images.jpg85668768

میزان رضایت شما از زندگی تا چه حد است؟و چه عواملی در افزایش یا کاهش این رضایت تاثیرگذارند؟

بسیاری از حوادث و درگیری های خیابانی ، خشونت ها و پرخاشگری های موجود در زندگی خانوادگی افراد و یا سطح جامعه ، پایین بودن آستانه تحمل افراد، کمرنگ شدن روحیه گذشت در بین افراد و خیلی از خصایص مثبت انسانی که در حال فراموشی است، ریشه در درون افراد و تنش های موجود در زندگی خانوادگی شان دارد .

حسین محرابی- روانشناس و مشاور خانواده  نوشت:نتایج به دست آمده از یک آزمون روان سنجی تحت عنوان «میزان رضایت از زندگی»، جای تامل داشت، نتایج نشان می داد از هر دو شرکت کننده این آزمون یک نفر از زندگی مشترک خود ناراضی است.

اگر به این آمار دقت کنیم، آنگاه شاید متوجه بحران جدی و عمیقی که در جامعه ما وجود دارد بشویم. اینکه می گویم بحران به این دلیل است که آثار تخریبی این وضعیت؛ یعنی نارضایتی از زندگی مشترک بر همه جنبه های زندگی فردی، اجتماعی غیر قابل انکار است. بدون تردید فردی که از زندگی مشترک خود رضایت نداشته باشد، انگیزه کافی برای عملکرد درست نخواهد داشت و اگر ما از چنین فردی انتظار داشته باشیم که درتمام جنبه های زندگی خود از قبیل داشتن ارتباطات مطلوب، برقراری تعامل سازنده با همسر، فرزندان و اطرافیان و یا روحیه ایثار و از خودگذشتگی درست عمل کند و یا در رابطه با فعالیت های اقتصادی و اجتماعی خود جانب انصاف، عدالت و … را رعایت کند و در برخوردهای اجتماعی روزمره، صبور و با گذشت باشد، قطعا انتظاری بی جاست چراکه در این شرایط فرد آرامش و تحمل کافی ندارد و به همین دلیل قادر نیست که منطق را در همه امور سرلوحه کارش قرار دهد و رفتارهای عاطفی و حمایتی داشته باشد .

هدف: رسیدن به آرامش

خداوند یکی از مهم ترین فلسفه های ازدواج و تشکیل خانواده را رسیدن به آرامش برای زن و مرد بیان کرده است و این آرامش در سایه رضایتمندی از زندگی مشترک حاصل می شود . حال اگر روابط یک زن و شوهر بر مبنای احساسات مثبت و عواطف زن و شوهری پایه ریزی نشده باشد و از بودن در کنار یکدیگر راضی نباشند، چگونه می توانند به یکدیگر آرامش بدهند؟ نتایج به دست آمده از آزمون خانواده و مشاوره، نشان می دهد که از بین هزار و 225 شرکت کننده، 50 درصد کاملا ناراضی و 18 درصد نیز تقریبا ناراضی بوده اند . علاوه بر این فقط 10 درصد شرکت کنندگان کاملا از زندگی مشترک خود رضایت داشته اند و 22 درصد باقیمانده «تقریبا» از زندگی مشترک خود راضی بوده اند و این یعنی بحران. این یعنی فاجعه.

عوارض اجتماعی

بسیاری از حوادث و درگیری های خیابانی ، خشونت ها و پرخاشگری های موجود در زندگی خانوادگی افراد و یا سطح جامعه ، پایین بودن آستانه تحمل افراد، کمرنگ شدن روحیه گذشت در بین افراد و خیلی از خصایص مثبت انسانی که در حال فراموشی است، ریشه در درون افراد و تنش های موجود در زندگی خانوادگی شان دارد . البته مشکلات و فشارهای اقتصادی، بیکاری و دیگر عوامل اجتماعی نیز مزید بر علت است، ولی واقعیت این است که با وجود همه مشکلات اگر زن و شوهری آنگونه که در آموزه های دینی بیان شده است با یکدیگر تعامل داشته باشند، می توانند بسیاری از تنش ها ، پرخاشگری ها و بدزبانی ها را کاهش دهند . حتی اگر ما درصدی را نیز به حساب دقیق نبودن آزمون و یا دیگر عوامل بگذاریم، باز هم وضعیت موجود نگران کننده است .

