مهسا طهماسبی این روزها در سریال دیوار به دیوار ایفای نقش میکند او زاده تهران است و به تازگی در سریال دیوار به دیوار در نقش کیان ایفای نقش میکند. او اولین تجربه بازیگری اش را در این سریال کسب میکند و از بازی در کنار هنرمندان حرفه ای لذت میبرد در ادانه به گفت و گو با این بازیگر جوان پرداخته ایم با ما همراه باشید.
با پارتیبازی وارد دنیای بازیگری نشدمیا شهرتِ بدون حاشیه را دوست دارم
طرفداران سریالهای کمدی حتما مجموعه جذاب «دیواربهدیوار» به کارگردانی سامان مقدم را دیدهاند. این سریال همزمان با روزهای نوروز آغاز شد و پخش آن تا مدتها پس از تعطیلات ادامه داشت و با استقبال خوب مردم روبهرو شد. مهسا طهماسبی، بازیگر نقش کیان یکی از بازیگران جوان این سریال بود که با بازی خوبش موردتوجه مخاطبان قرار گرفت. در این شماره سراغ این بازیگر جوان و باانگیزه رفتهایم و با او درباره ورودش به دنیای سینما، اهداف و آروزهایش برای آینده و بازیگری و سبک زندگیاش گپوگفتی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
«دیواربهدیوار» اولین کار تلویزیونیام است
23ساله و متولد ماه آبان هستم. در حال حاضر دانشجوی رشته تئاتر دانشگاه تهران با گرایش عروسکی هستم. کار بازیگری را با تئاتر و پیش از آن که وارد دانشگاه شوم، آغاز کردم. وقتی وارد دانشگاه شدم، در سه فیلم سینمایی که دوتایشان ایرانی هستند و هنوز اکران نشدهاند و یکی از آنها فیلمی برای شبکه آرته بود که یکسال قبل پخش شد. این فیلم محصول مشترک ایران و فرانسه بود و عوامل آن ازجمله کارگردان فرانسوی بودند. این فیلم اولین تجربه من جلوی دوربین بود و فضای صمیمانه و خوبی بر آن حاکم بود. بازی در این فیلم از این نظر برایم جالب بود که تجربه همکاری با سینماگران خارجی را کسب کردم. یکجورهایی بهجای این که من به خارج بروم، خارج آمد ایران. (میخندد)
شروع علاقه به سینما
در دوران راهنمایی در مدرسهمان دو ساعت وقت آزاد در هفته داشتیم که هر دانشآموز بنابر علایقش میتوانست در آن ساعت آزاد به سمت کارهای هنری که دوست داشت، برود. من هر سه سال در این دو ساعت فیلمسازی و تئاتر را انتخاب کردم و بسیار به این هنرها علاقهمند شدم. ضمن این که خانم مائده طهماسبی عمه و آقای فرهاد آئیش شوهرعمهام هستند و من از کودکی با این فضا و حرفه آشنا بودم.
تصمیم داشتم جراح قلب شوم
علاقه به سینما با من بود، اما در دوره دبیرستان وارد مدرسه فرزانگان شدم و در رشته تجربی ادامه تحصیل دادم. تصمیم داشتم جراح قلب شوم، اما پیش از ورود به دانشگاه تصمیمام عوض شد و به خانوادهام گفتم یا هنر میخوانم یا ترک تحصیل میکنم. (میخندد)
خانوادهام خیلی شوکه شدند و فکر کردند میخواهم تنبلی کنم و از درسخواندن فرار کنم. با عمهام در این مورد صحبت کردند و خلاصه درنهایت راضی شدند که در دانشگاه هنر بخوانم. خداراشکر الان هم راضی هستند و میتوانم بگویم به من افتخار میکنند و خوشحالند که به من اجازه دادند به سراغ علاقهام یعنی بازیگری بروم.
پدرو مادرم درکم میکنند
پدرم و مادرم جوان هستند و پدرم هنوز به 50سالگی نرسیدهاند و ما اختلاف سنی زیادی نداریم. خوشبختانه همین موضوع باعث میشود آنها من را درک کنند. مادرم حسابدار هستند و شغلشان را دوست ندارند، بهخاطر همین وقتی در سن 17سالگی جدی درباره شغل آینده و علاقهام به بازیگری با آنها صحبت کردم، متقاعد شدند و همراهیام کردند.
برایم مهم بود شغلم را دوست باشم
به نظر من خیلی مهم است آدمها به شغلشان علاقه داشته باشند. در زندگی همهمان کلی فرازونشیب و موقعیتهای ناراحتکننده و استرسزا وجود دارد و اینها اجتنابناپذیر هستند. پس لااقل میتوانیم از همان دوران نوجوانی و جوانی شغلی را انتخاب کنیم که دوست داشته باشیم و نارضایتی از شغلمان هم به همه مشکلاتی که در زندگی وجود دارد، اضافه نشود.
برایم مهم بود حرفهام را دوست داشته باشم؛ چون میدانم اگر شغلمان را دوست نداشته باشیم، این نارضایتی بر کل زندگی و حتی ارتباطمان با اعضای خانواده سایه میاندازد و اگر هم آدمهای محکمی باشیم و سعی کنیم اینطور نشود، در قلبمان همیشه این حسرت را خواهیم داشت که کاش سراغ شغلی میرفتیم که دوست داشتیم.
