ازدواج پرسروصدا و ناگهانی نرگس محمدی با علی اوجی همه را شگفت زده کرد. از اصحاب رسانه گرفته تا دوستان و آشنایان همه از این اتفاق خوب خوشحال شدند و به این دو هنرمند تبریک گفتند. می خواهیم با نحوه آشنایی و چگونگی تصمیم به ازدواج این دو سلبریتی موفق در عرصه هنر آشنا شویم و به همین دلیل با نرگس محمدی و علی اوجی به مصاحبه پرداختیم؛ با ما در ادامه این مطلب همراه باشید.
علي اوجي و نرگس محمدي؛زوج ايدهآل
بهترين انتخاب يكديگر هستيم و از زندگي كنار هم لذت ميبريم
زندگي شخصي و خصوصي بازيگران همواره موردتوجه مخاطب بوده و حال اگر قرار باشد يك زوج مشترك هنرمند داشته باشيم، قطعا توجه بيشتري نسبت به آنها وجود دارد. نرگس محمدي بازيگري است كه كارش را ابتدا با تئاتر آغاز كرد و سپس در چند کار سينمايي حضور پيدا كرد و نشان داد كه استعدادي قابلتوجه در بازيگري دارد و بهسرعت جذب كارهاي موفقتر و باكيفيتتري شد. اوج محبوبيت او با سريال «ستايش» بهدست آمد و نرگس محمدي محبوب مردم شد. او سپس در سريالها و فيلمهاي سينمايي ديگري ايفاي نقش كرد و حتي در تئاتر نيز تجربههاي موفقي را پشتسر گذاشت و هنوز هم يك چهره بسيار محبوب و دوستداشتني نزد مخاطب است. علی اوجی در رشته فیلمسازی تحصيلكرده و درواقع يك سينمايي تمامعيار است. بااینحال سالهاست كه در عرصه موسيقي بهعنوان يك تهيهكننده موفق فعاليت دارد و عمدهترين كارهاي او با رضا يزداني بوده است. او بعد از ساخت چند فيلم كوتاه و كارگرداني در عرصه بازيگري هم فعاليتهايي داشته است. او ابتدا كارش را با حضوري كوتاه در سريال «پژمان» آغاز كرد و بعد از آن در آثار مهران مديري درخشش خود در بازيگري را ادامه داد و اين روزها يك چهره موفق و محبوب در اين عرصه است. مدتي قبل عكسهاي مراسم ازدواج نرگس محمدي و علی اوجی حسابي فضاي مجازي را منفجر كرد و به يكي از موضوعات داغ، پربازديد و پرتكرار فضاي مجازي تبديل شد، ولي بيشترين چيزي كه دراینبین جلبتوجه ميكرد، اين بود كه چقدر اين زوج شبيه يكديگر هستند! آنها هر دو روحيهاي شاد، رفتاري متين و قلبي مهربان دارند و آنقدر ساده و بدونغرور هستند كه آدم گاهي از اين سادگي تعجب ميكند. قرار مصاحبه و عكاسي ما با نرگس محمدي و علي اوجي چندينبار كنسل شد و تغيير كرد؛ چراکه علی اوجی بهشدت مشغول كار بود و كمتر فرصت خالي بين كارهايش پيدا ميكرد. بااینحال اين زوج دوستداشتني تمام تلاش خود را كردند تا اولين مصاحبه مشتركشان با ايدهآل انجام شود و اين افتخار را به ما دادند تا در خدمتشان باشيم. وقتي براي مصاحبه و عكاسي آمدند، از نظر رفتاري آنقدر رفتارهاي مشابه داشتند كه از اين موضوع شگفتزده شديم. القاب زيادي را ميتوان در توصيف آنها به كار برد، از يك زوج شاد، شوخ، سرحال و مهربان گرفته تا يك زوج ايدهآل، شبیه به يكديگر و كامل. با نرگس محمدي و علی اوجی، تازهترين زوج سينماي كشور همراه شديم تا از اتفاقات اخير زندگيشان، از آشناييشان با هم تا ازدواج، از خاطراتشان تا همكاري و خرابكاري در خانه، از تفريحاتشان تا چيزهايي كه دوست ندارد و از اين كه يك زوج ايدهآل هستند، برايمان بيشتر بگويند.
