670px-Resolve-Conflict-in-Marriage-Step-1

چگونه می توان مشکلات و مشاجرات پیش و پا افتاده خانوادگی را حل و فصل کرد و بهترین راه کنارآمدن و عبور از ینگونه مسائل کدام است؟

پدر و مادرها همچنان دوست دارند با قوانین نانوشته روزگار خود با عروس و دامادشان رفتار کنند و جالب‌تر آن که متمایلند فرزندانشان نیز چون جوانی خودشان به سبک والدین‌شان، ساز زندگی مشترک‌شان را کوک کنند. در این موقعیت بغرنج و خواسته‌های عجیب و غریب، احتمال چالش با خانواده همسر امری حتمی است، اما سوال اینجاست اختلاف با خانواده همسر از کجا نشات می‌گیرد و با آن چه باید کرد؟

نسرین صفری‌ -مشاور خانواده نوشت: جامعه سنتی ما در حال گذار به مدرنیته است، همه چیز تغییر کرده است، دیگر هیچ‌کس مثل سابق نمی‌اندیشد و رفتار نمی‌کند. زوج‌های جوان امروزی به دنبال استقلال هستند و بیش از هر چیز به آن اهمیت می‌دهند، اما از طرفی دیگر پدر و مادرها همچنان دوست دارند با قوانین نانوشته روزگار خود با عروس و دامادشان رفتار کنند و جالب‌تر آن که متمایلند فرزندانشان نیز چون جوانی خودشان به سبک والدین‌شان، ساز زندگی مشترک‌شان را کوک کنند. در این موقعیت بغرنج و خواسته‌های عجیب و غریب، احتمال چالش با خانواده همسر امری حتمی است، اما سوال اینجاست اختلاف با خانواده همسر از کجا نشات می‌گیرد و با آن چه باید کرد؟

ازدواج و تلاقی فرهنگ‌های متضاد

1 ـ ما همیشه برای هر کاری، خودمان تصمیم گرفته‌ایم، روی پای خودمان ایستاده‌ایم، فکر کرده‌ایم و انتخاب کرده‌ایم، حالا روش شما را نمی‌فهمم این یعنی چی باید با پدرم مشورت کنم، مگر خودت عاقل و بالغ نیستی مگر استقلال فکری نداری… .

هر خانواده‌ای به نوبه خود یک دولت کوچک است‌ با روش خاص خود، با قوانین منحصربه‌فرد، با شیوه‌های تربیتی و شیوه‌های مقابله‌ای ویژه در برخورد با مشکلات. به یقین طبیعی است وقتی اعضای دو خانواده‌ای که قوانین‌شان از زمین تا آسمان با هم متضاد و متفاوت است‌ بخواهند با هم وصلت کنند، مشکلاتی ایجاد شود؛ مثلا در خانواده‌ای که حمایت و پشتیبانی در نهایت است و در خانواده‌ای دیگر استقلال و فردگرایی بسیار مورد تاکید است، بی‌تردید تلاقی این دو سیستم متضاد بسته و باز مشکلاتی را موجب می‌شود که دامن هر سه خانواده را می‌گیرد. هم خانواده دو نفره و هم خانواده همسران درگیر مسائلی می‌شوند که شاید پیدا کردن نقطه اشتراکی کوچک بین آنها مانند جستجوی لنگه کفش در بیابان است.

وقتی مدیریت جا خالی می‌دهد

2 ـ هنگام بروز اختلاف، همسرم با من که حرف می‌زند طرف مرا می‌گیرد و مادرش را متهم می‌کند و وقتی با مادرش حرف می‌زند طرف او را می‌گیرد و مرا گناهکار می‌داند، تنها به این دلیل که می‌خواهد دعوا را ختم به خیر کند…