ورود به بازیگری بدون پارتیبازی
آقای سامان مقدم برای نقش کیان بهدنبال بازیگری جوان بودند و آقای آئیش به من گفتند که تو را برای بازی معرفی میکنم. البته این معرفی صرفا در حد پیشنهاد بود و قبلا هم آقای آئیش من را برای بازی به پروژههای دیگر معرفی کرده بودند که به سرانجام نرسیده بود.
میخواهم بگویم اینطور نبوده که با پارتیبازی وارد سینما شده باشم. درواقع شاید معرفیام به پروژهها باواسطه بوده، اما در مرحله بعد همهچیز برعهده خودم بوده است. در بازیگری کسی نمیتواند با پارتیبازی ماندگار شود. اگر کسی بخواهد در این حرفه بماند، فقط باید بر استعداد و توانایی خودش متکی باشد. مطمئن باشید اگر کسی در زمینه بازیگری مستعد نباشد، بعد از مدتی مجبور است از این حرفه خداحافظی کند.
بازی در کنار حرفهایها
در سریال «دیواربهدیوار» در کنار بازیگران خوب و حرفهای بازی داشتم. بازی در کنار بازیگران حرفهای و پیشکسوت در کنار لذتبخش بودن خیلی هم ترسناک است. (میخندد) وقتی در کنار اینهمه بازیگر حرفهای بازی میکنید همیشه این اضطراب را دارید که آیا کارتان را خوب انجام دادهاید؟ آیا در کنار این بازیگران دیده میشود؟ اما تکتک عوامل و بازیگران این سریال آنقدر به من لطف داشتند که من ذرهای حس نکردم که تازهوارد هستم. همه مانند اعضای یک خانواده شدیم و فضا بسیار دوستانه و صمیمانه بود و همه به من برای اجرای نقش کمکم کردند.
نظرات مثبت درباره سریال زیاد بود
من شخصا چندان مخاطب تلویزیون نیستم و زمانی برنامههای تلویزیون را دنبال میکردم که سریالهای آقای مدیری مانند «شبهای برره» پخش میشد و میدانم که مخاطبان سریالها و در کل تلویزیون نسبت به سالهای قبل کمتر شده است، اما خوشبختانه مردم سریال ما را خیلی دوست داشتند. در کل مدتی که سریال پخش میشد، شاید کلا 10نظر منفی در صفحه اینستاگرامام خواندم که خیلی هم نظرات تندی نبودند و بقیه سریال را دوست داشتند. حتی برخی میگفتند این سریال ما را با تلویزیون آشتی داد.
در زمان پخش سریال در یک آرایشگاه بودم و کسی آنجا من را نمیشناخت. یکی از خانمها به دوستش گفت: «امشب مهمون هستیم، اما دیواربهدیوار رو میبینیم و بعد میریم» با شنیدن این جمله واقعا خوشحال شدم.
فکر میکردم بازی مقابل دوربین راحت است، اما...
بازیگری کار سختی است، ولی من همیشه فکر میکردم سینما نسبت به سایر مدیومها راحتتر است. تصور میکردم بازیگری که تنها در سینما کار میکند و تابهحال تجربه تئاتری نداشته، کار خاصی نمیکند و بازی در مدیوم سینما راحت است، اما وقتی خودم در فیلمهای سینمایی و سریال بازی کردم، متوجه شدم بازی مقابل دوربین هم کار سختی است. بهخصوص این که با گروهی حرفهای همکاری داشته باشید. در چنین موقعیتی شما نمیتوانید بد بازی کنید و کارگردان مرتب کات بدهد؛ چون فقط این کار خودتان نیست که خراب میشود، بلکه زحمت بازیگران دیگر را هم هدر میدهید.
دوست دارم کارهایم دیده شوند
همه کسانی که سمت بازیگری میروند، دلشان میخواهد دیده شوند. کسی که بازیگری را انتخابکرده و ادعا میکند دوست ندارد دیده شود یا دروغ میگوید یا باید از بازیگری خداحافظی کند. من هم دوست دارم کارم دیده شود، به شرطی که در آثاری بازی کرده باشم که مردم دوست داشته باشند. در این صورت مردم از دیدنم خوشحال میشوند؛ چون به یاد کارهای خوبی که بازی کردهام، میافتند. این نوع دیدهشدن را دوست دارم. درواقع شهرت بدون حاشیه را دوست دارم، شهرتی که بهواسطه موفقیتم در بازیگری بهدستآمده باشد، نه حواشی آن.
بازی در نقشهای جدی را بیشتر دوست دارم
تجربه کمدی برایم خیلی جذاب و خوب بود، اما علاقه شخصیام ژانر درام، فیلمها و سریالهای اجتماعی و جدی است. بازی در نقشهای کمدی کار سختی است، بهخصوص این که شما یک کمدین نباشید. در کل خنداندن مردم در جامعه ما خیلی سختتر از گریاندن آنهاست. برای همین فکر میکنم کمدی ژانر سختی است و شما حتما باید بازیگرِ کمدی باشید تا بتوانید در چنین کاری بازی کنید.