چه زماني جدي شد؟
نرگس: همان دفعه اولي كه علي را ديدم، به اين نتيجه رسيدم كه ميتوانيم زوج خوبي باشيم.
علي: دفعه اولي كه در زندگيات من را ديدي؟!
نرگس: نه همان دفعه اولي كه با هم كار كرديم.
علي: پس آذرماه سال گذشته بود. (خنده)
نرگس: همان اولين دفعهاي كه علي به من پيشنهاد ازدواج داد، پذيرفتم.
هنرمندان در كنار هم
نرگس: بزرگترین خصوصيت علي براي من اين بود كه خودش هنرمند است و هنر را ميشناسد و براي من يك امتياز مهم بود كه همسرم در اين حرفه باشد. جز اين موضوع هم اخلاق علي بسيار خوب است؛ چراکه نه عصباني ميشود، نه ناراحتي ايجاد ميكند، نه بددهن است و فكر ميكنم هركدام از اين خصوصيات ميتواند براي ايجاد يك زندگي مشترك مهم باشد، چه برسد به همه آنها.
علي: به نظرم براي كسي كه در كارهاي هنري فعاليت دارد، هنرمندبودن همسر خيلي مهم است؛ چون اين شغل را درك ميكند و از همهچیز آن باخبر است؛ اما فارغ از اين موضوع، اولين خصوصيت نرگس كه خيلي من را جذب كرد، اين بود كه خود واقعياش بود و اهل اداواصول نبود. صاف و زلال است و اصلا دروغ نميگويد كه اين خودش خيلي اتفاق ويژهاي است. بهعلاوه اين كه آدمي است كه با او خوش ميگذرد و ميشود ساعتها بدون هيچ دليل بزرگي بخندي و قهقهه بزنی. اهل سفر است و من هم اهل سفر هستم. دستپخت نرگس واقعا خوب است. البته من شكمو نيستم، ولي از غذای خوب لذت ميبرم. نرگس يك كدبانوي تمامعيار است.
نرگس: جالب است بدانيد كه وقتي من و علي تصميم به ازدواج گرفتيم، همه دوستان و اطرافيانمان ميگفتند «چقدر شبيه هم هستيد». بعدا كه مينشستيم و با هم راجعبه مسائل ريز و خصوصياتمان صحبت ميكرديم، ميديديم چقدر در نظرات و انتخابهايمان شبيه هم هستيم و اشتراك داريم.
عدم ظاهرسازي در بازيگري
نرگس: خوشبختانه شغل ما طوري است كه با همه كارها فرق دارد. شايد بشود در كارها و جاهاي ديگر ظاهرسازي كرد، ولي در بازيگري اين اتفاق غيرممكن است. همه ما همكارها، همديگر را ميشناسيم و ميدانيم كه کدامیک چه اخلاقهاي خوب و چه اخلاقهاي بدي دارد و وقتي شما چندماه با يك نفر همكار هستيد و او را دائم ميبينيد، بهخوبی او را ميشناسيد. من تابهحال نديدهام كه كسي راجعبه علي بدگويي كند. نوع كار ما طوري است كه معمولا ويژگيهاي بد همديگر را بيشتر ميبينيم، ولي درباره علي من هرگز نديدهام كسي چيز بدي از او بگويد.
عدم ورود به حواشي...!
