احساسات در افراد مختلف متفاوتند و برخی شایعات و باورهای رایج در بین مردم وجود دارد که تفکر آنان را به اشتباه می اندازد
– ما در جامعهای زندگی میکنیم که درباره احساسات خود چندان صحبت نمیکنیم و گفتوگوهایمان بیشتر درباره اینکه چه کار یا چه فکری میکنیم است.
در واقع بیشتر مردم راحتتر هستند که جملات خود را به جای گفتن من احساس میکنم با من فکر میکنم… شروع کنند. بیشتر ما درباره احساسات، به اندازه کافی آموزش نمیبینیم و معمولا از رفتار دیگر افراد جامعه الگوبرداری کرده و آن نوع رفتارها را بروز میدهیم. اما حقیقت این است که بیشتر مردم نیز درباره احساسات از نمونههای صحیح الگوبرداری نکردهاند. معیارهای جوامع مختلف درباره گفتوگو در مورد احساسات بسیار متفاوت است و تفاوتهای فرهنگی بسیاری وجود دارد تا جایی که هنگام ترجمه یکسری لغات در مورد احساسات در زبانهای مختلف نمیتوانیم براحتی معادلهای مناسب پیدا کنیم. پس جای تعجبی ندارد که مردم نسبت به احساسات خود یا دیگران تا این اندازه گیج شوند و به نظرشان موضوعی بغرنج به حساب آید. در این مقاله به برخی از سوءتعبیرها و باورهای غلط درباره احساسات اشاره شده است:
[B]1ـ باید احساس دیگری داشت[/B]
شنیدن این جملات که: «میدانم نباید درخصوص این موضوع کماهمیت اینقدر ناراحت باشم.» یا «باید بیش از این خوشحال میشدم.» و این دست جملات بین مردم بسیار رایج است. اما باید گفت هیچ قانونی در دنیا وجود ندارد که شما را ملزم کند واکنش احساسی خاصی بروز دهید و اینکه کدام واکنش عاطفیتان صحیح است و کدام غلط. به جای هدر دادن انرژیتان در کنترل احساسات، قبول کنید که در هر موقعیتی احتمال بروز احساس خاصی وجود دارد و شما هرگز نباید بابت انتخابتان نگران باشید.
[B]2ـ بروز احساسات، حالم را خوب میکند[/B]
یک باور بسیار غلط این است که وقتی از موضوعی ناراحت هستید با دیگری در میان بگذارید و این کار به دلیل اینکه جلوی سرکوب احساسات شما را میگیرد و عواطفتان را خفه نمیکند موجب میشود احساس بهتری داشته باشید. اما تحقیقات عکس این موضوع را نشان داده است. حداقل اینکه درباره خشم و عصبانیت صدق نمیکند؛ زیرا اگر هنگام عصبانیت در مورد آن با کسی صحبت کنید، صرفا شدت خشم شما افزایش مییابد و هرگز اوضاع روحیتان بهتر نخواهد شد.
[B]3ـ کنترل احساسات، ما را شبیه ربات میکند[/B]
برخی افراد تصور میکنند اگر عنان احساسات خود را به دست گیرند، درست مانند این است که تهی از احساسات هستند؛ اما حقیقت این است که انسانها میتوانند انواع بسیاری از احساسات و عواطف را تجربه کنند و نباید زیر سلطه و کنترل آن احساسات بروند. مثلا بعد از یک روز سخت و خستهکننده باید آنقدر مهارت داشته باشید که کاری انجام دهید احساس شما بهتر شده و از حال و هوای بد بیرون بیایید.
[B]4ـ دیگران موجب میشوند در من احساسات خاصی بروز کند[/B]
بیشتر مردم چنین اعتقادی دارند. آنها ممکن است بگویند: «رئیسم مرا بشدت عصبانی میکند.» یا «مادرشوهرم کاری میکند که من نسبت به خودم احساس بدی داشته باشم.» اما باید گفت که هیچ کس نمیتواند کاری کند که شما احساس خاصی را تجربه کنید، در حقیقت این نوع احساسات در شما وجود دارد و آنها فقط روی نحوه بروز احساساتتان موثر هستند. به یاد داشته باشید که تنها خود شما مسئول بروز این نوع احساسات در وجودتان هستید.
[B]5ـ نمیتوانم از پس احساسات ناخوشایند برآیم[/B]
وقتی مردم نسبت به تحمل برخی از احساسات خود تردید دارند ممکن است سعی کنند از آن احساس خاص دوری کنند. مثلا اگر بابت موضوعی به سرعت نگران میشوند ممکن است خود را در معرض آن موضوع نگرانکننده قرار ندهند و همین رفتار موجب میشود که بعضی از فرصتهای خوب را از دست بدهند. اگر چنین تفکری دارید باید روش تحمل کردن احساسات خاص را یاد بگیرید و اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. در آن صورت میبینید که همه چیز آسانتر پیش خواهد رفت.
[B]6ـ احساسات منفی بد هستند[/B]
احساسات فی نفسه نه بد هستند و نه خوب؛ در واقع نوع واکنش ما نسبت به آنها شرایط را به سمت خوب یا بد پیش میبرد. مثلا ممکن است ما عصبانیت را بسیار بد بدانیم، اما درحالی که برخی از افراد هنگام خشم، رفتارهای بسیار مخربی از خود بروز میدهند، شخصی از آن برای پیشبرد بعضی از اهداف خود استفاده میکند. مانند خشمی که فعالان اجتماعی در برابر بیعدالتیها و به منظور اصلاح شرایط نشان میدهند.
[B]8ـ نشان دادن احساسات علامت ضعف است[/B]
بروز احساسات زمانی که لازم است نه تنها ضعف محسوب نمیشود بلکه نوعی مهارت اجتماعی است که فرد میتواند با استفاده از آن با دیگر افراد جامعه ارتباط مناسبی برقرار کند.
منبع: جام جم