سامان دادن رابطه‌های دو خانواده با عضوهای جدید که همان عروس و داماد هستند، بی‌هیچ تردیدی به عهده پسر و دختر جوان خانواده‌هاست، گاه پسران و دختران از سر ناآگاهی و بی‌تجربگی و گاه به تقلید از سبک زندگی دیگران یا تحت‌تاثیر گفته‌ها و شنیده‌هایشان، سعی می‌کنند از همان روز اول گربه را دم حجله بکشند، تنها به این گمان اشتباه که شاید امنیت زندگی مشترک‌شان را تضمین نمایند و مصائب زندگی اطرافیان‌شان را تجربه نکنند، به همین جهت با همسرشان وارد بحث می‌شوند و برای تکمیل شناخت وی از اعضای خانواده‌اش شروع به ذکر وقایع و حقایقی می‌کنند که شاید بیان آنها و دانستن آنها چندان لازم و ضروری نیست و به این ترتیب با ذهنیتی از پیش تعیین شده فرد جدید را با خانواده‌اش آشنا می‌کنند. اگرچه عکس این حالت نیز ممکن است، عضو جدید به گونه‌ای به خانواده معرفی می‌شود که چندان مناسب و مساعد نیست و اینچنین است که بذر کاشته در دوران آشنایی چند سال بعد بارور و تنومند می‌شود و بستری برای جنگ پایان‌ناپذیر فراهم می‌کند، جنگی که شاید جوان ما هرگز فکرش را هم از سر نگذرانده بود. اگرچه گاهی نیز عدم مدیریت روابط درون خانوادگی بعد از شروع زندگی مشترک استارت زده می‌شود و زوج جوان با باز کردن پای دخالت والدین به زندگی‌شان مشکلاتی را به وجود می‌آورند و این ماجرا زمانی جالب‌تر می‌شود که آنان برای حل مسائل پیش آمده مجبور به بیان سخنان متضادی به دو طرف دعوا می‌شوند که این روش اشتباه، نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه بر تندی آتش برافروخته شده میان آنان نیز می‌افزاید.

قضاوت‌های سوگیری شده

3 ـ من حاضر به دیدار مادرزنم که هیچ، باجناقم هم نیستم، از قدیم گفته‌اند ژِیان ماشین نمی‌شه باجناق فامیل نمی‌شه، پدرم هم همیشه تعریف می‌کرد که چقدر از باجناق‌هایشان لطمه دیده است، من علاج واقعه پیش از وقوع آن می‌کنم…

برخی از افراد هنوز بر حسب شنیده‌ها و دیده‌ها یا قالب‌های فکری و باورهای قدیمی‌شان، نگاه متعصبانه و سوگیرانه نسبت به اقوام همسرشان دارند و رابطه خود با آنان را بسان کارد و پنیری می‌بینند که هرگز شایسته نیست کنار هم قرار گیرند. رابطه نه‌چندان شیرین مادرشوهر و عروس و داماد و مادرزن یا باجناق‌ها و جاری‌ها داستانی قدیمی است که موجب حساسیت برخی از افراد شده و موجب تیرگی روابط آنان می‌شود. این ذهنیت‌های از پیش تعیین ‌شده را از بین ببرید و افراد را براساس شخصیت و عملکردهایشان قضاوت کنید.

رابطه‌های بی‌حد و مرز با خانواده

4 ـ همسرم مدام دوست دارد با خانواد‌ه‌اش باشد و با آنها رفت‌وآمد کند. همین مساله هم من و هم خانواده‌ام را ناراحت می‌کند و مدام بر سر این مساله با یکدیگر مشاجره می‌کنیم.

چگونگی ارتباط با خانواده همسر یکی از مهم‌ترین عوامل موثر در بروز اختلاف‌های جدی و درگیری‌های خانوادگی است. رابطه‌های نامحدود و تعریف نشده با خانواده یکی از همسران می‌تواند سر منشأ اختلاف میان زن و شوهر شود.

شایع‌ترین الگوهای رابطه با خانواده‌های همسران که منجر به بروز اختلاف می‌شوند، عبارتند از:

عروس و دامادهای چترانداز

دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه زوج‌ها با خانواده‌هایشان، یکی از مهم‌ترین دلایل بروز اختلاف‌هاست. برخی از زوجین بویژه آنهایی که تازه به خانه بخت رفته‌اند، هر روز از ساعت مشخصی تا پایان شب و گاه حتی چند روز به طور شبانه‌روزی به خانه پدری خانم یا آقا می‌روند و فارغ از همسر و زندگی متاهلی چون دوران مجردی با خانواده‌هایشان روزگار سپری می‌کنند؛ سبکی از زندگی زناشویی که نه‌تنها مفید نیست، بلکه مضر است. این روش زندگی، گاه بیانگر وجود اختلاف و مشکلات بین زوج است و از همه مهم‌تر آن که این زوج نمی‌توانند بدون حضور اطرافیان، زندگی دو نفره‌ای را تجربه کنند. بی‌شک وقتی زندگی زناشویی زوج بدون دغدغه و مشکلات ارتباطی و عاطفی باشد، زن و شوهر برای بودن در خانه خود و در کنار هم بودن لحظه‌شماری می‌کنند.