نرگس: عكسهاي عقدمان كه پخش شد، هرچند خودمان اين اتفاق را دوست نداشتيم، حسي را كه از مردم گرفتم، دقيقا شبيه همان حسي بود كه در ابتداي معروفشدن داشتم. اینقدر مردم به من تبريك گفتند كه نميدانستم بايد چه كاري انجام دهم. البته گهگاه كامنتهاي بد هم داشتيم كه طبيعي است و براي همه وجود دارد و از ابتدا هم اين موضوع را ميدانستيم كه ممكن است حواشي اینچنینی هم برايمان پيش بيايد، ولي...
علي: ولي الان را ديديم.
نرگس: دقيقا... الان را ديديم كه با هم شاد و خوشبخت هستيم. متأسفانه اين روزها بزرگترین نكتهاي كه در بعضي از زندگيها ميبينم، اين است كه با هم خوشحال نيستند و جاهايي اجبارهايي وجود دارد براي اين كه با هم زندگي كنند. ولي خوشبختانه ما با هم شاد و خوشحال هستيم كه اين بزرگترین اتفاق زندگيمان است. اميدوارم تا پايان هم اين خصوصيت در زندگيمان حفظ شود.
علي: من خيلي از مردم بابت تبريكهايي كه گفتند، ممنون هستم. انرژي خيلي خوبي به ما دادند و با آنها به ما خيلي خوش گذشت. عكسالعمل بد و كامنت بد خيلي كم داشتيم و بيشتر گيرهايي كه ميدادند به ريش من بود (خنده)! كه قطعا بايد به ذهنشان ميرسيد كه چون من بازيگر هستم، اين ريش بخشي از گريم من است. ولي واقعا كامنتهای بد و آزاردهنده نداشتيم. عكسهاي عقدمان را هم واقعا دوست نداشتيم منتشر شود و با هم قرار گذاشته بوديم كه اعلام نكنيم تا وارد حاشيه نشويم تا خودش اتفاق بيفتد. من كانادا بودم كه ديدم عكسهاي عقدمان در اينستاگرام منتشرشده و يكي از بستگان زحمتش را كشيده بود كه بهزودی او را پیداکرده و به سزاي اعمالش ميرسانيم (خنده)؛ اما نكته اينجا بود كه من و رضا يزداني در ونكوور كانادا بوديم و سوار تلهكابين به قله كوه ميرفتيم كه يك خانم و آقا در كابين ديگري از كنارمان رد شدند و گفتند «تبريك، تبريك». من گفتم خدايا اینها چرا تبريك ميگويند (خنده) و از اينجا متوجه شدم كه عكسهاي عقدمان منتشر شده است. مردم هرجايي و به هر وسيلهاي لطف خود را به ما نشان دادند و خيلي ممنون هستم كه با دعاي خيرشان، زندگيمان را شروع كرديم و ما هم سعي ميكنيم كه هنرمندان خوبي برايشان باشيم.
نرگس: قول ميدهيم فيلمهاي خوبي برايشان بازي كنيم. (خنده)
چه چيزي را دوست نداريد؟
علي: من از قهر خيلي بدم ميآيد. چيزي كه دوست ندارم ببينم، اين است كه اگر مشكلي هم بهوجود ميآيد، با هم قهر نكنيم؛ چراکه به نظرم كار عقلاني و انساني نيست. به نظرم بايد بنشينيم و راجعبه آن مشكل صحبت كنيم. اين كه بخواهم بابت ايجادشدن يك مشكل با هم قهر كنيم يا سرسنگين رفتار كنيم، من را خيلي آزرده ميكند و ميشود بهراحتی راجعبه آن موضوع صحبت و آن را حل كرد. متأسفانه من ديدهام كه مثلا طرف ميگويد به همسرم بيمحلي ميكنم كه ياد بگيرد دفعه بعد اين كار را نكند! من اصلا مدلم اینطوری نيست و همان آدمي كه هميشه بودم، هستم.
نرگس: من خودم چون اصلا دروغ نميگويم، دروغگويي من را نابود ميكند. معتقد هستم كه اگر بدترين اتفاقات هم در زندگي رخ دهد، باز هم بايد راستش را گفت، حتي اگر قرار باشد به ضرر آدم تمام شود. دروغ به نظرم مادر تمام اتفاقات و حوادث بد است.
