شواهدی قوی و مدام رو به افزایش حاکی از آنند که میان انتخابهای غذایی سالم و انتخابهای مسئولانه اجتماعی و زیست محیطی، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. اما آگاهی از این ارتباط فایده چندانی نخواهد داشت اگر همچنان به سبک و سیاق زندگی سابق مان ادامه دهیم.
هر چند اتکا به سیاستهای دولتی جهت تاثیرگذاری اجتماعی، بحث برانگیز هستند اما شاید بتوان در این حوزه، از قدرت اجرایی حکومت استفاده کرد. مثالً چرا ما نباید برای چیزهایی که به حال دنیا مضر هستند و در دراز مدت برای جامعه ما هزینه در بر دارند مالیات وضع کنیم؟ چه میشود اگر مثالا مالیات بر درآمد را کاهش دهیم و به جای آن، مالیات فعالیتهای مضر برای سلامت و محیط زیست را بالا ببریم؟ این از لحاظ اقتصادی یک شیوه بی ضرر برای رسیدن به سلامت بیشتر مردم و نیز جهان سالمتر است.
آیا زمان آن فرا نرسیده که با در نظر گرفتن مشوقهای مالی، مردم را تشویق به تغییر سبک زندگیشان کنیم؟ سبک زندگی سالم هم باعث سالمتر شدن کره زمین می شود و هم ریسک ابتال به بیماریهای مضمن را که هزینه هنگفتی به اقتصاد ما تحمیل میکنند، کاهش می دهد. آیا بهتر نیست که برای کشاورزی شیمیایی، مالیات سنگین وضع کنیم و درآمد مالیاتی حاصل از آن را در قالب یارانه به شیوههای ارگانیک پرورش مواد غذایی اختصاص دهیم؟ یا اینکه برای فست فودها مالیات در نظر بگیریم و درآمد حاصل را به صورت یارانه به پرورش میوه های تازه و سبزیجات اختصاص بدهیم؟ یا برای تولید شربت پرفروکتوز حاصل از ذرت مالیات وضع کنیم و درآمد حاصل از آن را صرف کاهش قیمت سبزیجات تازه کنیم تا مردم بیشتری بتوانند آن را بخرند؟
آیا بهتر نیست بر محصولاتی مانند گوشت که گازهای گلخانهای فراوانی تولید می کنند، مالیات سنگینی وضع کنیم و درآمد مالیاتی آن را صرف ساخت باغچه های میوه و سبزی در مدارس و یا محله های مختلف شهرها کنیم؟