اگر می خواهید ازهمسرتان جدا شوید و به فکر پیشگیری از آسیب دیدن فرزندتان نیز هستید بهتر است این مطلب را بخوانید.
شما والدین باید بتوانید این فرآیند را برای کودکانتان راحتتر و بیدردتر کنید. کمک به کودکان برای کنار آمدن با طلاق بهمعنای ایجاد پایداری در خانه و توجه به نیازهای کودکان با ایجاد اطمینان دوباره و دیدگاه مثبت است. این فرآیند ساده نیست، اما این نکات میتواند به شما در این راه کمک کند. شبکه دوستداران کودک به ترجمه مریم نظری این فرآیند را در دسترس قرار داده است:
کمک به کودکان برای کنار آمدن با طلاق والدین: حمایت از کودک در فرآیند طلاق
شما والدین ممکن است ندانید در جریان طلاق یا جدایی چگونه از کودکانتان بهشکلی مناسب حمایت کنید. این کار خیلی ساده و مشخص نیست، اما میتوانید با حمایت مناسب از کودکتان کاری کنید که از این مرحله با احساس امنیت، دوستداشتهشدن، اعتمادبهنفس و قدرتمندی گذر کند.
از راههای مختلفی میتوانید به کودکان کمک کنید که با طلاق و جدایی شما کنار بیایند. صبوری شما، اطمینانبخشی و گوشسپردن به آنها میتواند تنش کودکان را در این مرحله کمتر کند. با ارایه روال و نظمی که کودک بتواند به آن اطمینان پیدا کند، به او یادآوری کنید که میتواند برای زندگی باثبات و منظم و توأم با حمایت، از همراهی و پشتوانه شما برخوردار باشد و اگر بتوانید رابطه خوبی با همسر سابقتان حفظ کنید، میتوانید به کودکان کمک کنید از دیدن اختلافات روزمره والدین دچار تنش نشوند. این دوران گذر ممکن نیست بدون سختی باشد، اما اگر کودکان را اولویت خود قرار دهید، میتوانید این سختی را برای فرزندانتان کم کنید.
چهچیزهایی از پدر و مادرم میخواهم: لیستی از خواستههای کودک
من میخواهم هر دو نفر شما در زندگیام باقی بمانید. لطفا نامه بنویسید، تلفن بزنید و از من سوالهای زیادی بکنید که نشانه توجه به من باشد. وقتی در زندگیام دخالت نکنید، حس میکنم برایتان مهم نیستم و واقعا دوستم ندارید.
لطفا کار زیاد و دعوا را رها کنید و با هم کنار بیایید. سعی کنید در زمینه چیزهایی که مربوط به من است به توافق برسید. وقتی درباره من دعوا میکنید، حس میکنم کار غلطی کردهام و احساس گناه میکنم.
من دوست دارم عاشق هر دو نفر شما باشم و از گذراندن وقت با هر دو شما لذت ببرم. لطفا از من حمایت کنید و با من وقت بگذرانید. اگر طوری برخورد کنید که حس کنم حسادت میکنید یا ناراحتید، حس میکنم ناچارم یکی از شما را بیشتر دوست داشته باشم یا طرف یکی از شما را باید بگیرم و این آزارم میدهد. لطفا از من برای رساندن پیغام به همدیگر استفاده نکنید و خودتان مستقیم با هم ارتباط داشته باشید.
لطفا وقتی درباره مادر یا پدرم صحبت میکنید، از عبارات زیبا و خوب استفاده کنید یا کلا چیزی نگویید. وقتی عبارات زشت و ناپسند درباره پدر یا مادر من بهکار میبرید، حس میکنم از من انتظار دارید طرف شما را بگیرم و معذب میشوم.
لطفا یادتان باشد من میخواهم هر دو نفر شما بخشی از زندگی من باشید. من روی هر دو شما حساب میکنم که بزرگم کنید و به من بیاموزید چهچیزی مهم است و وقتی مشکلی دارم، کمکم کنید.
