یکی از عوارض سوء و نامناسب افسردگی و نامناسب بودن اوضاع روحی باعث تغییر در درک آنان از زمان و وقت می شود و انان به هیچ عنوان متوجه گذران روز و شب خود نیستند و فکرشان دائم مشغول است.
اغراق نیست اگر بگوییم زندگی همه ما به زمان و درکی که از آن داریم وابسته است، مفهومی که با حضور همیشگی اما پنهانش نقشی مهم در تعیین مسیر ما دارد. اما درک همه ما نسبت به زمان یکسان است؟ چه عواملی موجب اختلال در برداشت ما از چنین مفهومی می شود؟
شرایط روحی انسان تأثیر به سزایی بر درک او از زمان می گذارد. بر این اساس، افرادی که از افسردگی رنج می برند زمان را به شیوه ای متفاوت از افراد سالم درک می کنند. اگرچه زمان مفهومی نسبی است و موقعیت های مختلف ما در زندگی مربوط می شود، ولی برای افراد مبتلا به افسردگی گذشت زمان بسیار کُند و آهسته است. این در حالی است اغلب ما از گذر سریع روزها و ساعت ها شکایت داریم.
آخرین مطالعات انجام شده نشان داده اند: زمان برای افراد ابتلا به افسردگی در یک لحظه متوقف می شود و سیر گذشت آن به شدت آرام است.موضوعی که گاه شرایط بد روحی آنها را تشدید می کند، زیرا لحظات ناراحت کننده و اضطراب آور زندگی برای آنها امتداد می یابد و دائماً خود را در همان لحظه ای که گذشته است تصور می کنند. به عقیده روانشناسان، تأثیر افسردگی بر درک انسان از زمان در کوچک ترین و جزئی ترین بخش های زندگی مثل گوش کردن به یک موسیقی یا تماشای فیلم جلوه گر می شود.
در واقع اغلب افرادی که از افسردگی های مزمن رنج می برند حتی یک موسیقی 2 دقیقه ای به نظرشان طولانی تر از آنچه هست سپری می شود. بنابراین، خوب یا بد بودن حال ما به طرز غیر قابل باوری حتی بر مفاهیم پایه ای ذهن ما و بدیهیات را دگرگون می کند و زمان یکی از مهم ترین و حساس ترین مفاهیمی است که افسردگی آن را به چالش می کشد.
منبعpsychcentral