مردان در مقایسه با زنان، زندگی زناشویی را با عشق شدیدتری شروع میکنند، اما زنان این عشق را در طول زندگی بیشتر حفظ میکنند. زنان زندگی زناشویی را با صمیمیت بیشتری شروع میکنند و در مرحله ازدواج که هنوز فرزندی ندارند، در مقایسه با مردان صمیمیت کمتری ابراز میدارند و در دوره فرزندپروری آن را بیشتر افزایش میدهند. درحالیکه میزان صمیمیت مردان تقریباً سیر نزولی دارد.
عشق یک حالت روانشناختی است که طی سه دهه اخیر مورد توجه روانشناختی اجتماعی واقع شده و پژوهشهای علمی در مورد تأثیر آن بر زندگی انسان صورت گرفته است.
کپهارت از هزار دانشجوی مجرد سؤال کرد که آیا حاضرید با کسی ازدواج کنید که تمام خصوصیات مطلوب و موردنظر شما را داشته باشد، اما عاشق او نباشید؟ 65 درصد مردان و 24 درصد زنان گفتند: هرگز حاضر به ازدواج با چنین شخصی نیستند.
اسپرچر و همکارانش نیز همین سؤال را از دانشجویان چند کشور دیگر پرسیدند. پاسخ 86 درصد آمریکاییها و 87 درصد برزیلیها به آن منفی بود. اسپرچر و تورومرن در پژوهش دیگری مشاهده کردند که ازنظر مردان و زنان چینی و آمریکایی و سایر نژادهای دیگر “عشق” برای ازدواج امری لازم و ضروری است.
ماهیت روانشناختی عشق و ترکیبات آن
درباره ماهیت روانشناختی عشق و ترکیبات آن دیدگاههای گوناگونی ارائه شده است؛ هندریکس هفت الگوی عشق را شرح میدهد. مزلو عقیده دارد که عشق حاصل ارضای نیازهای متقابل است. تا زمانیکه زوجها در کاسه زندگی مشترک خود بهطور متقابل عسل میریزند، زندگی شیرین خواهد بود. گلاسر عقیده دارد عشق فرآیندی است که خود زوجها بهوجود میآورند. تا زمانیکه زوجها هر دو خود را متعهد به ادامه روابط بدانند و دارای این اعتقاد باشند که عشق چیزی است که خودشان انتخاب کردهاند، رابطه عاشقانه ادامه خواهد یافت.
شوریدگی، صمیمیت، تصمیم و تعهد؛ اجزای عشق
استرنبرگ از کسانی است که در این زمینه نظریهپردازی و پژوهش کرده است. او در سال 1986 پرسشنامهای تهیه کرد و آن را به گروههای مختلف با روابط متفاوت مثل برادران، خواهران، والدین، فرزندان، زنان و شوهران و افرادی که روابط عاشقانه داشتند داد و مشاهده کرد نوع واکنش، احساس و نگرش افراد در انواع مختلف روابط صمیمانه متفاوت است. مثلاً نوع عقاید، احساسات و اشتغالات ذهنی یک مادر نسبت به فرزند یا فرزند نسبت به مادر متفاوت از کنش، احساس و اشتغالات ذهنی یک عاشق و معشوق نسبت به یکدیگر است.
در نهایت تحلیل عاملی نتایج نشان داد که عشق یک حالت روانشناختی است که دارای سه جزء است: شوریدگی، صمیمیت، تصمیم و تعهد.
1. شوریدگی (دلباختگی): عبارت است از احساس جذابیت فیزیکی همراه با کنش فیزیولوژی، جذابیت جنسی و اشتغال ذهنی مثبت نسبت به معشوق. این بعد جنبه انگیزشی دارد و میل شدید همراه با برانگیختگی فیزیولوژی توأم با میل به رابطه جنسی عطوفتورزانه در فرد ایجاد میکند.
2. صمیمیت (مهر و علاقه): عبارت است از احساس محبت و اظهار آن، علاقه، مراقبت، مسئولیت، همدلی و غمخواری نسبت به فردی که او را دوست دارد. صمیمیت جنبه هیجانی و عاطفی دارد و نوعی احساس گرمی، محبت، نزدیکی، مرتبط بودن و در قید و بند طرف مقابل بودن در فرد ایجاد میکند.
3. تصمیم- تعهد: شامل تصمیمهای خودآگاهانه و غیرخودآگاهانهای میشود که فرد برای دوستداشتن دیگری اتخاذ و خود را متعهد به حفظ آن میکند. این حالت جنبه شناختی دارد و دربردارنده تصمیمگرفتن برای تعهد داشتن، حفظ و نگهداری معشوق و رابطه طولانیمدت با اوست. این جزء شامل تصمیمگیری در این باره است که فقط با یک نفر باشد و شریک دیگری برای خود انتخاب نکند و این ارتباط را مهمتر از ارتباط یا هر فرد دیگری تلقی کند.
