آینده نگری و اهمیت دادن به آینده از مهمترین و سرنوشت ساز ترین اقدامات برای زندگی هر فرد است؛ آینده نگری و دور اندیشی چه فایده هایی به ما می رسانند.
دوراندیشی به زندگی متعادل نیاز دارد. به دلایلی، افراد تمایل دارند تا دوراندیشی را با چند بعد محدود زندگی همچون کار و مسائل مالی ارتبط دهند. اما باید دانست که دوراندیشی با کل زندگی ارتباط دارد و افراد دوراندیش برای برقراری تعادل بین اهدافشان در حوزههای مختلف زندگی تلاش میکنند.
دوراندیشی یا احتیاط، یکی از 24 توانمندی شخصیای است که به گفته مارتین سلیگمن و پترسون برای روانشناسی مثبتگرا اساسی است. دوراندیشی را اینچنین تعریف کردهاند؛ «یک جهتگیری شناختی برای آینده، یک نوع عقلانیت عملی و خودکنترلی است که به طور موثر به دستیابی به اهداف بلندمدت فرد کمک میکند.»
دوراندیشی یا احتیاط، یکی از 24 توانمندی شخصیای است که به گفته مارتین سلیگمن و پترسون برای روانشناسی مثبتگرا اساسی است. دوراندیشی را اینچنین تعریف کردهاند؛ «یک جهتگیری شناختی برای آینده، یک نوع عقلانیت عملی و خودکنترلی است که به طور موثر به دستیابی به اهداف بلندمدت فرد کمک میکند.»
به نظر میرسد که در فرهنگ غربی، این توانمندی به دلیل آنکه به عنوان ترس تلقی میشود، وجهه و اعتبار خوبی ندارد. اما ما در اینجا، 10 علت را ذکر میکنیم تا اثبات نماییم که دوراندیشی و احتیاط استحقاق داشتن یک وجهه بهتر را در بین مردم دارد.
تجربه خودم این است که برخی از توانمندیها مشهورتر و معتبرتر از بقیه توانمندیها هستند. شجاعت، خردورزی و جدیت توانمندیهایی هستند که در بین مردم بسیار مشهور و معتبر هستند. اما همانطور که اشاره شد دوراندیشی کمترین توجه را برمیانگیزد. یکی از مهمترین علل این مسئله این است که اکثر افراد دقیقاً معنا و تأثیر بالقوه این فضیلت را درک نکردهاند. به هر حال ما بر این اعتقادیم که دوراندیشی نیاز به توجه بسیار بیشتری دارد و من در اینجا 10 علت را برای اثبات این حرفم ارائه خواهم کرد:
1- دوراندیشی بد فهمیده شده است. یک لحظه درذهنتان به تصویری که در ذهنتان از یک فرد دوراندیش و محتاط دارید، بیندیشید. دوراندیشی را چگونه تعریف میکنید؟ اکنون این تصویر را با تعریفی که سلیگمن و پترسون از دوراندیشی ارائه کردهاند، مقایسه کنید:
«دوراندیشی یک جهتگیری شناختی برای آینده، یک نوع عقلانیت عملی و خودکنترلی است که به دستیابی به اهداف بلندمدت فرد کمک میکند.» افراد دوراندیش آیندهنگری قابل ملاحظهای را برای پیامدهای اعمال و تصمیماتشان نشان میدهند، در برابر تکانهها و انتخابهایی که به زیان اهداف بلندمدتشان هستند و تنها اهداف کوتاهمدتشان را ارضا میکنند، به طور موفقیتآمیزی مقاومت میکنند، یک دیدگاه منعطف و معتدل به زندگی دارند و سعی میکنند تا بین اهدافشان تعادلی را برقرار سازند.
2- دوراندیشی برای افراد ضعیف نیست. یک دلیل مهم اعتبار کم دوراندیشی این است که این توانمندی با رکود تداعی شده است. ما شخص دوراندیش را به عنوان فردی میشناسیم که به این علت که از جهش و خطر کردن میترسد زندگی را به طور روزمره میگذراند. هرچند، سلیگمن و پترسون این نکته را یادآوری کردهاند که «اینکه سعی کنیم انتخابهای آسانی در زندگی داشته باشیم یا اینکه خود را وقف هدفی کنیم که به ما آسیب میرساند یا جلوی پاداشدهندههای بسیار زیادی را میگیرد، دقیقاً به همان اندازه بیاحتیاطی ما را در دام تکانههای آنی قرار میدهد. افراد دوراندیش به اهداف و آرزوهای بلندمدتشان احترام میگذارند و هر وقت که لازم باشد برای دستیابی به این اهداف خطر میکنند.»
3- دوراندیشی به زندگی متعادل نیاز دارد. به دلایلی، افراد تمایل دارند تا دوراندیشی را با چند بعد محدود زندگی همچون کار و مسائل مالی ارتبط دهند. اما باید دانست که دوراندیشی با کل زندگی ارتباط دارد و افراد دوراندیش برای برقراری تعادل بین اهدافشان در حوزههای مختلف زندگی تلاش میکنند. برای مثال، به طور منظم صبح زود بیدار شدن و رفتن به محل کار حتی در روزهای تعطیل اگر به معنای غفلت کردن از خانواده و ارزشها و اهداف معنوی باشد، دوراندیشی نیست.