کمک به کودکان برای کنار آمدن با طلاق:
به کودکان چه بگویید
وقتی قرار است درباره طلاق چیزی به کودکان گفته شود، بسیاری از والدین گیج میشوند و نمیدانند چه بگویند. اگر قبل از آغاز صحبت بهخوبی خودتان را آماده کنید، این صحبت، هم برای شما و هم برای کودکان راحتتر میشود. اگر در انتظار سوالات سخت باشید، با اضطرابتان از قبل کنار آمده باشید و بهخوبی برنامهریزی کنید که چه میخواهید به آنها بگویید، بهتر میتوانید این خبر را به کودکانتان بدهید.
چه بگویید و چگونه بگویید؟
هرچند دشوار است، سعی کنید لحن همدلانهای با آنها داشته باشید و مهمترین مسائل را همان ابتدای صحبت مطرح کنید. به کودکان حق بدهید که توضیحی صادقانه- هرچند با زبان کودکانه- از شما بشنوند.
حقیقت را به آنها بگویید. کودکان حق دارند بدانند چرا شما از هم طلاق میگیرید، ولی توضیحات خیلی طولانی و گسترده، آنها را گیج میکند. چیزی ساده و صادقانه انتخاب کنید، مثلا بگویید «نمیتونیم با هم کنار بیاییم دیگه.» باید به کودک یادآوری کنید هرچند گاهی ممکن است پدر و مادر و کودکان با هم نسازند، باعث نمیشود همدیگر را دوست نداشته باشند یا والدین از هم طلاق بگیرند.
بگویید که عاشقشان هستید. با وجودی که ساده بهنظر میرسد، گفتن اینکه عشق شما به کودکانتان با طلاق هیچ تغییری نکرده است، پیامی مهم و قوی به آنها میرساند. به آنها بگویید که همچنان به آنها بها میدهید و در همه حال مراقبشان هستید، از کمککردن به درسومشق روزانه تا درستکردن صبحانه.
تغییرات را توضیح دهید. به تمام سوالات کودکان در زمینه زندگی جدید و تغییرات جواب دهید و بگویید چهچیزهایی تغییر میکند و چهچیزهایی تغییر نمیکند. به آنها اطمینان دهید با کمک هم میتوانید با هرکدام از این تغییرات مواجه شوید و حلشان کنید.
چه مقدار اطلاعات بدهید؟
همان ابتدای جدایی یا طلاق باید تصمیم بگیرید که چه میزان اطلاعات به کودکان بدهید. به این فکر کنید که چقدر اطلاعات آنها را تحتتأثیر قرار میدهد.
حواستان به سن کودکان باشد. بهطورکلی هرچه کودکان کمسنتر باشند، جزییات کمتری نیاز دارند و با توضیح ساده راحتتر کنار میآیند. ولی کودکانی که سن بیشتری دارند، ممکن است اطلاعات دقیقتری از شما بخواهند.
اطلاعاتی درباره نحوه زندگی و رفتوآمد به کودکان بدهید. بگویید چه تغییراتی در مدرسه یا فعالیتها رخ میدهد، اما خیلی هم با جزییات آنها را گیج نکنید.
همهچیز را واقعی نگه دارید. مهم نیست چه میزان- کم یا زیاد- اطلاعات به کودکان میدهید، اما به یاد داشته باشید که بسیار مهم است این اطلاعات درست باشند.
کمک به کودکان برای کنار آمدن با طلاق: گوش کنید و اطمینان دوباره بدهید
کمک کنید کودکانتان احساساتشان را بیان کنند و متعهد باشید که بهخوبی به آنها گوش بدهید و در برابرشان در موضع دفاعی فرو نروید. کار بعدی شما اطمینان دادن مجدد به آنهاست: ترسهایشان را کاهش دهید، بدفهمیها را اصلاح کنید و عشق بدون شرط خودتان را نشانشان دهید. درنهایت کودکان باید بدانند که طلاق تقصیر آنها نیست.
کمک کنید کودک احساساتش را بیان کند
طلاق برای کودکان ممکن است احساسی مشابه فقدان و از دستدادن والدین و از دست دادن زندگیای را ایجاد کند. با حمایت از احساسات و عواطف آنها میتوانید به کودکان کمک کنید که این از دست دادن را تحمل کنند و خودشان را با شرایط جدید وفق دهند.