خانواده یک نظام اجتماعی کوچک است که همواره در حال تحول بوده و دورههای مختلفی از تحول را طی میکند و در هر مرحله، روابط زوجها با همدیگر، نقشها و روابط والدین و فرزندان حالت خاصی به خود میگیرد. پژوهشهای زیادی نشان دادهاند که رضایت از زندگی زناشویی در آغاز ازدواج بالا است و در زمان تولد فرزندان تا بلوغ آنها کاهش مییابد و سپس دوباره افزایش مییابد. هدف این پژوهش بررسی وضعیت عشق و ابعاد سهگانه آن در چهار گروه زوجها در ایران است. بهنظر میرسد ابعاد عشق در زن و مرد یکسان نباشد. بهعلاوه حالت آن در زنان و مردان در مراحل مختلف زندگی زناشویی متفاوت باشد.
روش اجرای پژوهش
جامعه آماری در این پژوهش زنان و مردانی هستند که در مرحله نامزدی تا فرزندداری به سر میبردند. یعنی نمونهها از بین کسانی انتخاب میشود که در یکی از چهار مرحله زیر هستند:
1. کسانی که در مرحله نامزدی به سر میبرند، منظور کسانی هستند که بهطور رسمی نامزد شده یا با همدیگر بهطورجدی قرار ازدواج گذاشتهاند، اما هنوز مراحل رسمی عقد را طی نکردهاند.
2. کسانی که در مرحله عقد بهسر میبرند؛ یعنی بهطور رسمی عروسی نکردهاند و هنوز در خانه پدری خود بهسر میبرند، اما قانوناً همسر یکدیگر شدهاند.
3. کسانی که عروسی کردهاند و در یک خانه بهعنوان زن و شوهر زندگی میکنند، ولی فرزند ندارند.
4. کسانی که دارای فرزند در سنین مختلف هستند و فرزندان آنها ازدواج نکردهاند.
نمونهها از آزمودنیهای در دسترس انتخاب شدهاند. به این صورت که با کمک 5 دانشجو که در پنج منطقه شهری اصفهان بهسر میبردند، تعداد 500 زوجی که مایل به همکاری در این گروهها بودند، شناسایی شدند و آزمون سنجش عشق در اختیار آنها قرار گرفت.
سؤال اول این پژوهش آن است که آیا میزان و نوع عشقورزی در مراحل مختلف زندگی زناشویی متفاوت است؟ نتایج نشان میدهد که بین میانگین عشقورزی بهطورکلی و ابعاد مختلف آن در چهار گروه زوجها در مراحل مختلف زندگی زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد.
بین میزان عشقورزی و ابعاد مختلف آن در دوره نامزدی و سایر دورههای دیگر تفاوت معناداری وجود دارد و فقط بین تعهد در دوره فرزندپروری و ازدواج تفاوت معناداری مشاهده نمیگردد. همچنین میزان عشقورزی بهطورکلی در دوره عقد و ازدواج تفاوت معناداری ندارد؛ درحالیکه با دوره فرزندپروری تفاوت معناداری دارد.
از سویی صمیمیت و تعهد در دوره عقد با دوره ازدواج و فرزندپروری تفاوت معنادار نشان میدهد؛ درحالیکه ازنظر شوریدگی تفاوت معناداری بین دوره عقد و دورههای پسازآن وجود ندارد.
سؤال دیگر آن است که آیا بین جنسیت با میزان عشقورزی در چهار دوره مختلف زندگی زناشویی تعامل وجود دارد؟ یا به عبارت دیگر ابعاد عشقورزی در مراحل مختلف زندگی زناشویی با توجه به زن و مردبودن متفاوت است؟ بر اساس نتایج بین جنسیت و مراحل تحول در ابعاد مختلف عشقورزی تعامل وجود دارد. علاوه بر آن نتایج بیانگر تفاوت در تحول عشقورزی و ابعاد آن بین زن و مرد است و ازآنجاییکه تعامل جنسیت و مراحل تحول در همه ابعاد عشقورزی معنادار است، میتوان نتیجه گرفت که عشقورزی و ابعاد مختلف آن بین زن و مرد بودن در مراحل مختلف زندگی زناشویی تعامل معنادار دارد.
سیر کلی عشقورزی در آغاز ازدواج بالا است، سپس کاهش مییابد و مجدداً در سالهای بعدی کمی افزایش مییابد
در این پژوهش مشخص گردید که بین نمره کل عشقورزی و ابعاد آن در مراحل مختلف تحول تفاوت معنادار وجود دارد. به عبارت دیگر سیر کلی عشقورزی در آغاز ازدواج بالا است، سپس کاهش مییابد و مجدداً در سالهای بعدی ازدواج کمی افزایش مییابد.