لطفا به این سوالات پاسخ دهید

سوالات زیادی در این باره مطرح می شود اما بد نیست هر کدام از ما در هر مقام و موقعیتی که هستیم اندکی در باره پاسخ به این سوالات بیندیشیم. آیا فردی که در کوچک ترین واحد اجتماعی یا همان زندگی مشترک خود چنین وضعیتی داشته باشد، می تواند در جامعه برای خود و دیگران رضایت ایجاد کند؟ آیا چنین زن و شوهری در امر تربیت فرزندان خود موفق عمل خواهند کرد؟ آیا خروجی‌های چنین خانواده هایی در آینده جامعه ای مطلوب را خواهند ساخت؟ و …

عواملی که موجب نارضایتی ما از زندگی مشترک می شوند

در ادامه برخی از عوامل موثر در ایجاد این وضعیت را بررسی می کنیم :

1- بی توجهی به تفاوت های فردی و انتظارات نامعقول: در بسیاری موارد مشاهده می شود که زن و شوهر بدون توجه به این که طرف مقابلشان دارای افکار و سلیقه های خاص خود است و یا جنسیت مخالف دارد، انتظار دارند که دقیقا مانند او فکر و رفتار کند. اگر هر یک از زوجین قبل از بیان انتظارات و خواسته های خود، قدری در رابطه با ویژگی های شخصیتی و شرایط و توانمندی های طرف مقابل بیندیشند بسیاری از دلخوری ها به وجود نخواهد آمد . زیرا تا زمانی که خواسته ای مطرح نشده است طبیعتا گلایه ای هم وجود ندارد ولی اگر تقاضایی غیرمعقول و غیرمنطقی مطرح شد و پاسخ داده نشد آنگاه فرد متقاضی خود را مغبون و شکست خورده و یا بی ارزش تلقی می کند و طرف مقابل هم در صدد بیان دلایل و توجیه رفتار خود بر خواهد آمد و این یعنی شروع مجادله و درگیری. نکته مهمی که زوجین باید به آن توجه داشته باشند این است که هیچ دو نفری وجود ندارند که همیشه و در همه موارد دقیقا مثل هم فکر کنند و رفتاریکسانی داشته باشند . حتی دوقلوهای همسان نیز در زمینه افکار و رفتارهای خود، ویژگی هایشان کاملا منطبق بر هم نیست. در واقع وجود اختلاف سلیقه ها و مطابقت نداشتن عقاید و نیازها به ویژه در اوایل زندگی مشترک طبیعی است زیرا این دو نفر در دو خانواده مختلف با فرهنگ های مختلف و شیوه های متفاوت تربیت شده و رشد کرده اند. در این فرآیند زن و شوهری موفق خواهند بود که بتوانند به درستی این تفاوت ها را مدیریت کنند و با تعدیل انتظارات خود و پذیرش برخی خواسته های طرف مقابل به یک توافق نسبی دست پیدا کنند .