گوش کنید. کودکان را تشویق کنید که احساسات خودشان را با شما در میان بگذارند و واقعا به آنها گوش کنید. ممکن است نسبت به چیزهای مختلفی که خودتان هم انتظار دارید حس غم، از دست دادن یا خشم داشته باشند.
به آنها کمک کنید کلمات مناسب برای بیان احساساتشان پیدا کنند. طبیعی است که کودکان در بیان احساساتشان دچار مشکل باشند. شما با توجه به حالات آنها و تشویقشان به صحبتکردن میتوانید این سختی را برایشان سادهتر کنید.
بگذارید با شما صادق باشند. کودکان ممکن است تمایل نداشتهباشند احساسات واقعیشان را با شما در میان بگذارند، چون میترسند شما را ناراحت کنند. به آنها بگویید که هرچه بگویند، ایرادی ندارد. اگر نتوانند احساسات واقعیشان را با شما درمیان بگذارند، مقابله با آنها برایشان سخت خواهد بود.
احساساتشان را بهرسمیت بشناسید. شاید نتوانید مشکلات را حل کنید یا غم و شادی آنها را تغییر دهید، اما مهم است که این احساسات را بهرسمیت بشناسید و نادیده نگیرید. میتوانید با نشان دادن درک خودتان اعتماد آنها را جلب کنید.
اصلاح بدفهمیها
بسیاری از کودکان فکر میکنند بهنوعی در طلاق نقش دارند، مثلا بهعلت اختلافاتی که با پدر و مادر داشتهاند یا بهعلت نمرات بدشان یا مشکلاتی که در خانه درست کردهاند. شما باید کمک کنید این برداشت بد اصلاح شود.
اطمینانبخشی و ابراز علاقه
ثبات داشتن در کارها و رفتار و ابراز علاقه کلید موفقیت در این قدم است.
به آنها اطمینان دهید همواره هم پدر و هم مادر بهوقت نیاز در کنارشان حضور دارد و آنها میتوانند رابطهای سالم و محبتآمیز با هردو ایشان داشته باشند.
به آنها بگویید شرایط همیشه آسان نیست، اما درنهایت پیش میرویم و مشکلات حل میشود. آنها باید به خودشان فرصت بدهند تا به شرایط جدید عادت کنند.
سعی کنید نزدیکی فیزیکی داشته باشید. آنها را در آغوش بگیرید و ببوسید و عشق بیقیدوشرط نشانشان دهید.
صادق باشید. اگر کودک نسبت به شرایط نگرانی دارد، صادقانه به او بگویید که الان دقیقا نمیدانید اوضاع چطور است، ولی بهزودی شرایط را بهتر درک کرده و مسائل را حلوفصل میکنید.
کمککردن به کودکان برای کنار آمدن با طلاق: ایجاد ثبات و ساختار منظم
بهرغم اینکه خوب است کودکان یاد بگیرند با شرایط وفق یابند، این کار همیشه ساده نیست. سعی کنید در کنار این تغییر بزرگ تا حد ممکن ثبات و ساختار منظم برای کودک ایجاد کنید. ایجاد ثبات بهمعنای داشتن برنامه سفتوسخت نیست، بلکه تنها باید سعی کرد برنامههایی معمول برای کودک تنظیم کرد تا در زندگی روزمرهاش ثبات و آرامش ایجاد کند. برای همه کودکان پیشبینیناپذیر بودن فردایشان حس بد و ناامنی ایجاد میکند. حتی اگر قرار است خانه کودک عوض شود، بهتر است نظم روزمرهاش حفظ شود، مثلا طبق عادت هر شب قبل از خواب حمام شود. سعی کنید نظم را حفظ کنید. در برابر وسوسه لوسکردن کودک در این شرایط خاص مقاومت کنید و اجازه ندهید قوانین همیشگی را
بشکند.
