چگونگی آموزش نظم به کودکان را در سه مرحله برایتان خلاصه کرده ایم امیدواریم بخوانید و استفاده کنید.
درست است که تعریف کردن نظم و انضباط برای تکتک لحظات زندگی، کاری دشوار و خسته کننده است، اما فکر میکنم همگی ما قبول داریم که رعایت نسبی نظم، برایمان لازم و ضروری است.
ما ساعات زیادی از روز را تنبلی میکنیم، وقت زیادی را در دنیای مجازی صرف گشت و گذار در مطالب بیارزش مینماییم و روزهای زیادی هم هست که واقعاً کار مفیدی را که قصد انجامش را داشتیم، انجام نمیدهیم. عملاً کاری نمیکنیم! چطور میتوانیم به این خمودگی غلبه کنیم؟ کافی است کمی تمرین کنیم که عادات مؤثرتر و مفیدتری را در طول روز انجام دهیم و هر از چند گاهی، تمرینمان را کمی بیشتر کنیم. اگر این تمرین مداوم و هدفمند نباشد، نباید انتظار داشت که خیلی زود به مهارتهای کامل در رعایت انضباط دست یابیم.
باید دقت کنیم که برای منضبطتر شدن، نبایستی نگران کمبود انگیزهها باشیم. فقط باید از هیجانِ تمرینِ کاری که میتوانیم در آن بهتر شویم، لذت ببریم. چه حسی فوقالعادهتر از لذت یادگیری روش و درسی تازه. اصلاً بگذاریم همین لذت، انگیزهدهندهی ما باشد. حالا میرسیم به آن سه مهارت ساده که برای رسیدن به انضباط بیشتر، میتوان در عادات روزانه به کار بست.
۱- به خودتان بگویید: «بعدش قرار است این کار را انجام دهم»: بچای اینکه برای خودمان یک لیست بلندبالا از کارهایی که قرار است انجام دهیم تنظیم نماییم، ذهنمان را تنها متمرکز «یک کار برای بعد از اتمام کارِ حال حاضر» نماییم. بهجای آن که بگوییم باید یک زمانی این کار مهم را انجام دهیم، به خودمان بگوییم من همین حالا باید انجامش دهم. بهجای آنکه به خودمان اجازه دهیم که تنبلانه به شبکه های اجتماعی مختلفی برای اتلاف وقت مراجعه کنیم، بهتر به این موضوع فکر کنیم که دقیقاً بعد از این چه کاری را بایستی انجام دهیم. بنابراین فقط یک کار را انتخاب میکنیم. مهم نیست که آن کار چه باشد یا چقدر انجامش اهمیت داشتهباشد، فقط قرار است کارهایی را انتخاب کنیم که در آن برههی زمانی، انجامش برای خودِ ما اهمیت دارد.
۲- از خودمان بپرسیم: «کوچکترین گامی که میتوانم حالا بردارم، چیست؟»: خیلی از ما به دنبال چیزی در لیستمان (که در ذهنمان، بهطور دیجیتال و یا روی کاغذ تعریف کردهایم) میگردیم و ناخودآگاه فکر میکنیم: «ولی انجام دادن این یکی که خیلی سخت است!» برای همین از انجامش سر باز میزنیم، چون در فکرمان انجام پروژهای بزرگ از مجموعهی آن کارهاست که مستلزم رعایت جزئیات دقیقی است. یادمان باشد که قرار نیست همین حالا یک پروژهی پیچیده را ساماندهی کنیم، فقط قرار است یک کار کوچک ولی حائز اهمیت انجام دهیم. بهجای اینکه بگوییم: «همین حالا یک مقالهی بلند مینویسم!» بگوییم «قرار است از سه نکته در مقالهام حرف بزنم.» اگر انجام کوچکترین بخش از جزئیات کار هنوز در نظرمان دشوار آمد، با خودمان بگوییم: «باشد! فقط ۵ دقیقه روی این بخش کار میکنم، البته همین حالا!» گاهی فقط راهش همین است، که موضوع را به طرز خنده داری برای خودمان ساده حلاجی کنیم!
۳- از خودمان بپرسیم: «دقیقاً چه چیزی من را از تمرکز رویِ این بخش از کار باز میدارد؟»: حتی وقتی برای خود کاری که ارزش تمرکز کردن دارد تعریف کردهایم و آن را به بخشهای کوچکتر هم تقسیم نمودهایم، هنوز در ناخودآگاهمان تنبلی و مقاومت وجود دارد. اگر فوراً کوچکترین گام برای انجامِ «آن وظیفهی بعدی» را برنمیداریم، باید از خودمان علت را بپرسیم. چه چیز مرا متوقف میکند؟ ایا میتوانیم این موضوع را حل کنیم، پنجرههای متعددی را که روی مرورگر باز کردهایم ببندیم، تلفن مان را خاموش کنیم و کناری بگذاریمش، یا از دوستان یا اعضای خانوادهمان بخواهیم به ما نیم ساعت وقت دهند تا روی کار مهممان متمرکز باشیم؟! آیا میتوانیم از کسی کمک بخواهیم و از او انتظار پاسخگویی مناسب داشتهباشیم؟ معمولاً سادهترین راهحل این است که از تمام عواملی که حواسمان را پرت میکنند، فاصله بگیریم و بعد اولین اقدام را برای برداشتن کوچکترین گام در آغاز کار، انجام دهیم.
وقتی این روند را یک بار به طور کامل انجام دادیم، آن را دو یا چند بار دیگر هم تکرار کنیم. بین هر بار انجام این روند، به خودمان کمی استراحت دهیم و هر بار روند را کامل کردیم، به خودمان ۲۰ دقیقه زمان آزاد جایزه دهیم که فقط مال خودمان باشد و هرطور خواستیم، بگذرانیمش. اگر بتوانیم در طول روز چند جلسهی تمرینی این چنینی برای خودمان تعریف کنیم، در هدفمندی بیشتر کارها و رعایت انضباط، مهارت مییابیم. زمانی که کاملاً ماهر شدیم، دیگر انجام هر کاری ساده و ناچیز به نظر خواهد رسید!