فرانک مجیدی: حفظ کردن انگیزهی کارهای روزانه در سفر دشوار است. اینکه مقدار معین مطالعهی روزانه را داشتهباشیم، به ورزشمان برسیم، یا رژیم غذاییمان را حفظ نماییم. البته واقعاً سخت است که به چنین برنامههایی در طول سفر، چنانکه در خانه خود را سختگیرانه مکلف به انجامشان میکردیم، وفادار بمانیم. مثلاً در سفر واقعاً سخت است که خود را مجبور کنیم که از حد بیشتری غذا نخوریم، با این حال کمی مکث پیش از آنکه بیش از ظرفیت لازم معدهمان را پر کنیم، میتواند کمک بزرگی به حفظ رژیم غذاییمان باشد، ولو اگر موفق نشویم هر روز و برای هر وعدهی غذایی، این الگو را رعایت کنیم. امروز میخواهیم دربارهی روشهایی برای ایجاد انگیزه برای حفظ برنامههای روزانه در صفر صحبت کنیم. البته میدانم که مسیر راحتی نیست، ولی فائق آمدن بر بحران کم آوردن انرژی برای کارها، خودش چالش جالبی است.
ممکن است بسیاری از ما این عادت را داشتهباشیم که در طول سفر، تمام کارهایمان را تعطیل کنیم و برای همین، پیش و پس از سفر بطور فشرده به انجام آن وظایف مشغول شویم تا «استراحت» چندروزه را جبران کنیم. تقریباً خستگی و استرس حجم بالای کاری که ناگهان برای خود ترتیب میدهیم، باعث میشود چیزی از لذت سفر را درک نکنیم. اگر راه تازهای را امتحان کنیم، چه؟! اینکه در سفر به کارهایمان هم برسیم! بیایید یک بار ریسک کنیم! قبل از سفر کارهایمان را با آهنگ معمول انجام دهیم و اینطور، خودمان را مجبور کنیم که در طول سفر هم به کارهایمان رسیدگی نماییم.
نقشهی من: قبل از بچهها از خواب برخیزم، به یک کافه بروم و در آن جه قبل از بیدار شدن خانواده و گذراندن وقت با آنها، به کارهایم برسم.
آنچه که واقعاً رخ میدهد: راستش فقط چند روزی میشود به این روش عمل کرد. بعد از آن بهتر است برنامه را اینطور اصلاح کنیم که در حین بیدار شدن بچهها و حاضر شدنشان، به هر قدر از کارهایمان که میشود، برسیم. البته مخصوصاً اگر در سالهای اولیه ازدواج باشیم، انجام این کار با یکی دو فرزند کوچک بسیار سخت خواهد بود، ولی این بستگی به میزان تمرکز و تمایل ما برای انجام کار دارد. البته ممکن است این سحرخیزی نسبت به سایر اعضای خانواده، تا حد زیادی انرژیمان را کم کند. ولی خب، ما از پس سختتر از اینها هم برآمدهایم. نتایجی که این کار خواهد داشت، عبارت است از:
۱- به خودمان حق انتخاب دیگری ندهیم:
کارها واقعاً وقتی سخت میشود که بتوانیم به خودمان بگوییم: «آیا واقعاً مجبورم که این کار را بکنم یا نه؟!» بعد برای خود خیال میبافیم: ما هزاران انتخاب بهتر از این را هم داریم! مثلاً می توانیم گشتی در شبکههای اجتماعی بزنیم، عکسهایی برای دوستانمان ارسال کنیم و تازهترین عکسها و اخبار را از سوی آنها پیگیری نماییم. در نهایت هر انتخاب دیگری ما را به این میرساند که: کار بی کار! پس باید به خودمان بیرحمانه بگوییم که انتخاب دیگری وجود ندارد. من باید این کار را انجام دهم،د بحث هم ندارد! این را باید بهمثابه یک وظیفهی اصلی برای خود تعریف کنیم، مثلاً وظیفه پدر یا مادر بودن، که آن هم بحثی ندارد! گاهی وسوسهی تنبلی به سراغمان خواهد آمد، اما باید همهاش را دور بریزیم. همین که غفلت کنیم، پشیمان خواهیم شد.
۲- چالش مسئولیت را بپذیریم:
باید چنان رفتار کنیم که انگار قرار است از عملکردمان در طول سفر، یک گزارش تحویل بدهیم طبعاً هیچکدام از ما نمی خواهد لیستی از تنبلیها و شکستهایش را گزارش کند. بنابراین انتخابی منطقی خواهیم داشت بین عملکرد خوب و یا شکست. همهی ما این ذهنیت را برای عملکرد مفید و منطقی داریم، اما کمتر متوجه میشویم که هر لحظه، بایستی این ذهنیت را در خود آگاهانه بیدار نگاه داریم. بنابراین این چالش به ما کمک میکند که در هر لحظه، عملکردی آگاهانه داشتهباشیم.
۳- برای خود افرادی را تعریف کنیم که منتظر ارائهی کار ما هستند:
بهعنوان یک وبلاگنویس، باید این تعهد کاری را داشتهباشم که قرار نیست مدت خیلی زیادی خوانندههایم را منتظر بگذارم. باید کاملاً به مسئولیتی که پذیرفتهایم، آگاه باشیم و اجازه ندهیم مخاطبان ما، از ما ناامید شوند. بنابراین، چنین تعریفی باعث میشود که به خودمان اجازی تسلیم و تنبلی ندهیم و برای کار، انگیزه پیدا کنیم.
۴- رهایش کنیم و دیگر فکرش را هم نکنیم!:
وقتی که با خانواده بیرون هستیم، سعی میکنیم شهر و محیطی را که برای مسافرت انتخاب نمودهایم، کشف کنیم و از غذاهای محلیاش لذت ببریم، دیگر وقتش نیست که این زمان ارزشمند را صرف نگرانی و استرس دربارهی حجم کارهای باقیمانده نماییم. این خودش یک عامل انگیزه است: اینکه کارهایمان را به موقع انجام دهیم که بعداً مدام استرس باقی ماندنش را تحمل نکنیم! اتفاقاً این انگیزه، به خوبی میتواند کمکمان کند که با تمرکز بالا روی کارمان دقیق شویم. پس فقط یک راه میماند: کارمان را درست، در حداقل زمان و به بهترین نحو انجام دهیم. جایزهاش هم میشود این که بقیهی روز را با خانواده خوش باشیم و لازم نباشد در ساعات با هم بودن، به کار فکر کنیم.
کافی است واقعاً سعیمان را بکنیم. لازم نیست همهچیز در حد کمال انجام شود. همهی ما انسانیم و خیلی وقتها خسته و تنبل میشویم. گاهی بیمار میشویم و کسالت بیماری، توانِ کار را از ما میگیرد. گاهی ممکن است برنامه های در سفر و گردش را زودتر از زمان معمول، آغاز کنیم. در تمام این احوال، وسوسهای به ما میگوید که سراغ کار را نگیریم. فقط کافی است سعیمان را بکنیم که تا حد امکان، کارهایمان را انجام دهیم. شاید بشود این نوشته را «در ستایش کار بدون تعطیلی» دستهبندی کرد. خب این روش کار بد هم نیست، ما توانستهایم هر قدر که برایمان مقدور بوده، به وظایفمان رسیدگی کنیم. بعدش که از سفر برگردیم، میبینیم حجم قابل توجهی از کارها انجام شده که شاید اگر همان زمان را در خانه میماندیم، خود را مقید به انجامش نمینمودیم. این روش، میتواند یک تمرین حفظ تعهد برای ما باشد.