4- افراد دوراندیش مسیر خودشان را در زندگی ترسیم میکنند. یک شخص دوراندیش آگاهانه و با هدف زندگی میکند. او صرفاً به آنچه که در جریان زندگی پیش میآید واکنش نشان نمیدهد؛ بلکه بر طبق درک اهداف و آرزوهایش تصمیم میگیرد و عمل میکند.
5- دوراندیشی تنها برای افراد زاهد نیست. اجازه دهید تا برای همیشه زاهدمآبی را جدای از دوراندیشی بدانیم. دوراندیشی با خودانگیختگی یا شور و اشتیاق فراوان ناسازگار است. برای مثال، یک زن دوراندیش تصمیم میگیرد تا بعد از یک روز طولانی کاری از رفتن به میهمانی پرهیز کند (زیرا او تمایل ندارد که به تنهایی در نیمه شب به خانه برگردد)، یک شخص دوراندیش تصمیم میگیرد تا غذاهای عجیب و غریب و جذاب را در هنگام گذراندن تعطیلات امتحان کند (اما او تمایل ندارد تا مثلاً یک نوع غذای ژاپنی را که چند روز بیرون مانده است را بخورد).
6- قهرمانان میتوانند دوراندیش باشند. برخلاف دوراندیشی، شجاعت توانمندی شخصیای است که نیاز به تبلیغات یا اصلاح تصویر ندارد. شنیدن یک عمل شجاعانه مو را بر تنمان سیخ میکند. شجاعت توانمندی شخصیای است که برای آن انگیزه ایجاد میشود و به ما داستانهای متعددی در مورد آن گفته شده است. شجاعت استحقاق این توجه را دارد اما تمایل دارم به این نکته اشاره کنم که قهرمانان شجاع میتوانند دوراندیش نیز باشند. هیچ آتش نشان شجاعی نسنجیده و قبل از اینکه یک استراتژی منطقی برای خروج از ساختمان داشته باشد، به درون یک ساختمان آتشگرفته نمیرود. شجاعت بدون دوراندیشی، بیتوجهی و شتابزدگی است.
7- افراد دوراندیش جایزه داروین را نمیبرند. پترسون و سلیگمن به عنوان نمونه متضاد رفتار دوراندیشانه به جایزه داروین اشاره کردهاند. به گفته پایهگذاران این جایزه، جایزه داروین با تقدیر آنهایی که با انجام رفتارهای احمقانه خودشان را به کشتن میدهند، پیشرفت در ژنوم انسانی را تحسین میکند.
8- افراد دوراندیش بدنهایی سالم و قوی و زندگی سالمی دارند. در اینجا به طور سریع به چند متغیر که با دوراندیشی همبستگی دارند، میپردازیم. تحقیقات نشان دادهاند که افراد دوراندیش از لحاظ فیزیکی قویتر هستند، بخصوص موقعی که تکالیفی را انجام میدهند که نیاز به استقامت دارد. افرادی که اهداف مناسبی در زندگیشان دارند سالمتر و شادتر هستند (به خاطر داشته باشید که دوراندیشی دال بر زندگی متعادل و هماهنگ است). همچنین، صفت شخصیتی وظیفهشناسی (که به طور قابل ملاحظهای با دوراندیشی همپوشی دارد) پیامدهای مثبت زیادی همچون بهرهوری فزاینده، موفقیت بیشتر در آموزش، ابقای کاری طولانیتر و حقوق بالاتر را در کار ایجاد میکند. شگفتانگیز نیست که دانشآموزان دوراندیش وظیفهشناس موفقیت تحصیلی بیشتری را نشان میدهند و نسبت به همکلاسیهایشان مشکلات کمتری دارند.
9- هیچکس تمایل ندارد در هنگامی که زمستان فرامیرسد یک ملخ باشد. احتمالاً اکثر شما داستان مورچه و ملخ را شنیدهاند. اما بهتر است ابتدا مروری کوتاه بر این داستان داشته باشیم.
«در یکی از روزهای تابستان یک ملخ که بسیار شادمان بود در حال تفریح کردن و آواز خواندن بود. مورچهای از آنجا میگذشت و تکه غذایی را با مشقت فراوان به سمت لانهاش حمل میکرد. ملخ به مورچه گفت: چرا به جای اینگونه کار کردن و رنج کشیدن نمیایستی و با من صحبت نمیکنی؟ مورچه پاسخ داد: من دارم برای زمستان غذا ذخیره میکنم و به تو هم نصیحت میکنم که همین کار را بکنی. اما ملخ جواب داد: چرا باید برای زمستان ناراحت باشم، در حال حاضر غذای فراوانی دارم تا بخورم.
موقعی که زمستان آمد، ملخ غذایی برای خوردن نداشت و از گرسنگی درحال جان دادن بود. در این هنگام او به نزد مورچه رفت و از او درخواست کرد که غذاهای ذخیره شده را با او تقسیم کند و به مورچه گفت که فهمیده است باید برای روزهای نیاز مهیا باشد.»
البته این داستان به تصور قالبی ما از یک فرد دوراندیش به عنوان فردی خود ارضاکننده، خودخواه و بیاعتنا به بهزیستی دیگران کمک میکند. به یاد بیاورید که یک شخص دوراندیش اهداف خود را در جنبههای متعدد زندگی در نظر دارد و بسیاری از این اهداف و علایق دربردارنده رابطه با دیگران است.
مجله سپیده دانایی