سختيهاي ابتداي زندگي
علي: ما در ابتداي زندگيمان بهواسطه فوت علی معلم و عارف لرستاني سختيهاي زيادي كشيديم. روزهاي واقعا سختي را گذرانديم و من بيشتر؛ چراکه اين عزيزان از بهترين و نزدیکترین دوستان من بودند. علی معلم كسي بود كه با هم رفاقت زيادي داشتيم و استاد من بود. عارف لرستاني هم دوست صميميام بود و خيليوقتها با هم بوديم. شروع زندگيمان بابت اين كه به هم رسيديم، خيلي سرحال بوديم و عارف لرستاني هم از اين موضوع خيلي خوشحال بود و علی معلم هم كه اصلا قبل از ازدواج با او راجعبه ازدواج با نرگس مشورت كرده بودم. نرگس خيلي در اين مدت از من حمايت كرد و فكر ميكنم معناي زندگي مشترك را عميقتر متوجه شديم. بايد در غم و شادي كنار هم باشيم و از همديگر حمايت و مراقبت كنيم و نرگس دقيقا همین کار را برايم كرد؛ چراکه به اين حمايت و مراقبت نياز داشتم؛ چون واقعا داغون شده بودم و هنوز هم آن آدم سابق نيستم!
اين زوج مهربان و دلسوز
علي: نرگس واقعا انسان مهرباني است.
نرگس: من مهربان هستم، ولي در اين رابطه پيش علي در درجه پايينتري قرار دارم. علي از من مهربانتر است.
علي: نرگس به من لطف دارد. به نظرم نرگس خيلي مهربان و دلسوز است و حتي مهرباني را ترويج ميدهد. بعضيها به دل، مهربان ولي به كلام تلخ هستند و بعضي ديگر هم به كلام مهربان و به دل تلخ هستند، ولي نرگس آدمي است كه معناي واقعي مهرباني را چه به دل و چه به كلام دارد. مهمترین خصوصيت بشريت مهرباني است و اين عقيده ذاتي من است. خوبيكردن به همنوع و مهرباني را مهمترین خصوصيت انسان ميدانم و فكر ميكنم از عشقدادن به همديگر ميتوانيم جهاني متفاوت و درجهيك بسازيم و نهتنها به اين موضوع اعتقاد دارم، بلكه سعي ميكنم به آن عمل كنم.
خانوادههاي موافق با ما
علي: خانواده نرگس كه عاشق من شدند. (خنده).
نرگس: فكر ميكنم چون شغل خودمان هم بازيگري است، خانوادههايمان با اين كه شغل همسرمان هم بازيگري باشد، مشكلي نداشتند. همانطور كه گفتم براي يك بازيگر خيلي راحتتر است كه در كنار يك بازيگر ديگر زندگي مشترك خود را شروع كند؛ چراکه آدمي كه از بيرون وارد اين فضا ميشود تا بيايد با سروشکل شغل ما آشنا شود و آن را درك كند، زمان زيادي طول ميكشد و ممكن است دلخوريهاي زيادي ايجاد شود.
علي: درواقع عمرت هدر ميشود!
نرگس: مادرم مهمترین و تأثیرگذارترین آدم در زندگي من است. با يك كلمه ميتواند تمام تصميمات من را تحتالشعاع قرار دهد، اما خوشبختانه مادرم و كل خانوادهام آنقدر علي را دوست دارند كه به قول خود علي عاشقش شدهاند. خانواده علي هم من را خيلي دوست دارند و از اين نظر هردونفرمان شانس آورديم.