مردان در مقایسه با زنان، زندگی زناشویی را با عشق شدیدتری شروع میکنند/ میزان صمیمیت مردان تقریباً سیر نزولی دارد
سیر این تحول در زن و مرد متفاوت است. مردان در مقایسه با زنان، زندگی زناشویی را با عشق شدیدتری شروع میکنند، اما زنان این عشق را در طول زندگی بیشتر حفظ میکنند. زنان زندگی زناشویی را با صمیمیت بیشتری شروع میکنند و در مرحله ازدواج که هنوز فرزندی ندارند، در مقایسه با مردان صمیمیت کمتری ابراز میدارند و در دوره فرزندپروری آن را بیشتر افزایش میدهند. درحالیکه میزان صمیمیت مردان تقریباً سیر نزولی دارد. این منحنی در زنان شکلU دارد، ولی در مردان به این شکل نیست.
شوریدگی زنان در مرحله نامزدی بالاتر از مردان است، اما از دوره عقد به بعد در مقایسه با مردان سیر نزولی بیشتری دارد. شکل این منحنی در هیچیک از زوجین به شکل U نیست. دادهها نشان میدهد که اگرچه سطح شوریدگی در آغاز ازدواج در مردان بیشتر از زنان است، اما سطح شوریدگی در مراحل بعدی ازدواج در زنان بالاتر از مردان است.
عشقورزی در زنان در مقایسه با مردان از ثبات بیشتری برخوردار است
زن و مرد عشق را با سطح یکسانی از تعهد شروع میکنند و در زنان بعد از دوران ازدواج بهشدت افزایش مییابد و در مردان پس از دوران عقد تقریباً ثابت میماند. سطح تعهد زنان نسبت به همسر بعد از ازدواج و تولد فرزند و در مقایسه با مردان بهشدت افزایش مییابد. بهطورکلی میتوان نتیجه گرفت که عشقورزی در زنان در مقایسه با مردان از ثبات بیشتری برخوردار است.
زنان عشق را بهتر با عقل میآمیزند
تبیین دلایل این تغییرات و تحولات پیچیده است و فقط در مقام فرضیهپردازی میتوان گفت که در جامعه ما حفظ زندگی زناشویی برای زنان مهمتر از مردان است و زن سعی دارد با مهارت تمام، عشق ایجادشده را در بعد تعهد، صمیمیت و شوریدگی بالا ببرد. بهطورکلی از این یافتهها میتوان این نتیجه احتمالی را گرفت که زنان عشق را بهتر با عقل میآمیزند و با احتیاط بیشتری انتخاب میکنند و در طول دوران زندگی درصدد هستند که آن را حفظ کنند.
مردان با عشق شدیدتر شروع میکنند، اما به دلیل وابستگیهای خارج از خانواده از قبیل کار و شغل، بهمرور سطح آن را کاهش میدهند.
هرقدر احساس عشقورزی در زنان یا مردان افزایش یابد، عشقورزی در همسر او افزایش خواهد یافت
بین عشقورزی در زنان و مردان همبستگی مثبت و معنادار وجود دارند؛ یعنی هرقدر احساس عشقورزی در زنان یا مردان افزایش یابد، عشقورزی در همسر او افزایش خواهد یافت. هرچند این همبستگیها معنادار است، اما حداکثر ضریب همبستگی مشاهدهشده در ابعاد عشقورزی بین زنان و مردان در بعد صمیمیت است. شاید بتوان بهآسانی این همبستگی را براساس نظر مزلو توجیه کرد. بنا به نظر آنها عشقورزی و صمیمیت یک امر متقابل است. چنانچه عشقورزی یک امر کاملاً متقابل بود، شدت ضریب همبستگی قاعدتاً بیشتر از این میشد.
از سوی دیگر میتوان استدلال کرد که عشقورزی در هر بعد آن از سوی یک زوج، موجب عشقورزی از سوی همسر در همان بعد نمیشود، بلکه ممکن است موجب رشد در بعد دیگری از عشقورزی گردد؛ مثلاً ابراز شوریدگی در مردان، ممکن است موجب رشد احساس صمیمیت و تعهد در زنان شود یا ابراز صمیمت و تعهد در زنان، موجب احساس رشد و تعهد در مردان شود.
یافتههای این پژوهشها میتواند راهگشای مطالعات جدید درباره عشق باشد تا با طرحهای آزمایشی، مداخلات درمانی مناسب را برای تقویت عشقورزی در زندگی زناشویی و کاهش مشکلات آن تدوین کرد.
لازم به ذکر است این پژوهش با عنوان کامل “ابعاد عشقورزی براساس نظریه سهبعدی عشق در چهار گروه زوجهای در مرحله نامزدی، عقد، ازدواج و دارای فرزند” توسط دکتر کیومرث فرحبخش و دکتر عبدالله شفیعآبادی انجام و سال 1385 در فصلنامه دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی منتشر شده است.
سایت مهرخانه