کمک به کودکان برای کنار آمدن با طلاق: از خودتان مراقبت کنید
در دستورالعملهای اورژانس در هواپیماها همیشه تأکید میشود که وقتی به اکسیژن نیاز دارید، ابتدا ماسک اکسیژن خودتان را بگذارید و محکم کنید و بعد به دیگران، ازجمله کودکانتان، کمک کنید. پیام این ماجرا برای شرایط خاص این است: همیشه از خودتان مراقبت کنید تا بتوانید بهموقع از کودکانتان هم
مراقبت کنید.
بهبودی خودتان
اگر بتوانید آرام بمانید و از نظر احساسی مقاوم و تحتکنترل باشید، کودکانتان احساس آرامش بیشتری میکنند. برای بهبود خودتان به این نکات توجه کنید:
ورزش کنید و رژیم غذایی مناسب داشته باشید.
با دوستانتان در ارتباط باشید و به دیدنشان بروید. شما به آنها نیاز دارید تا همه حواستان بر طلاق متمرکز نباشد.
برای خودتان یادداشت روزانه بنویسید. نوشتن کمک میکند احساسات بدتان را بهشکلی سالم بروز دهید. همچنین در آینده خواهید دانست چه چیزهایی پشت سر گذاشتهاید و پیشرفتتان چگونه بوده است.
شما به حمایت نیاز دارید
طلاق استرسزا و پیچیده است و بدون حمایت نابود میشوید.
به دوستانتان تکیه کنید. احساساتتان، تلخیها، خشم، کلافگی و هر آنچه نمیشود به کودکانتان بگویید با دوستانتان در میان بگذارید.
بخندید. سعی کنید شوخطبعی و حس طنز را وارد زندگیتان کنید. خنده کمک میکند استرسها کم شود و محیط برای کودکتان نیز مساعدتر میشود.
با مشاور در ارتباط باشید. مشاور کمک میکند با احساساتی چون خشم، گناه، شرم، سوگ و… کنار بیایید.
کمک به کودکان برای کنار آمدن با طلاق: ارتباط با همسر سابق
اختلاف بین شما در دوره جدایی یا طلاق ممکن است برای کودکان بسیار مخرب باشد. بسیار حیاتی است که کودکان را از دعواهای خودتان خارج کنید و باعث نشوید حس کنند باید یکی را از بین شما انتخاب کنند.
قواعد سرانگشتی
یادتان باشد هدف این است که استرس و درد مداوم برای کودکان ایجاد نشود. با رعایت مواردی ساده میتوان از ایجاد درد و تنش برای کودکان جلوگیری کرد:
هرگز جلو کودکان دعوا نکنید. از همسر سابقتان بخواهید زمانی دیگر یا در جایی دیگر صحبت کنید.
از جزییات رفتار همسر سابقتان جلو کودکانتان صحبت نکنید. اگر حرف خوبی ندارید، بهتر است اصلا حرفی نزنید.
در برخورد با همسر سابقتان مودب و خوشبرخورد باشید و کودک را هم تشویق کنید چنین باشد.
ایجاد رابطهای محترمانه و آرام با همسر سابق را اولویت خود قرار دهید و برای ایجاد آن تلاش کنید.
کمک به کودکان برای کنار آمدن با طلاق: بدانید کی نیاز است کمک تخصصی بگیرید
بعضی بچهها نیاز به کمک کمی دارند و با کمی مشکل و تنش، خودشان با جدایی و طلاق کنار میآیند. کافی است نکات گفتهشده را رعایت کنید تا آنها بتوانند بر تنشهای جدایی غلبه کنند و به زندگی جدید خو بگیرند. اما برای برخی دیگر این کار ممکن نیست. اگر بهرغم رعایت این نکات، کودک همچنان پرتنش و آزرده است، باید دنبال کمک حرفهای باشید.
برخی واکنشهای عادی به طلاق عبارتند از:
خشم: کودک ممکن است نسبت به والدینش خشم و پرخاش نشان دهد، چون فکر میکند آنها زندگی نرمال او را برهم زدهاند.
اضطراب: کودک بهعلت تغییراتی که در زندگی شخصیاش ایجاد میشود، دچار اضطراب میشود.