علي: مادر من عاشق نرگس است. برايم خيلي مهم بود كه مادرم نسبت به ازدواج من و نرگس موافق باشد. مادرم در زندگي سختيهاي زيادي كشيده و آدمي است كه من خيلي روي او و نظراتش حساب ميكنم. مادرم آدم مهمي در زندگي من است و اصولا احترام به زن را از مادرم ياد گرفتم. روزي كه به نرگس گفتم مادرم ميخواهد تو را ببيند و همهچیز بستگي به اين ديدار شما با هم دارد، به نرگس اين را هم گفتم كه يا بايد كمكم خودت را در دل مادرم جا کنی يا بايد يكدفعه از تو خوشش بيايد. مادرم تلويزيون نگاه نميكند و طبعا شناختي از بازيگرها نداشت. وارد خانه كه شديم، مادرم تا نرگس را ديد گفت «لاحولولاقوهالاباللهالعلیالعظیم» فهميدم كه چشمش نرگس را گرفته است. یک مقدار با هم صحبت كردند و ديدم گرم گرفتهاند و الان هم واقعا نرگس را خيلي دوست دارد. حتي مادرم براي استراحت مدتي است كه به شمال سفرکرده و براي ديدنش كه رفته بودم، متأسفانه نرگس را نبرده بودم. مادر خيلي از دستم ناراحت شده بود كه چرا نرگس را نياوردم و دلش براي نرگس خيلي تنگ شده بود. از اين بابت واقعا خوشحالم كه اين ارتباط شکلگرفته و مادرم خيلي اصرار دارد كه زودتر سريال «ستايش» را برايش ببريم تا ببيند.
كمككردن در كارهاي خانه
علي: من خيلي در كارهاي خانه كمك ميكنم. فكر ميكنم معناي زندگي مشترك هم همين باشد كه در همهجا به هم كمك كنيم. ما حتي با هم فیلمنامه ميخوانيم، با هم سفر ميرويم، شستن ظرفها را با هم انجام نميدهيم؛ چون ماشين ظرفشويي اين كار را ميكند (خنده)، ولي ظرفها را باهم جمع ميكنيم، خانه را با هم جارو ميكنيم، گلدانها را آب ميدهم...
نرگس: واي... گلدانها را همين امروز كه ميخواستيم براي مصاحبه بيايم، آبداده و من داشتم نگاه ميكردم و اول فكر كردم اشتباه ديدهام، ولي دقت كه كردم، ديدم يك آبشار روي ديوار راه افتاده است! گلدانها را آنقدر آبداده بود كه از چهارطرف ديوار آب سرازير شده بود!
علي: براي خانه آبنما درست كردم، بد بود (خنده)!
نرگس: راستي، علي، چرا فرشها را جمع كرده بودي؟! آب تا زير فرشها آمده بود؟
علي: حقيقتش وقتي به گلدان بنجامين آب دادم، آب داخل پذيرايي راه افتاد و مجبور شدم فرش را جمع كنم، ولي كلي دستمال و پارچه گذاشته بودم كه آب جلوتر نيايد (خنده)!
دعوا سر كلكسيون فيلمها
علي: از درگيريمان سر فيلمهايمان بگويم كه خيلي جالب است. داشتيم فيلمها را مرتب ميكرديم و درواقع حدود 5، 6هزارتا فيلم من دارم و 6، 7هزارتا فيلم هم نرگس و اینها همه باهم قاطي شدند و كلی هم فيلم مشترك اضافي آورديم!