2- نداشتن درک متقابل: شناخت ویژگی های فردی و روحیات طرف مقابل و نیز شناخت قابلیت ها و توانمندی های او یکی از پیش نیازهای رسیدن به درک متقابل زوجین است . بنابر این مادامی که این شناخت کامل نشده است و یا شناخت حاصله بر مبنای واقعیت نباشد یقینا درک شدن و درک کردنی در کار نخواهد بود . اگر زن و شوهر بخواهند روحیات و خواسته های خود را به دیگری تعمیم دهند و یا افکار و سلایق خود را به همسر خود تحمیل کنند زمینه بی اعتمادی و رنجوری یکدیگر را فراهم کرده اند زیرا کسی که سالیان زیادی را با این روحیات زندگی کرده و خو گرفته است به راحتی نمی تواند این تغییرات را بپذیرد و در مقابل آن مقاومت می کند . بسیاری از خانم ها اظهار می کنند که شوهرانشان اصلا به حرفشان گوش نمی دهند و به همین دلیل هم ناراحت هستند ولی اگر یک خانم وقت شناسی نداشته باشد، انتظاراتش هم منطبق بر توانایی های شوهرش نباشد و خارج از توان او باشد و بدون مقدمه و بدون اینکه اجازه بدهد شوهرش رفع خستگی کند و بلافاصله به محض روبه رو شدن با او و قبل از هرگونه سلام و احوالپرسی شروع کند به گلایه کردن و مطرح کردن خواسته ها، آیا باز هم حق دارد که ناراحت باشد؟ آیا شوهر چنین خانمی مستحق مجازات خواهد بود؟

3- آشنایی نداشتن با مهارت های زندگی و ارتباطی: بسیاری از اختلافات و نارضایتی ها بر اثر نداشتن آگاهی به وجود می آید. وقتی که بیشتر آقایان درباره شخصیت زن و خواسته های او هیچ اطلاعاتی نداشته باشند و حتی ندانند که چه مردهایی و با چه ویژگی هایی مورد علاقه خانم ها هستند یا بیشتر خانم ها نمی دانند که یک مرد از همسرش چه انتظاراتی دارد و یا حتی به بدیهی ترین وظایف زناشویی در قبال مردان آشنا نیستند چگونه می خواهند در انجام تعهدات و تکالیف خود نسبت به همسر و فرزندان به درستی رفتار کنند ؟ شاید بخشی از این ناآگاهی مربوط به خانواده و والدین باشد ولی نقش جامعه و سازمان های مسئول در این فرآیند را نباید نادیده گرفت . اگر امر آموزش قبل از ازدواج و به ویژه از سن ازدواج شروع شود و در هر مرحله مهارت های لازم به دختران و پسران جوان داده شود و مسائلی که برای رسیدن به یک توافق در زندگی نیاز دارند به طور صحیح برایشان مطرح شود، آن‌ها با آمادگی بیشتری وارد زندگی مشترک می شوند و اختلافات موجود را بهتر مدیریت خواهند کرد. ادامه روند آموزش برای زوجین اهمیت حیاتی دارد چرا که در هر مرحله از زندگی مشترک ممکن است نوع خاصی از مشکلات و نیازها بروز کند که به عنوان مثال مسائلی مانند نحوه رفتار با همسر در محیط های خصوصی و عمومی، شیوه های تربیت فرزندان ، مسائل اقتصادی و … هر یک در یک برهه از زمان اولویت بیشتری پیدا خواهد کرد و آموزش ها نیز باید متناسب با این اولویت ها باشد.

سایر عوامل

سایر عواملی که در ایجاد این نارضایتی می تواند نقش داشته باشد مانند اهمیت دادن زیاد به مادیات، تجمل گرایی ، چشم و هم چشمی، دخالت های اطرافیان و مقایسه کردن ها را نیز نباید از نظر دور داشت؛ زیرا هرکدام از این عوامل به نوبه خود بخشی از تنش ها و درگیری ها را رقم می زند. ازدواج بدون تحقیق و آگاهی نیز در شکل گیری این وضعیت دخالت دارد. نکته آخر اینکه شایسته است که نتایج این گونه بررسی ها باعث شود افراد یک بازنگری اساسی در وضعیت زندگی خانوادگی خود داشته باشند و مسئولان امر نیز توجه بیشتری به این مقوله کنند و تمهیدات لازم برای خروج از این وضعیت را بیندیشند.

روزنامه خراسان