عدهای این انتقاد را داشتند که من در سریال «دیواربهدیوار» سرد بازی میکنم و به اندازه دیگران بامزه نیستم. نقش کیان به حد سایر بازیگران کمدی نبود و جدیتر بود و در کل هم بازی در نقش کمدی سخت است.
حضورم در شبکههای اجتماعی را مدیریت میکنم
در بازههای مختلف زندگیام میزان توجهم به شبکههای اجتماعی متفاوت بوده است. اخیرا خیلی کمتر به شبکههای اجتماعی سر میزنم و سعی میکنم وقتم را برای گذراندن در صفحاتم و کلا دنیای مجازی مدیریت کنم. بهتازگی یک صفحه پابلیک در اینستاگرام باز کردهام و سعی میکنم تا جایی که وقت اجازه دهد، همه کامنتهای مردم را بخوانم. راستش نمیتوانم جواب بدهم؛ چون بعد از پخش سریال «دیواربهدیوار» تعداد کامنتها خیلی زیاد شده است.
به همه انتقادها و پیشنهادهایی که در صفحهام مطرح میشود، فکر میکنم و از هیچ نظری سرسری نمیگذرم؛ مثلا دوستی در صفحهام برایم نوشته بود باحجاب چهرهات بهتر میشود و من هم از آن به بعد سعی کردم شالم را جلوتر بکشم؛ یعنی تا این حد نظر مخاطبانم برایم مهم است.
ورزش باعث میشود شاد شوم
در ایران بازیگری خیلی به چهره متکی است، ولی در کشورهای دیگر فیزیک بدنی و صدا هم خیلی مهم است و جزو رکنهای اصلی بازیگری است. کسی که سبک زندگی خوبی نداشته باشد و ورزش نکند، طبعا پوست خوبی نخواهد داشت و بشاش نخواهد بود. اگر یک بازیگر بهخاطر عدم تحرک و تغذیه نادرست پوست خوبی نداشته باشد و فیزیک بدنیاش مناسب نباشد، مخاطب هم او را دوست نخواهد داشت. ضمن این که در کل برای داشتن زندگی سالم و شاد باید ورزش کنیم.
روزهایی که صبح زود بیدار میشوم و روزم را با ورزش آغاز میکنم، تمام روز خوشحالم و تاثیرش را کاملا در روحیهام حس میکنم. ورزش صبحگاهی باعث گردش خون در بدن میشود و بهخاطر همین کل روز احساس نشاط میکنیم.
در دوران راهنمایی بهصورت حرفهای بسکتبال بازی میکردم، ولی در دبیرستان دیگر ورزش را حرفهای دنبال نکردم. هندبال را تجربه کردهام، در والیبال بیاستعداد بودم. (میخندد) و مدتی هم فوتبال بازی میکردم و دروازهبان بودم. اما در حال حاضر فقط به باشگاه بدنسازی میروم.
آرزویم برای بازیگری ...
حضور در جشنوارههای معتبر جهانی مانند کن، برلین و اسکار برای هر بازیگری آرزوست و من هم از این قاعده مستثنی نیستم؛ اما همیشه به خودم میگویم الویتم باید پیشرفت، تلاش و آموختن باشد. این که خودم حس کنم پیشرفت کردهام و در هر کاری که بازی کنم، این حس را داشته باشم که از کارهای قبلی بهتر بودهام، برایم لذتبخش است و در این صورت به آرزویم در بازیگری خواهم رسید.
ارتباط تنگاتنگ با اعضای خانواده
همیشه خانواده برایم در الویت و عزیز بوده است. هم در خانواده پدری و هم در خانواده مادریام همه بهشدت به هم نزدیک هستند. ما برخلاف خیلی خانوادهها که ممکن است با عمه، خاله و عمو در ارتباط نباشند، ارتباط بسیار خوبی داریم و من با همهشان رفتوآمد دارم.
همه اعضای خانوادهام حق پدری و مادری به گردنم دارند و همهشان را خیلی دوست دارم. ما اصالتا بابلی هستیم و یکی از خالههایم در این شهر زندگی میکند و من با ایشان درست به همان اندازه در ارتباطم که با خالهام که در تهران و نزدیک ما زندگی میکنند. همه اعضای خانوادهام را دوست دارم و اصلا نمیتوانم حتی یک روز را بدون آنها تصور کنم.
عمو فرهاد (آئیش) و عمه مائده (طهماسبی) بهترین مشاورهای من در زمینه بازیگری هستند
همیشه با عمو فرهاد و عمه مائده مشورت میکنم، بهخصوص از حالا به بعد این مشورت بیشتر هم خواهد شد. خوشبختانه این شانس را دارم که این عزیزان در کنارم هستند و من قطعا هیچ کاری را بدون مشورت با آنها قبول نخواهم کرد. خداراشکر میکنم که عمه و شوهرعمهام در کنارم هستند؛ چون میتوانم بهترین مشاوره و نصیحتها در زمینه کارم را از آنها بگیرم و بشنوم.