نرگس: اصلا هيچطوري نميتوانستيم اين قصه را كنترل كنيم! يك روز كامل وقت گذاشتيم تا فيلمها را مرتب كنيم و آنهایی را كه دوست داريم، جدا كنيم و نگهداریم. دوبار هم سر فيلمها با همديگر دعوا كرديم. (خنده)
علي: اين دعواها هم بامزه و باحال است! جروبحث ميكرديم سر اين كه چه فيلمهايي را من ديدم و چه فيلمهايی را نرگس؟! كدام را اول من ديدم و كدام را نرگس؟
خاطرهاي از دورهمي
علي: يكي از مسئوليتهاي من كمككردن به آقاي مهران مديري در برنامه «دورهمي» براي دعوتكردن مهمان به برنامه بود. نرگس را هم من به «دورهمي» دعوت كرده بودم و معمولا سر برنامه خيلي حاضر نميشدم و شايد سر ضبط برنامه 3، 4نفر بيشتر حضور پيدا نكرده بودم كه يكي از آنها برنامهاي بود كه نرگس را دعوت كرده بودم. زمانيكه راجعبه خواستگار و ازدواج صحبت كرد و برنامه در حال ضبط بود، من با خودم گفتم «چطور ممكن است كه دختر خوبي مثل نرگس خواستگار نداشته باشد!» البته آن زمان حسي در من نسبت به نرگس به وجود نيامده بود و آن اتفاق چندماه بعد و هنگام همكاري مشتركمان رخ داد.
عذابوجدان براي چاي!
نرگس: علي در همين يكي، دوماه اخير 10روز سوئد بود، بعد از آن 15روز كانادا و بعد هم از روزي كه آمده، شبانهروز سر فیلمبرداری است.
علي: درواقع ما هنوز نميدانيم خوشبخت هستيم يا نه (خنده)! اتفاقا نكته همين است كه سرمان شلوغ است و الان يكماه است كه فقط 4، 5ساعت در شبانهروز ميخوابم و دائم سر فیلمبرداری هستم و بايد به كارهاي ديگر هم برسم. يك روز صبح زود ميخواستم سرکار بروم، نرگس گفت «ميخواي برات چيزي درست كنم؟» گفتم «نه ولي اگر يه چاي به من بدي، خيلي ممنون ميشم، ولي اگر خوابت هم مياد برو بخواب»، گفت «آره خوابم مياد» و رفت خوابيد!
نرگس: ولي به خدا تا آخر شب عذابوجدان داشتم. (خنده)
علي: دقيقا تا شب داشت گريه ميكرد!
تفريحات مشترك ما
علي: فيلم ميبينيم، سريال ميبينيم، كتاب ميخوانيم و سفر ميرويم.
نرگس: در فيلم و سريالديدن هم سليقهمان مشترك است. در خانه نشستيم و يكدفعه شروع به سريال ديدن ميكنيم و 4، 5قسمت نگاه ميكنيم تا جاييكه ديگر چشمانمان باز نميماند.
علي: الان ميخواهيم پيادهروي و ورزش را هم به اینها اضافه كنيم.
نرگس، يك انسان واقعي
علي: نرگس يك قلب بسيار بزرگ و مهربان دارد. عاشق انسانها، طبيعت و حيوانات است. همين ديشب يكساعتونيم براي يك گربه كه مُرده بود، گريه كرد، طوري كه دل من خون شد! آدمي است كه به معناي واقعي كلمه «انسان» است. اين را مطمئن هستم، اگر هر اتفاق ناخوشايندي هم در زندگيمان بيفتد، نرگس بازهم همين آدمي است كه گفتم. نرگس حواسش به همه هست و مواظب است كه دل كسي را نشكند. در اين دوره و زمانه كه آدمهاي خوشقلب و خوب كم هستند، نرگس يك آدم واقعا خوشقلب است. من از ديگران الكي تعريف نميكنم؛ چون احتياجي به اين كار ندارم، ولي مادر نرگس در زندگي و تربيت نرگس تأثیر عجیبوغریبی داشته است. با اين كه نرگس شغلي دارد كه زمان زيادي را از خانه بيرون است، ولي مادرش او را يك دختر خانه بار آورده است. مادر نرگس روي تربيت و كاراكتري كه امروز دارد، بهشدت تأثیر داشته است.
