5bbe11c788f94bc7c964a1b7270e-dont-you-notice-the-trend-of-falling-in-love-when-you-are-weak-mentally-physically-etc
متاسفانه در جامعه ما و در بین اکثر قشر جوان و نوجوان عشق های پوشالی و تو خالی و بدون هدف رواج پیدا کرده است و درگیری عاطفی و حسی و ذهنی این قشر را از بسیاری از موارد مهم در زندگی شان دور کرده است!

خیلی‌ها را این روزها می‌بینم که خودشان را درگیر توهمی کردند به نام عشق، در فراقی جان‌گداز می‌سوزند و رسماً کر و کور شده‌اند و خیلی‌ها را هم دیده‌ام که شکست عشقی خورده‌اند و از عالم و آدم بریده‌اند و همه را با یک چوب می‌زنند.
من فقط در برابر این آدم‌ها سکوت می‌کنم چون این آدم‌ها در باتلاقی از ذهنیات باطل فرورفته‌اند و خود را میان پیله‌ای سفت‌وسخت گیر انداخته‌اند که هر چه بخواهی زنهارشان بدهی کاری از پیش نخواهی برد.
عشق فقط وقتی حقیقی است که در امتداد رضایت الهی باشد، عشق به نامحرم و داشتن رابطه با کسی که شرعاً حق ارتباط نداری نه‌تنها تو را به خدا نزدیک نمی‌کند بلکه راه رسیدن به کمال و رشد تو را هم سد می‌کند.
حقیقتاً کسانی که درگیر این روابط و عشق‌های پفکی شده‌اند اگر برای لحظه‌ای چشم‌های خود را باز کنند و از حالت صم بکم و عمی درآیند می‌فهمند این عشق‌ها و روابط لذت‌هایی کوتاه  و در مقابل زخم‌ها و دردهای بزرگ ایجاد می‌کنند.
اولین زخم این روابط آسیب به ازدواج این افراد است. همان‌طور که گفته‌شده همیشه ازدواج مایه‌ آرامش است و زوجین لباس همدیگر هستند و همراهان همیشگی هم، حالا فکر کنید شما درگیر این عشق‌ها و روابط ناصحیح شده‌اید و همسری هم اختیار کردید که البته در اکثر موارد ازدواجی رخ نخواهد داد، این نوع ازدواج نه‌تنها مایه‌ آرامش نخواهد بود و در سایه‌ بی‌اعتمادی و ترس و داشتن آتو از همدیگر ادامه می‌یابد و در اکثر موارد به شکست‌های تلخی می‌انجامد.
در واقع بعد از خوابیدن آن شور و حال عاشقانه شخص تازه چشم‌هایش را از خواب خرگوشی باز می‌کند و می‌فهمد که در اطرافش چه خبر است و چه چیزهایی را ندیده بوده! آنجاست که کاری از پیش نمی‌برد و با احساس سرخوردگی ادامه می‌دهد که دیر یا زود این حس منفی مثل یک تومور بدخیم زندگی را متلاشی می‌کند.
دومین زخم این روابط که به علت شکست عشقی ایجاد می‌شود شکست اعتماد افراد است. حس بی‌اعتمادی که زندگی را برای فرد بسیار دشوار می‌کند. ترس از ترک شدن، درماندگی، احساس تحقیر و هزار احساس منفی برای دوره‌ای طولانی فرد را در شرایط روحی دشواری قرار می‌دهد که اگر بتواند از پس آن بربیاید به زندگی عادی بازمی‌گردد باتجربه‌ای همیشه تلخ و خاطراتی بد و اگر نتواند، در همان تصورات ذهنی خودش از عشق گیر بکند بازهم با شکست‌های متعدد و سرخوردگی‌های متعددتر روبه‌رو می‌شود.
عاشق شدن امری اختیاری است که از مغز شروع می‌شود و وقتی کار به دل آدم بکشد وخیم می‌شود. وقتی به خاطر برخوردها و تداعی‌های مثبت از فردی خوشمان می‌آید و بعد اجازه می‌دهیم این احساس از مغز ما به دل ما نفوذ، آن‌وقت خودمان را درگیر در عشق کردیم.
قدم اول برای پیشگیری از این امر کنترل چشم است. چه احادیث بسیاری در اهمیت کنترل نگاه‌داریم و عمل نمی‌کنیم. همین است که آسیب می‌بینیم. حالا اگر از پس کنترل چشم و نگاه بر‌نمی‌آییم در قدم بعدی باید ذهن را کنترل کنیم و مدام به خودمان تذکر دهیم که از اوهام و تصورات و تداعی‌های مثبت دست‌برداریم، که امر دشواری است و بسته به ظرفیت فکری، معنوی و عاطفی فرد دارد.
به‌هرحال تمام این حرف‌ها را برای این نوشتم که بگویم که باید حواسمان باشد که در این دور باطل عشق‌های پفکی گیر نکنیم ما فقط یک‌بار زندگی می‌کنیم و هر بار درگیری عاطفی راه رشد معنوی را سد می‌کند. عشق فقط زمانی معنا دارد که در چهارچوب شرع تجلی پیدا کند و معطوف به همسر باشد.
تمام این حس اعتماد و عشق را اگر به‌پای معبود یگانه بریزی که قادری است بی‌همتا، آن‌وقت می‌بینی به چه سعادتی خواهی رسید، آخر اینکه خداوند عاشق‌ترین است بر بندگانش!