چه رفتارهایی در جامعه بهنجار و چه رفتارهایی نا بهنجار تلقی می شوند؟ تعریف این دومورد از نظر روانشناسی چیست؟و با چه خصوصیاتی در هر فرد ظاهر می شوند؟
چون کلمه نابهنجار اصولاً معنی دور بودن از طبیعی را می دهد، بنابراین دلایت بر انحراف از بعضی از استانداردها دارد. در مورد بیماری بدنی استاندارد عبارتست از: انسجام کنشی و ساختمانی بدن که با استمداد از علم پزشکی و ابزارهای دقیق و فنون پیشرفته می توان خط و مرز مشخصی بین بهنجاری و نابهنجاری ترسیم نمود. ولی در سطح روانشناختی (( مدل آرمانی )) یا حتی (( مدل طبیعی )) برای مقایسه نداریم. بنابریان نمی توان گفت کدام رفتار بهنجار و کدام رفتار نابهنجار است.
آرش سدهیان کارشناس ارشدروانشناسی بالینی در کلینیک مددکاری اجتماعی نوشت :با این وجود ملاک هایی برای تشخیص بهنجار از نابهنجار وجود دارد که عبارتند از :
ملاک اجتماعی:
براساس این تعریف ، رفتار، زمانی نابهنجار است که جامعه آن را نابهنجار بداند. ملاک اجتماعی بر این پیش فرض تکیه می کند که اگر رفتاری قابل قبول اجتماع باشد هر گز مرضی نیست و بهنجار بودن، چیزی جز تطبیق با استانداردهای جامعه نیست.
بر ملاک اجتماعی انتقادهایی نیز می تواند وارد باشد. یکی از این انتقادها این است که ارزش های فرهنگی نسبی است یعنی آنچه در یک فرهنگ قابل قبول و پذیرش است، ممکن است در فرهنگ دیگر به کلی مردود باشد. انتقاد دیگر اینکه حتی در یک جامعۀ معین هم ارزش های فرهنگی همواره ثابت نیست. یعنی آنچه در یک زمان معمول و قابل قبول است، ممکن است در زمان دیگر به هیچ وحه قابل قبول نباشد. سومین و مهمترین انتقاد اینکه اگر ارزشی در یک جامعه به صورت قانون هم وجود داشته باشد ولی همگان از آن پیروی نکنند، نمی تواند بهنجار محسوب گردد.
ملاک آماری:
نرم ها ( norms ) یا استانداردهای اجتماعی، مواردی هستند که اکثریت افراد جامعه آن را پذیرفته اند که این خود در واقع یک ملاک آماری است. صفتی که که اکثر افراد جامعه نپذیرند، خارج از نرم محسوب شده و غیر طبیعی و نابهنجار تلقی می گردد.
ملاک روانی:
توجه به این نکته ضروری است که ملاک تعیین رفتار طبیعی فقط این نیست که اجتماع آن را نپذیرد بلکه رفتار طبیعی رفتاری است که رفاه فرد و سرانجام رفاه جامعه را تأمین نماید. رفاه تنها شامل بقای نفس نیست، بلکه رشد و کمال فرد و تحقق تواناییهای بالقوه وی را نیز در بر می گیرد.
بر این اساس اگر تطبیق با ارزش های اجتماعی ناسازگارانه باشد یعنی به سازگاری فرد لطمه بزند، نابهنجار تلقی می گردد. منظور از رفتار ناسازگارانه رفتاری است که با حداقل رشد و کنش مناسب فرد در تضاد باشد.
برخی از مفاهیم رایج غلط درباره رفتار بهنجار:
1- این باور که رفتار نابهنجار همیشه عجیب و غریب است تاکید بر انحراف موجب تمایل به برابر داشتن اختلالات روانی و رفتارهای عجیب و غریب و اغلب خطرناک گردیده است. اما در واقع فقط درصد بالنسبه کمی از بیماران روانی از آنچه در اطرافشان می گذرد ناآگاهند و یا رفتارشان به طور آشکار عجیب و غریب است. رفتار بسیار کسانی که به اختلالات روانی دچار هستند خواه در بیمارستان بستری باشند خواه خارج از بیمارستان به سر ببرند در بسیاری ازجنبه ها از رفتار افراد بهنجار غیر قابل تشخیص است. در واقع اختلالات روانی میدان وسیعی از الگوهای رفتاری در بر می گیرد. بعضی از رفتارهای مرضی حالت مشخصی دارند. در حالی که بعضی دیگر فقط در این حدند که شخص قادر به سازگاری مناسب با مسائل خود نیست.
2- این عقیده که ((بهنجار)) و ((نابهنجار)) به روشنی از یکدیگر متمایزند:
چنین نیست که افراد بهنجار در یک سمت و افراد مبتلا به اختلالات روانی در سمت دیگر باشند. بلکه بر اساس توزیع طبیعی بیشتر افراد در اطراف نقطه مرکزی با میانگین پراکنده اند و بقیه که تعداد کمی را شامل می شوند در جهت دو قطب بی نهایت منتشر شده اند.
3- این عقیده که اختلالات روانی محصول وراثت اند:
در اکثر موارد، هنگامی که یک اختلال روانی در خانواده جریان دارد، کودکان احتمالاً این اختلال را از طریق یادگیری و از طریق ژن ها به ارث می برند. البته نوع های خاصی از عقب ماندگی های ذهنی مربوط به بی نظمی کروزومی پدر و مادر و یا یکی از آنهاست، ولی عوامل ژنتیکی در ظهور سایر اختلالات روانی ممکن است فقط نقش مستعد کننده داشته باشند.
4- این نظر که نوابغ مستعد اختلال و غیر قابل علاج هستند:
هیچ دلیلی برای تایید این پیش فرض که نوابغ آماده ابتلا به اختلالات روانی هستند، وجود ندارد.
5- این عقیده که بیماران روانی خطرناک و غیر قابل علاج هستند:
گرچه این موضوع واقعیت دارد که اشخاصی که دارای انواع معینی از اختلالات روانی هستند، از قبیل سایکوزها همراه با ضایعه مغزی، هر گز به طور کامل بهبود نمی یابند، ولی اکثر بیماری های روانی نسبت به درمان خوب پاسخ می دهند در واقع 70 تا 80 درصد از بیمارانی که به بیمارستان برده می شوند بهبود یافته اکثر آنها با محیط و جامعه سازگاری رضایت بخشی دارند.
6- این عقیده که بیماری روانی یک ننگ است:
در واقع بیماری روانی و هم بیماری جسمی ناتواناییهایی هستند نسبت به سازگاری با محیط. بنابراین مشکلات روانی مانند مسایل جسمانی اختلالاتی هستند که با درمان بهبود می یابند و نباید عیب و ننگ محسوب شوند.
7- ترس بی اندازه از اینکه شخص آمادگی ابتلا به بیماری روانی دارد:
ترس از بیماری روانی احتمالی بسیار معمول است و موجب ناخشنودی شخص می گردد. البته هر شخص ممکن است مشکلات هیجانی جدی را تجربه نماید به ویژه وقتی که مسائل زندگی به نظرش غیر ممکن می رسد. در چنین شرایطی از طریق کمک های روان شناختی می توان وی را از مشکلات رنج آور رهایی بخشی
ایران