افسردگی خفیف: غمگینشدن بهدلیل شرایط جدید خانواده طبیعی است. این غم ممکن است توأم با حس درماندگی و ناامیدی باشد و درنهایت افسردگی خفیف ایجاد کند. مدتی طول میکشد تا کودک با این شرایط جدید کنار بیاید و بهبود بیابد، اما باید همواره با گذشت زمان بهبود ایجاد شود.
علایم هشدار
اگر ظرف چندماه شرایط، بهجای بهتر شدن، بدتر شد، ممکن است نشاندهنده این باشد که کودک دچار افسردگی شدید، اضطراب یا خشم شده و توان کنترلش را ندارد و نمیتواند از دستش خلاص شود؛ بنابراین به حمایت بیشتری نیاز دارد. حواستان به این علایم باشد: مشکل در خوابیدن، عدم تمرکز، مشکلات درسی و مدرسه، سوءمصرف موادمخدر یا الکل، ایجاد آسیب فیزیکی به خودش، اختلال غذاخوردن (کمخوری یا پرخوری)، خشم مداوم، بروز خشونت، و بیعلاقگی و انجام ندادن اموری که قبلا دوست داشت و انجام میداد.
اگر کودک چنین علایمی داشت، باید با روانشناس کودک و معلم کودک صحبت و سعی کنید با هم راهی بیابید که به کودک کمک کنید این مشکلات را پشتسر بگذارد.
گاه آسیبهای روانی «کودکان طلاق» باعث میشود برخی از همسران با وجود مشکلات فراوان در زندگی مشترک ترجیح دهند طلاق نگیرند، چرا که در صورت جدایی، آینده تیرهای در انتظار فرزندان آنهاست.
از طرفی والدینی که مجبور به طلاق شدهاند، همیشه در پس ذهن خود نگرانی و دغدغه دارند که آینده فرزند آنها چطور خواهد شد و آیا در شرایطی که آنها طلاق گرفتهاند و فرزندانشان برچسب کودکانطلاق دارند میتوان به آینده آنها امیدی داشت؟ اگر چنین سوالی را از هر فرد متخصص و آگاهی بپرسید به شما خواهد گفت کیفیت ارتباط کودکان با والدین آنها مهمترین عاملی است که میتواند میزان عوارض طلاق برکودکان را تعیین کند و آینده کودکان را روشن یا تیره سازد. اما قدم اول برای داشتن ارتباطی مناسب با کودکان بعد از طلاق، آگاهی داشتن از نیازهای کودکان در سنین مختلف و برنامهریزی برمبنای نیازها و ویژگیهاست. «سپیده دانایی» در گزارشی اشارهای مختصر به این موضوع در چهار گروه سنی دارد:
٣ تا ۶ سال (سالهای پیش از دبستان)
در این سن بچهها تواناییهای شناختی، زبانی و ارتباطی خود را تقویت میکنند. اگر جدایی والدین با درگیریهای کمی همراه باشد یا حداقل به کودک منتقل نشود و از سویی ارتباط او با والدین حفظ شود کودک میتواند به مهدکودک برود و رشد منظم و خوبی داشته باشد و اعتمادبهنفس و عزتنفس او نیز حفظ شود.
بدوتولد تا ٣ سالگی
مهمترین نکته در این سن اعتماد کودکان به اطرافیان و دنیای بیرون است. در پایان سه سالگی انتظار این است که کودک بتواند خودش را جدای از والدین و مراقبان درنظر بگیرد، از نظر هیجانی تاحدی خودش را بشناسد و از فوران اولیه هیجانات خارج شده باشد، مهارتهای کلامی برای برقراری ارتباط بیابد و آموزش دستشویی رفتن در او پایان پذیرفته باشد. در این محدوده سنی بچهها نیاز دارند بتوانند اتفاقات اطراف خود را پیشبینی کنند.
نکاتی که باید توجه داشت:
*تا هجده ماهگی دقت شود برنامه مراقبتی کودک تغییری نکند و فقط یک نفر از او مواظبت کند. ثبات مراقبت در این سن برای ایجاد اعتماد در بچهها اهمیت بسیاری دارد.