مهمانان ناخوانده

بسیار محتمل و متداول است که پدر یا مادر یکی از زوج‌ها به دلیل کهولت سن و تنهایی، برای مدتی طولانی با فرزندانشان زندگی کنند، اما گاه والدین بی‌هیچ دلیل موجهی تنها به صرف محبت زیاد، اختلاف با همسر، به بهانه دیدار نوه یا هر مساله دیگری، به مدت بسیار طولانی در خانه فرزندشان سکونت می‌کنند و حتی گاهی برادر، خواهر یا یکی دیگر از بستگان درجه اول یکی از طرفین که سرباز یا دانشجوست، به عنوان مهمان در منزل زوج می‌مانند. زیاد ماندن یکی از اعضای خانواده طرفین در خانه زوج، به مرور زمان مساله‌ساز خواهد شد و باعث بروز اختلاف و آسیب‌های بسیار جدی بر زندگی خصوصی زناشویی می‌شود.

مکالمات تلفنی مکرر و طولانی‌مدت

تماس‌های مکرر تلفنی و صحبت‌های طولانی‌مدت با اعضای خانواده، روشی است برای برون رفت زن و شوهر از تنهایی. در تماس‌های تلفنی متعدد، قطعا موضوع صحبت چیزی جز گزارش دادن یا بازگو کردن مسائل روزمره و خصوصی زندگی به دیگری نخواهد بود و این دقیقا عاملی است که باعث می‌شود پای دیگران به حریم خصوصی زندگی زوج باز شود. فاش شدن رازهای خصوصی زندگی کمترین لطمه این گونه از گفت‌وگوهاست که نه‌تنها باعث احساس ناامنی در همسر می‌شود، بلکه موجب قوت این تصور اشتباه در ذهن وی نیز می‌شود که همیشه فکر کند در تمامی تصمیم‌گیری‌های زندگی‌اش ردپایی از افکار خانواده همسرش موجود است. همین مساله کوچک و پیش افتاده باعث خواهد شد فرد بناچار سکوت کند و از بیان مطالبی در خانه امتناع نماید که این خود باعث دوری زوج از یکدیگر و بروز اختلاف بین آنها خواهد شد.

رسم و رسوم دست و پا گیر

5 ـ مادر و خواهر همسرم می‌گویند: تو آداب و رسوم نمی‌دانی، احترام کردن بلد نیستی، ما رسم داریم در مهمانی‌مان حداقل دو مدل غذا می‌گذاریم و تا بزرگ‌تر هم دست به غذایی نزده کوچک‌ترها حق دست درازی به دیگر غذاها را ندارند، تو چرا بی‌توجه به بزرگ‌تر مجلس و مهمان‌ها از همان ابتدا مشغول به خوردن دسرها شدی؟

باب شدن رسم‌های سخت و بی‌اساس یکی از بدترین آفات روابط فامیلی است و همیشه نیز عاملی برای گرفتار شدن در تکلفات و مشقات زیادی است تا جایی که گاه باعث می‌شود برخی از افراد عطای آن را به لقایش ببخشند و ترجیح دهند هیچ رابطه و رفت و آمدی در کار نباشد، ولو آن که حسرت آن را برای همیشه در دل داشته باشند و دوست داشته باشند در معیت دیگران لذت ببرند و خوش باشند و صفا کنند.

تحمیل‌کردن راه و رسم زندگی به زوج

6 ـ مادر همسرم به بهانه‌های مختلف مدام در خانه ‌ماست‌ هر روز حرفی می‌زند و سبکی از زندگی را برای ما معرفی می‌کند، همیشه می‌گوید: «من چند پیراهن بیشتر از شما پاره کرده‌ام، از من بپرسید که چطور باید زندگی کنید بالاخره من تجربه زندگی مشترک داشتم و خیلی چیزها را بیشتر از شما می‌دانم…»

برخی از والدین به بهانه بی‌تجربگی زوج جوان، مدام به زندگی فرزندانشان سرک می‌کشند و آنها را وادار می‌کنند به سبک آنها زندگی کنند یا زندگی‌شان را چون خودشان مدیریت و سازمان دهند و بدتر آن که گاهی نیز سعی می‌کنند تازه‌وارد خانه‌شان را عادت به پیروی از ارزش‌های خانوادگی‌شان کنند.

