برای داشتن شادی و نشاط اجتماعی بهتر است ایتدا از خودمان شروع کنیم و قدم اول را برداریم، چون جامعه ای ناشاد و غمگین داریم!
شادی در کنار غذا، مسکن، کار، تولید مثل و امنیت از اساسیترین نیازهای اولیه انسان و جامعه است. کشورها به فراخور ظرفیتهای فرهنگی و توانمندیهای تمدنی برای ارضای نیاز شادی فردی و جمعی شهروندان خود دارای سازوکارهای کارا و روزآمدی- سنتها و نهادها- هستند. اهمیت و ضرورت جامعه و انسان شادمان تا جایی است که نهادهای بینالمللی و صاحبنظران توسعه یکی از شاخصهای ارزیابی میزان توسعهیافتگی کشورها را «شادی» میدانند.
امروز کشورهای دنیا به دو گروه «شاد» و «ناشاد» تقسیم میشوند. در تقویم مناسبتی بسیاری از کشورهای شاد، هفته و روزهایی برای جشن و شادی گروههای مختلف مردم تعریف شده است که در کنار سختی و فرهیختگی زندگی صنعتی، زیستن را برای مردم شاد و لذتبخش کنند. چه بسیار کشورهایی که از نظر اقتصادی و صنعتی پیشرفته نیستند و مردم دارای درآمد سرانه پایینی هستند، فقیرند ولی شادند.
سوال مهم این است: جایگاه ایران کجاست، و شادی در اهداف برنامهها و فعالیتهای نهادها و دستگاههای دولتی در کجا قرار دارد؟ اصولا متولی شادکردن مردم چه کسی است؟ فقط غذا، مسکن و امنیت و کار مردم برنامه، پول و مدیریت میخواهد؟
عدهای به غلط تصور میکنند که نیازهای جوانان ایران دو چیز است: اشتغال و ازدواج. و اگر این دو حل شود، بساط خیلی از مفاسد جمع میشود. اگر برای تامین اینها به پول و امکانات نیاز باشد، برای شادکردن جوانان و مردم بیش از همه به یک اصل مهم نیاز داریم: تغییر نگرش؛ چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید.
اگر ما جوانانی داشته باشیم که کار دارند، ازدواج هم کردهاند، ولی غمگین باشند دچار نوعی بیانگیزگی جمعی و کارگریزی سیستماتیک و در نهایت «تنبلی ملی» میشویم. یک جامعه تولیدگر، یک جامعه شاد است.
شادی جوانان و مردم را دریابیم. خیلیها در جامعه ما همه چیز دارند ولی شاد نیستند. از «جان لنون» نقل است که گفت: «مادرم مرا در شش سالگی به مدرسه برد، آنجا از من پرسیدند در آینده میخواهی چکاره شوی و من گفتم: شادمان. آنها به من گفتند مثل اینکه درس را خوب نفهمیدی و من به آنها گفتم شما هم زندگی را خوب نفهمیدهاید.»
روزنامه فرهیختگان