علي، بهترين انتخاب من
نرگس: من و علي 4، 5بار با هم دعوا كرديم، ولي دو دقيقه بعد با يك حرف علي آنقدر خنديدم كه همهچیز يادمان رفته است. (خنده) هركسي خودش را بهتر از ديگران ميشناسد و يكي از خصوصيات من اين است كه هرگز نميتوانم آدمهاي عبوس را تحمل كنم و واقعا از ديدن اين آدمها افسرده ميشوم. فكر ميكنم براي من، علي درستترين آدمي بوده كه ميتوانستم با او ازدواج كنم. الان كه بهتر و بيشتر فكر ميكنم، ميبينم هيچ آدمي را جز علي براي ازدواج انتخاب نميكردم. تنها آدمي است كه آنقدر با او خوشحالم كه از بودن با او سير نميشوم و اين موضوعي است كه تمام اطرافيان و دوستانش هم نسبت به او دارند. هيچوقت فكر نميكردم كه يك آدم تا اين اندازه واقعي وجود داشته باشد. همه ما لايههايي داريم كه شايد از خودمان بروز ندهيم و من هم اوايل حس ميكردم كه شايد بعضي از رفتارهاي علي ظاهرسازي باشد، ولي بعد از مدتي ديدم كه چقدر اين آدم واقعي است. علي يك آدم شاد است و اين شادبودن از درون او نشأت گرفته است.
علي و نرگس، زوج...!؟
علي: يك زوج ايدهآل.
نرگس: يك زوج بانمك.
علي: من فكر ميكنم ما خيلي به هم ميآييم.
نرگس: اين را همه ميگويند كه ما خيلي به هم ميآييم.
آرزوي خوشبختي براي همه
علي: آرزوي خوشبختي براي همه دارم و هركسي كه برايمان دعا كرد و انرژي خوب به ما داد، اميدوارم كه چندبرابر اين انرژي و دعاي خوب به زندگي خودش برگردد. براي ما واقعا مهم است كه مردم چه حسي نسبت به ما دارند و همه نظراتشان را ميخوانيم و صدايشان را ميشنويم و اين روي زندگي و كارمان تأثیرگذار است.
نرگس: به نظرم اين دروغ است كه يك بازيگر بگويد حرف مردم برايش مهم نيست! ما اين كار را براي جلب نظر مردم و حرف آنها انجام ميدهيم. همانقدر كه دوستداشتن آنها برايمان مهم است، دوستنداشتن و نظر منفيشان هم برايمان مهم است. من هم براي همه آدمها آرزوي شادي و سلامتي دارم و اميدوارم هميشه خوشحال باشند و هیچچیزی را به اجبار تحمل نكنند. مصداق حرفي كه علي روز اول به من زد «هیچچیزی ارزش اين را ندارد كه بخواهي آن را تحمل كني و روزهايت را با ناراحتي سپري كني.»
علي: اولين حرفي كه به نرگس زدم، همين بود كه هیچچیزی ارزش اين را ندارد كه بخواهي خودت را ناراحت كني. از زندگيات لذت ببر و فكر ميكنم كه الان همين كار را داريم انجام ميدهيم.
...................................
ستون كاري با نرگس محمدي
نگاهم به بازيگري عوض نشده است!
كارهاي آماده پخش
فيلم سينمايي «مسلخ» به كارگرداني آقاي نصيري را آماده نمايش دارم كه فكر ميكنم بهزودی اكران میشود. كار خوبي است كه اتفاقا داستانش به ازدواج و مسائل پيرامون آن ميپردازد. يكي ديگر از كارهايي كه آماده پخش دارم، سريال «پيكسل» است كه همكاري مشترك من و علي محسوب ميشود. در حال حاضر مشغول خواندن فیلمنامه يك كار سينمايي و دوتا سريال هستم. برايم واقعا مديوم كاري كه ميخواهم در آن حضور داشته باشم، مهم نيست. من تجربه خيلي موفقي هم چندماه پيش در تئاتر داشتم كه برايم واقعا دوستداشتني بود. اين روزها بيشتر به كار و نقش خوب فكر ميكنم. حال در هر مديومي باشد، تفاوتی ندارد.