گاهی والدین، به هیچ قصد و نیت بدی و بدون این‌که بخواهند زندگی فرزندشان را به هم بریزند، روش‌ها و راهکارهایی به آنان پیشنهاد می‌دهند که بیشتر عاطفی است تا منطقی و گاه به موجب همین تدابیر هیجانی، زندگی فرزندان تا مرحله جدایی نیز پیش می‌رود، اما سوال اینجاست دختر و پسری که راه و رسم زندگی نمی‌داند، چرا باید ازدواج کند، و چرا نباید این آموزش‌ها را ببیند و بعد ازدواج کند؟

همزیستی یا حضور پررنگ والدین در زندگی زوج حاصلی جز نفرت و کینه طولانی‌مدت نخواهد داشت. بهترین مشاور در هر زندگی زناشویی کسی نیست جز خود فرد و همسرش. بی‌گمان در دنیای امروز دختران و پسران بیش از پیش راه و رسم زندگی مستقل را آموخته‌اند اگرچه در ابتدای راهند و نابلد راه.

دخالت خانواده‌ها در امور اقتصادی زوج

7 ـ همسرم از حق مسلم من و فرزندم می‌گذرد، اما همیشه سعی می‌کند مایحتاج خانواده‌اش را فراهم کند، هر بار معترض به این مساله می‌شوم می‌گوید: «مادرم هست نمی‌توانم نسبت به او بی‌تفاوت باشم»، جالب است بدانید اگر چیزی برایم بخرد مادرش در اولین برخورد به من می‌گوید: «آیا لزومی داشت فلان چیز را تهیه کنی، پسر بیچاره‌ام را به زحمت بیندازی!»

دخالت‌های والدین یکی از طرفین در مدیریت اقتصادی باعث شکست احتمالی زوج در زندگی می‌شود حتی اگر این دخالت‌ها خیرخواهانه باشد و نیت‌ سوئی به همراه نداشته باشد، اما با این حال در اکثر مواقع مشکل‌آفرین است و ممکن است باعث برهم خوردن زندگی زوج و حتی طلاق شود.

امان از وابستگی‌های شدید به خانواده

8 ـ باید ببینم مادرم چه می‌گوید، اگر به او نگویم و این کار را انجام دهم ناراحت می‌شود، خودت می‌دانی من طاقت ناراحتی مادرم را ندارم… .

وابستگی‌های افراطی فکری، عاطفی و مالی به خانواده، معمولا مشکلات عجیب و غریبی را در برخورد با خانواده همسر به وجود می‌آورد. وابستگی یک یا هر دو طرف به خانواده‌هایشان مشکل‌ساز است و باعث می‌شود دو طرف به بیراه بروند و به جای سر و سامان دادن به خانواده خود، برای برقراری رابطه با خانواده‌هایشان درصدد رقابت با یکدیگر برآیند.

افراد خودشیفته همیشه حاضر در صحنه

9 ـ پدر همسرم، خود را فردی قوی و بسیار عاقل می‌داند، همیشه به فرزندانش امر و نهی می‌کند چنان که گویی هیچ‌گاه اشتباه نمی‌کند. آنقدر فرد مسلط و زورگویی است که هیچ‌کس حق بیان حرفی در مخالفت با او را ندارد، همسرم من هم از ترس پدرش، همیشه مرا به سکوت دعوت می‌کند، ما استقلال فکری، عاطفی و مالی نداریم و این مساله باعث آزار من می‌شود…

گاهی در خانواده یکی از زوجین، فردی وجود دارد که فقط به خواسته‌ها، انتظارات و ایده‌های خود می‌اندیشد و بدون هیچ توجهی به احساسات، عقاید، عواطف و علایق، زوج را وادار به اجرای خواسته‌هایش می‌کند. معمولا افراد خودشیفته و خودمحور با القاء تفکرات خویش به دیگران سعی در کنترل دیگران دارند، تفکرات کاملا مغایر و ناسازگار با سبک زندگی زوج منجر به ناسازگاری شده و آنان را به بیراهه می‌کشاند.

شکستن حریم‌های عاطفی

10 ـ نمی‌دانم چرا مادرت راجع به همه چیز و همه‌کس می‌داند و می‌فهمد، اما در قبال من مثل یک آدم ساده است و طوری برخورد می‌کند که انگار هیچ درکی از مسائل ندارد، او به من توهین می‌کند، اما نمی‌داند اول از همه به خودش توهین کرده است و…

معمولا هر فردی همسرش را فردی مستقل از خانواده‌اش می‌بیند، اما این در حالی است که او به خاطر سال‌ها زندگی با خانواده‌اش نمی‌تواند منکر رابطه عمیق عاطفی و حساسیت خود نسبت به آنها شود؛ به همین دلیل با مشاهده کوچک‌ترین انتقادی راجع به خانواده‌اش برافروخته شده و واکنش نشان می‌دهد؛ چرا که اعتراض همسر، گله و شکایت و انتقاد از عامل شکل‌گیری شخصیت فرد معنا می‌شود که تحمل این واقعیت را برای او سخت و دشوار می‌کند.

