هم بپذیرید. با باید و نبایدی که توی ذهنتون در مورد رفتار دیگران وضع می کنید فقط و فقط به خودتون آسیب می زنید. به جای اینکه به خودتون بگید «من نباید اون کار اشتباه رو می کردم» یه باور سالم تر رو جایگزین اون کنید: «بهتر بود اون کار اشتباه رو نمی کردم. اما من تمام سعی خودم رو کردم. من انسانم و هر انسانی حق اشتباه داره. چه بسا اگه هر کس دیگهای در موقعیت من بود و تمام افکار اون لحظه من توی سرش بود بدتر از من عمل می کرد.» وقتی شما اشتباه می کنید، یا می ترسید، یا خجالت می کشید، هیچ یک از قوانین عالم را نقض نمی کنید! اما وقتی به خودتون می گین نباید اشتباه کنم دو تا مشکل ایجاد می کنید هم باید با اشتباه کردن خودتون رنج بکشید هم باید احساس شرم و گناه «زیر پا گذاشتن قانون من در آوردیتون» رو تحمل کنید! همین الآن کاغذ و قلم رو بردارید و «بایدهای ظالمانه» ذهنتونرو روی کاغذ بیارید و به استبداد چندین ساله زندگی تون پایان بدین. باور کنید رنگ و طعم زندگی براتون عوض می شه.
امروز به 3 بایدها و نبایدهایی غیر معقول اشاره مي كنيم.
3 بایدي که احساسات مخرب را بوجود می آورد:
باید شماره 1: باید خوب عمل کنم و تایید دیگران را بگیرم در غیر این صورت بی عرضه هستم . احساس افسردگی و اضطراب و بیارزشی را به وجود می آورد.
باید شماره 2: دیگران باید با من منصفانه و با ملاحظه رفتار کنند و مرا ناکام نکنند در غیر این صورت آدم پستی هستند. احساس عصبانیت و دعوا را به وجود می آورد.
باید شماره 3: زندگی باید خواسته های مرا برآورده کند وبه من ضرر و زیان نرساند. در غیر این صورت غیر قابل تحمل می شود و اصلاً نمیتوانم شاد باشم.
طرز فکرمان، احساسات و رفتارهای ما را بوجود آورد. انسان ها حالات هیجانی مختلفی دارند که میتوانند حالات هیجانی خود را تنظیم کنند تا رنج و عذاب غیرضروری را به حداقل برسانند. منظور این نیست که همیشه اعمال خود را قبول داشته باشیم بلکه منظورمان این است که میتوانید همیشه خودتان یعنی عامل اعمال را قبول داشته باشید. زیرسوال بردن افکار و باورهای ناکام کننده. یعنی دلیل آوردن علیه باورهای خودناکام کننده و تایید افکار و گفتار خودیار. شما آنقدر باورهای نامعقول خود را زیرسوال خواهید برد تا به باورهای معقول برسید.
تمرکز روی باورها
شناسایی باورهای نامعقول: وقتی ناراحت هستید، چه باوری دارید که با آن خودتان را ناراحت می کنید و باعث می شود رفتاری انجام بدهید که شما را ناکام کند. وقتی ناراحت می شوید در واقع، معنی خاصی به گرفتاری های واقعی یا احتمالی میدهید و باور شما در مورد رویدادها تا حدودی با باورهای دیگران در مورد همان رویداد فرق دارد. بسیاری از افراد عملکرد ضعیف خود را نشانه ضعف خود می دانند و خودشان را بابت آن تحقیر می کنند. گویا می پندارند آدم کلاَ بدی هستند، در حالی که این طور نیست!
باورهای معقول چطور به شما کمک میکنند: اگر عاقلانه فکر کنید و تجارب ناخوشایند خود را بهبود بخشید، بیشتر لذت خواهید برد.
خودپذیری کامل: شما می توانید به اشتباهاتتان اعتراف کنید و بابت آنها اظهار تأسف کنید و در حین حال خودتان را به طور کامل بپذیرید.
برچسب نزدن به خود: اتفاقات بد معمولاً پیش می آیند و این بجاست که قدری ناراحت شوید. اما بجا نیست که خودتان را بی عرضه در نظر بگیرید و افسرده شوید.
چگونه به خودتان برچسب نزنید: وقتی باورهای نامعقول دارید این باورها را زیر سؤال ببرید و در مورد درستی آنها با خودتان بحث کنید که به جای برچسب های نادرست و مخرب، چه چیزی می توانم به خودم بگویم.
افتضاح سازی: در افتضاح سازی برچسبی میزنید که می خواهد بگوید فلان تجربه رویداد کاملاً صد درصد و یا بدتر از بد بوده است و سپس شدیداً ناراحت می شوید. مشکلات زندگی را دست کم نگیرید اما در مورد آن اغراق هم نکنید. فقط به آنها واقع بینانه نگاه کنید.
تحمل کم ناکامی: یکی از نتایج رویدادهای ناخوشایند می تواند احساس ناکامی باشد، تحمل کم ناکامی موجب می شود خودتان را بی جهت بابت مشکلات ناراحت کنید. تحمل کم ناکامی باعث میشود ناکامی های لحظه ای را بیش از حد بزرگ، عذاب آور و شدید تر از آنچه باید باشند قلمداد کنید و به ابن ترتیب به اهداف خود خصوصاً به اهداف بلند مدتتان نرسید.