*در زیر یک سالگی، زمانیکه کودک با والد دیگری که پیش او زندگی نمیکند، میخواهد سر کند، فقط در حد چند ساعت باشد و برای خواب دوباره نزد همان والد ثابت خود برگردد.
*در محدوده هجده ماهگی تا سه سالگی باتوجهبه افزایش توانایی شناختی کودک و حافظه او میتواند برای یک شب در هفته نزد والد دیگر برود.
اگر میخواهید فرزند شما آسیب کمتری بعد از طلاق ببیند سعی کنید برنامههایی که برای او در خانه هرکدام از والدین در نظر دارید کاملا مشابه هم باشد. برنامههایی مانند زمان خواب، نوع و میزان تغذیه، تفریح، بازی و سرگرمی، تماشای
تلویزیون و…
برای این منظور لازم است قبل از آنکه فرزندان شما با دو برنامه متفاوت درگیر شوند با همسر سابق خود به گفتوگو بنشینید و در این باره به یک جمعبندی کلی برسید.
در ضمن به یاد داشته باشید اگر فرزند شما در سنین نوجوانی است حتما باید برنامهریزی برای حضور در خانه هرکدام از والدین با مشورت او باشد. برخی از بچهها ترجیح میدهند بیشتر در خانه یکی از والدین باشند تا از این طریق راحتتر بتوانند با دوستان خود ارتباط برقرار کنند.
البته حواستان باشد برخیاز بچهها موضوع حضور در خانه هرکدام از والدین را تبدیل به موضوعی برای تحتفشار قرار دادن والد دیگر میکنند و از این طریق به دنبال عملی کردن خواستههای خود هستند.
١٣تا ١٧ سالگی (سالهای نوجوانی)
مهمترین تغییر در دوران نوجوانی استقلال و خودمختاری نوجوانان است. در این سن نوسانات خلقی، لجبازی یا عدماطاعت از دستور بزرگترها دیده میشود که البته بخشی از آن به هویتیابی نوجوانان بازمیگردد. باورها، تفکرات و اصولاخلاقی بچهها در این سنین میتواند تغییر کند.
نکاتی که باید توجه کرد:
* نوجوانان به دلایل گوناگون ممکن است بخواهند از هر دو والد دوری کنند، در این شرایط در عوض فشارآوردن بیشتر سعی کنید کمی آنها را درک کنید یا از نزدیکان معتمد یا مشاور بخواهید به فرزندتان کمک کند تا فاصله او با شما بیشتر از این نشود.
*برنامهریزی برای حضور در خانه هرکدام از والدین در این سن باید با مشورت نوجوانان باشد. برخی از بچهها ترجیح میدهند بیشتر در خانه یکی از والدین باشند تا از این طریق راحتتر بتوانند با دوستان خود ارتباط برقرار کنند. البته حواستان باشد برخی از بچهها موضوع حضور در خانه هرکدام از والدین را تبدیل به موضوعی برای تحتفشار قرار دادن والد دیگر میکنند و از این طریق به دنبال عملی کردن خواستههای خود هستند.
*اگر بیش از یک فرزند در این سن داشته باشید ممکن است برای برنامهریزیها دچار مشکل شوید. چراکه هرکدام از آنها اصرار دارند مطابق نظرشان عمل شود. در این شرایط با گفتوگو مسأله را حل کنید تا رابطه شما وارد لجبازی نشود.
۶تا ١٢ سالگی(سالهای دبستان)
در این دوره سنی بچهها میتوانند انضباط اجتماعی را درک کنند و با قوانین به خوبی کنار بیایند. ازسویی ارتباط با همسالان اهمیت بسیاری دارد. مشارکت در کارهای گروهی یکی از موضوعات مهم در این گروه سنی است. طی این دوره بچهها میتوانند احساسات خود را بهتر بشناسند و از نظر شناختی رشد قابلتوجهی دارند. آنها میتوانند در حوزههای مختلف ورزشی، هنری، شناختی و… مهارت کسب کنند. زمانیکه بتوانند عملکردی خوب در مدرسه، گروههای بازی و همسالان و خانواده داشته باشند، عزتنفسشان افزایش مییابد.
شهروند