پرتوقعی را کنار بگذارید

اگر توقع دارید مادر همسرتان به هنگام رفتن شما به محل کار از فرزندان شما نگهداری کند، اگر توقع دارید پدر همسرتان همیشه به فکر وضعیت مادی زندگی شما باشد یا اگر خواهان آن هستید که خانواده همسرتان همیشه مطیع و فرمانبر خواسته‌های شما باشند و… باید بگوییم این راه که می‌روید به ترکستان است! پرتوقعی و انتظارات رنگارنگ بی‌پایان عروس و داماد از خانواده‌های همسر یا بالعکس خانواده‌ها از عروس و داماد، مانعی بزرگ بر سر راه روابط سالم و مثبت است. پرتوقعی چیزی نیست جز سوءاستفاده از محبت و لطف دیگران؛ با مطالبه توقعات نابه‌جا، دیگران را مجبور می‌کنیم یا با پاسخ به توقعات نابه‌جا، ما را بپذیرند یا قطع رابطه و محبت و صمیمیت کنند، در این صورت، هیچ‌گاه حالت سومی را نه برای خود و نه برای دیگران باقی نمی‌گذاریم!

انتقاد‌های بی‌موقع

11 ـ مادر همسرم شخصیت معترضی دارد، تا به امروز ندیده‌ام حرفی بزنم یا کاری کنم پشت سرم و گاه حتی رودررو از من ایرادی نگیرد و به رویم نیاورد، خسته شدم، از این پس مثل خودش برخورد می‌کنم! بی‌احترامی ببیند می‌فهمد احترام یعنی چی، طعم رفتار زشتش را به او می‌چشانم!

سریعا از کوره در می‌روید و تا طرف مقابل‌تان به خودش بیاید و متوجه مشکل شود فورا گله و شکایت و انتقاد می‌کنید، نیت شما از حرف‌هایی که می‌زنید خیر است، اما گاه چیزی می‌گویید که جایز به گفتنش نیستید، حرف‌تان به حق و راست است، اما کلام و لحن گفتارتان تلخ است، از سر عادت یا تأدیب و لجبازی گاهی مجبور می‌شوید نیش زبان داشته باشید و با کنایه صحبت کنید یا بدکلام شوید و…

انتقادهای نابجا و نابخردانه یا بدکلامی از جمله رفتارهای نامطلوبی است که گاه چون سم مهلکی عمل کرده و باعث کدورت، ناراحتی و دل چرکینی می‌شود. انتقادی که امیدی به پذیرش و برخورد مناسب و درست با آن نیست مطرح شدنش چه سودی دارد؟! حرف‌های خیرخواهانه بی‌موقع یا از سر دلخوری و کینه همیشه آسیب‌زاست مگر آن که به قصد تلنگر زدن به دیگری مورد استفاده قرار گیرد که آن هم زمان و مکان خاصی برای بیان دارد.

کینه‌های پنهان

12 ـ از شب عروسی کینه‌ای به دل گرفته‌ام که نگو! راست است که می‌گویند که مادرزن مثل مادر خود آدم نمی‌شود، جلوی آن همه مهمان به من رو کرد و گفت اخلاقت را خوب کن من از امشب دخترم را به تو می‌سپارم، الان هم همیشه سعی می‌کند به طرق مختلف به من بفهماند باید بیش از این مراقب دخترم باشی!

کینه‌های پنهان یکی از مهم‌ترین عوامل در تیرگی روابط است. اگر کینه‌ها را ریشه‌یابی کنیم قطعا متوجه عقده‌ها، حسادت‌ها و حقارت‌هایی از درون‌مان می‌شویم که آنها به گونه‌ای کاملا ناهشیار، رفتار و کلاممان را هدایت می‌کنند. اگر ما از درون از چیزی رنج نبریم یا آن‌که از کودکی احساسات یا ادراکات منفی و دردناکی نسبت به خود نداشته باشیم، هرگز از حرف و عمل دیگران هر چند تحقیرآمیز و ناراحت‌کننده، آنقدر رنجیده خاطر نمی‌شویم که دچار کینه‌توزی شویم. اعتماد به نفس پایین و خودپنداره منفی عامل اصلی کینه‌ورزی است.

کم‌کاری و بی‌مهری

13 ـ من هر کاری کنم به چشم خانواده همسرم نمی‌آید، آنها محبت و مهر را نمی‌بینند، طوری با من برخورد می‌کنند که گویی انجام این کارها برای همیشه وظیفه‌ام بوده، است و خواهد بود. من فقط دلم می‌خواهد برای یک‌بار هم شده از من تشکر کنند و بگویند متوجه محبت‌های من هستند.

برخی از افراد عادت کرده‌اند همیشه محبت ببینند و خود را محق آن بدانند یا براساس اعتقاد به باورهای اشتباهی چون «وظیفه عروس یا داماد همین است»، «من داماد سرخانه نیستم»، «من عروس امروزی هستم و مثل قدیمی‌ها نمی‌توانم خانه مادر شوهر کار کنم» و… هیچ‌گاه وظیفه خود نمی‌بینند که به دیگران محبت کنند یا از آنها بابت کارهایی که برایشان انجام می‌دهند تشکر و قدردانی کنند. بی‌شک چنین افرادی همیشه مطرود و منفور هستند، حتی نزد کسانی که رفتارهای خودخواهانه‌شان ضرری به آنها نمی‌زند.

اختلافات را چطور حل کنیم؟

«به آنها رو نده»، «تکلیفت را یک‌بار، اما برای همیشه معلوم کن»، «حرفاشون رو از این گوش بگیر و از اون گوش در کن»، «تو هم دخالت کن» و…. توصیه‌های عامیانه و گاه ظاهرا عالمانه‌ای است که برای حل مشکل با خانواده همسر مطرح می‌شود، توصیه‌هایی که همیشه ناکارآمد بوده و مشکلات دیگری را نیز به بار آورده است. برای مقابله با این مشکل، توصیه می‌کنیم به نکات زیر توجه کنید:

خانواده همسرتان را بشناسید

شخصیت تک‌تک اعضای خانواده همسرتان را بشناسید و از نوع رابطه‌ای که بر خانواده همسرتان حاکم است شناخت پیدا کنید، بهتر است بدانید قوانین آن خانواده چه شکلی است و چه کسی حرف آخر را می‌زند و… با عملیات شناسایی بهتر می‌توانید با مشکلات پیش آمده مقابله کنید.

احترام بگذارید

احترام بیشترین چیزی است که خانواده همسرتان از شما می‌خواهند و بدانید احترام گذاشتن هرگز به معنای منفعل بودن و غلام حلقه به گوش بودن نیست. برای برقراری ارتباط سالم با آنان در درجه اول بهتر است والدین همسرتان را بسان والدین خود ببینید، کسانی که نگاهشان به دنیا متفاوت از شماست. در ثانی بپذیرید اگرچه فرزندشان با شما زندگی می‌کند، اما جدا از آنها نیست و هنوز نسبت به او احساس نگرانی و مسئولیت دارند، بی‌تردید اگر خودتان را جای آنها بگذارید قطعا می‌توانید معنای برخی از نگرانی‌های آنها را بفهمید و حرف‌های ناراحت‌کننده‌شان را زیر سیبیلی رد کنید.

حریم خصوصی‌تان را حفظ کنید

هیچ زندگی بدون مشکل نیست، همه زندگی‌ها بالا و پایین و کم و زیاد دارد، قهر و آشتی دارد، اما حریم خصوصی داستانی است که باید برای حفظ آن کوشا بود. اولین و مهم‌ترین نکته‌ای که باید بدانید این است که هرگز در مورد مسائل و اختلافات‌تان با خانواده‌های خود صحبت نکنید و رازهایتان را برملا نکنید، دلیلی ندارد به محض بروز مشکل، خانواده‌تان را در جریان بگذارید و اعتماد آنها را نسبت به همسرتان مخدوش کنید. چون بعد از حل مساله و آشتی با همسر، شما همه چیز را فراموش خواهید کرد، اما خانواده‌هایتان هرگز این موضوعات را از یاد نخواهند برد و براساس صحبت‌های شما راجع به همسرتان قضاوت خواهند کرد. حتی ممکن است به خاطر ناراحتی‌های پیش‌آمده، ناخودآگاه همسرتان را مقصر دانسته و رفتارشان با وی تغییر کند و حتی این تغییر رفتار بعد از آشتی و حل مشکل همچنان ادامه یابد، زیرا آنان همیشه این تصور منفی را دارند که زندگی فرزندشان پر از بدبختی و مشکلات است.از سوی دیگر، شما حق ندارید راجع به رازهایی که همسرتان با شما در میان گذاشته است چیزی به صمیمی‌ترین دوستان یا فامیل‌تان بگویید، چه‌بسا گاه برملا شدن رازها و متعاقب آن راهکارهایی نامطلوب در جهت رفع آن می‌تواند باعث ایجاد مشکل شود.

وفاداری خود را به اثبات برسانید

معمولا پدر و مادرها به اشتباه فکر می‌کنند اگر فرزندشان همسر خوبی باشد دیگر فرزند خوبی برای آنها نیست و از سوی دیگر زوج‌ها هم به غلط تصور می‌کنند اگر همسرشان فرزند خوبی برای والدینش است، پس همسر خوبی برای آنها نیست. این باورهای نادرست را اصلاح کنید و برای برقراری تعادل در چنین شرایط سختی نهایت تلاش خود را به کار گیرید. بهتر است بپذیرید در تقسیم وفاداری، سهم بسیار عمده از آن همسر شماست، همسرتان مهم‌ترین فرد زندگی‌تان است و باید رضایت او را فراهم کنید تا زندگی آرام و باتفاهمی را تجربه کنید، اما این هرگز به این معنا نیست که دل پدر و مادرتان را بشکنید و آنها را به حساب نیاورید. قطعا با مدیریت و تنظیم محدوده روابط‌تان می‌توانید هم خدا را داشته باشید و هم خرما را. با مشخص کردن موضع واقعی خود می‌توانید به همسر و پدر و مادرتان بقبولانید هر یک از آنان جایگاه خاص خودشان را دارند و هرگز اجازه نمی‌دهید یکی قربانی دیگری شود.

برای رابطه با خانواده‌ها برنامه‌ریزی کنید

با همسرتان در مورد الگوی رابطه با خانواده‌های طرفین از نظر میزان رفت و آمدها، برنامه زمان‌بندی ارتباطات، نحوه ارتباطات اقتصادی و… صحبت کنید. یادتان باشد منصف و عادل باشید، عدالت را بین خود و همسرتان و هم انصاف در میزان سر زدن به خانواده‌ها و نوع و کیفیت رابطه با آنها رعایت کنید.

مرزهای خانواده را مشخص کنید

مرزهای زندگی خانوادگی خود را پررنگ کنید و بپذیرید همسر شما دقیقا مثل شما محق است و به اندازه شما از این زندگی سهم دارد. درباره میزان کمک‌های احتمالی به خانواده پدری، الگوی رفت‌وآمدها و… حتما با همسرتان مشورت کنید و او را در جریان همه امور قرار دهید. چه‌بسا نارضایتی همسر و احیانا واکنش‌های تند و غیرموجه شما باعث سرکوب خشم در همسرتان می‌شود و هیچ خشمی به اندازه این خشم‌های فروخورده، قدرتمند و سهمگین نیست، خشمی که در یک چشم برهم زدن، باعث به هم ریختن دیوار عاطفه در خانواده می‌شود.

از سوی دیگر، بهتر است درباره هر مشکل و تصمیم مهمی بیش از دیگران با همسرتان مشورت کنید، چه‌بسا یکی از مهم‌ترین عوامل اختلاف همسران این است که یکی از همسران، خود به صورت فردی یا با مشورت با خانواده پدری یا حتی دوستان تصمیم به انجام کاری می‌گیرد و در نهایت همسر به عنوان آخرین فرد از آن تصمیم مطلع می‌شود، این پدیده مرسوم اما نامناسب در برخی از خانواده‌های ایرانی، باعث می‌شود چنین فردی احساس کند هیچ جایگاه مشخص و واقعی در زندگی همسرش ندارد و کاملا در حاشیه قرار گرفته است که این حس ناخوشایند در درازمدت به سست شدن روابط عاطفی و بروز مشکلات عدیده‌ای منجر می‌شود.

مانع دخالت‌های بی‌جا شوید

هرگز دلسوزی و مشورت را دخالت قلمداد نکنید، گاه شنیدن سخن اطرافیان بویژه والدین خالی از لطف نیست و منفعت‌هایی در پی دارد، اما این به معنای حضور هر لحظه‌ای و بی‌موقع آنان در زندگی نیست. کسی که در زندگی شما دخالت می‌کند، معمولا فرد خودرای و همه چیز دانی است که همیشه کفایت دیگری را نادیده گرفته و سعی دارد در هر مورد ریز و درشتی، نظر خود را اعمال کند و اگر جز به نظر او رفتار شود، قطعا فرد را تحقیر و سرزنش می‌کند.برخورد با دخالت خانواده همسر و جواب دادن به آنها بدترین انتخابی است که نه‌تنها باعث از بین رفتن احترام می‌شود، بلکه در طولانی‌مدت به روابط همسران آسیب‌های جدی وارد می‌کند، برای مقابله با دخالت‌های خانواده همسر از تدابیر زیر استفاده کنید:

تغییر را از خودتان شروع کنید

به خودتان حق می‌دهید در خانه پدری برای هر چیزی اظهارنظر کنید، از چیدمان خانه گرفته تا برنامه مسافرت، اگرچه شاید این کار دخالت نباشد، اما معنای یک مشاوره اجباری دارد. اگر اهل مشاوره دادن‌های اجباری به خانواده خود یا همسرتان هستید بهتر است ترک این رفتار کنید، چون در غیر این صورت باید منتظر مشاوره‌های اجباری آنان نیز باشید.

اندازه نگاه دارید

تنظیم روابط به اندازه معقول یکی از ساده‌ترین روش‌ها برای کاهش میزان دخالت‌هاست، مثلا می‌توانید زمان هر بار حضور خود در خانه آنان را کاهش دهید یا زمانی که آنها به خانه شما می‌آیند برنامه‌هایی برایشان ترتیب دهید که مشغول باشند.

زیادی صحبت نکنید

معمولا وقتی حرف برای گفتن کم می‌آوریم، شروع به صحبت از دری هم می‌کنیم، از آرزوها و برنامه‌ریزی‌های آینده‌مان سخن می‌گوییم، این کار در طرف مقابل این برداشت را ایجاد می‌کند که ما به دنبال مشورت گرفتن هستیم. اگرچه این عادت در جمع‌های دوستانه چندان عارضه‌ای به دنبال ندارد، اما در مقابل بستگان همسر ممکن است منجر به بروز مشکلاتی شود، چراکه ما صحبت‌های بستگان همسرمان را به صورتی کاملا متفاوت از حرف‌های دوستانمان گوش می‌دهیم و بسیار محتمل است از صحبت‌های اقوام همسرمان سوءبرداشت کنیم و آنها را به پای دخالت‌شان بنویسیم.

روزنه اختلاف را با گفت‌وگو پر کنید

در اولین گام با همسرتان به گفت‌وگو بنشینید و مسائل زندگی خود را بررسی کنید که در کجای زندگی‌تان روزنه‌ای باز بوده یا در روابط‌تان مشکلی وجود داشته که دیگران توانسته‌اند وارد زندگی خصوصی شما شوند و دخالت کنند.

باز کردن سفره دل نزد دیگران و نسنجیده صحبت کردن پیش والدین و اطرافیان گاهی بسان چراغ سبزی عمل می‌کند که باعث می‌شود دیگران به خود اجازه دخالت دهند. اگر به کمک همسرتان به نتیجه‌ای نرسیدید بهتر است با خانواده همسرتان در این باره صحبت کنید.

هنگام آرامش نه عصبانیت و خشم و با اشاره به چند ویژگی مثبت خانواده همسر و قدردانی از آنان، باب صحبت‌تان را باز کنید و توضیح دهید که برخی از رفتارهای آنان باوجود نیت خوبشان باعث سوءتفاهم و مشکل شده است؛ به طور مشخص و با تعیین مواردی که به نظر شما دخالت قلمداد می‌شود، توضیح دهید.

سعی کنید هیچ وقت از قول همسرتان و این که او ابراز دلخوری و ناراحتی کرده است با والدین‌تان صحبت نکنید بلکه موضوع را به عنوان مساله‌ای مشترک بین خود و همسرتان مطرح و از ضمیر جمع «ما» استفاده کنید، در ضمن هنگام گفت‌وگو هرگز آنان را تهدید به قطع رابطه یا برخوردهای دیگر نکنید و در همه حال احترام آنها را نگاه دارید. از سوی دیگر، اگر احساس می‌کنید یکی از اطرافیان‌تان بیش از حد درباره مسائل زندگی شما اظهارنظر و دخالت می‌کند، در نهایت ادب و احترام از محبت و توجه بسیار او تشکر و قدردانی کنید، اما در نهایت به او تفهمیم کنید که تصمیم نهایی را بنابر صلاحدید خود و با مشورت همسرتان خواهید گرفت.

چاردیواری ضمیمه روزنامه جام جم