تغيير نگاه به بازيگري
واقعيت اين است كه نگاهم به بازيگري عوضنشده و از ابتدا همینطور بودم، ولي شرايط در سالهاي اخير يكجورهايي آدم را كلافه ميكند. من بعضي از كارهايي را كه ميرفتم، بهخاطر دوستي و رفاقت بود و نميتوانستم به آنها نه بگويم! خيلي از كارها را شايد پول هم نگرفته باشم و دوست داشتم با آن گروه كار كنم. هنوز هم برايم نه گفتن سخت است و فكر ميكنم كه با جواب منفي، طرف مقابل را ناراحت ميكنم. در اين مدت اخير بيشتر به اين موضوع فكر كردهام كه اين قدرت نه گفتن را در خودم تقويت كنم و بيشتر روي انتخابهايم فكر كنم.
دنبال نقش خاص
دوست دارم با كارگردانهايي كه دوست دارم، كار كنم و نقشها و قصههايي را كه مردم دوست دارند، انتخاب كنم. متأسفانه در تلويزيون بيشتر كارها به سمت طنز رفته كه داستان و موقعيت خوبي ندارند يا خيلي از كارها بودجه ندارند و اين كمبود بودجه روي همه بخشهاي كار تأثیر منفي دارد. هنگام ساخت سري اول «ستايش» دست تهيهكننده باز بود و همهچیز خوب پيش رفت، ولي هنگام ساخت سري دوم ما هيچچيز نداشتيم و از لباس و صحنه گرفته تا لوكيشن و بازيگر همه مشكل داشتند و به همين دليل مخاطب اين كار ريزش كرد؛ چون اين مسائل روي كيفيت كار تأثیر منفي ميگذارد. بعضيها به من ايراد ميگرفتند كه مثلا چرا بازي در «معماي شاه» را پذيرفتهام، ولي به نظرم پروداكشن اين كار خيلي قدرتمند بود و همهچیز سر جاي خودش بود. وقتي سرکار ميرفتم، لباس، گريم، صحنه و... همهوهمه آماده بود و اين دقيقا همان چيزي است كه روي كار تأثیر مثبت دارد.
....................................
ستون كاري با علي اوجي
بازيگري به ساختن وجودم كمك ميكند
كار مشترك با نرگس
من و نرگس يك تئاتر مشترك در مشهد اجرا کردیم كه خيلي دلچسب بود. سريال «پيكسل» به كارگرداني محمود معظمي را كه نوشته حامد عنقا است و محمدحسين لطيفي هم بهعنوان مشاور در پروژه حضور دارد، آماده پخش داريم كه بازهم كار مشترك من و نرگس است. در حال حاضر هم سر سريال «آرماندو» به كارگرداني احسان عبديپور هستم كه بسيار بااستعداد، با عشق و دوستداشتني است و تهيهكنندگي این کار هم آقاي ايرج محمدي است. اين سريال راجعبه آدمهاي سينماست و فكر ميكنم اولين سريالي باشد كه راجعبه اين موضوع ساخته ميشود و اسم كاراكتر من «خسته» است كه خيلي دوستش دارم و به نظرم خوب درآمده است. داستان قابلتأمل و قابلتفكري دارد. بهتازگی هم كار ديگري به من پیشنهادشده كه نقش يك قاتل عجیبوغریب است و در حال مذاكره هستم.
فعاليت در موسيقي
آلبوم جديد رضا يزداني را آماده ارائه به بازار كردهايم كه بهزودی منتشر ميشود. آلبوم جديد ماني رهنما را بهزودی منتشر خواهيم كرد. چند آلبوماولي داريم كه در حال انجام كارهاي آنها هستيم. ولي متأسفانه شكل، ساختار موسيقي و آلبوم چندان جالب نيست؛ مثلا من و اميد معلم (پسر علی معلم) چند سال قبل يك آلبوم از مهدي جهاني كار كرديم كه اولين آلبومش بود و به بازار آمد، ولي هيچي نفروخت! بعد در اينترنت كارش گرفت. شرايط موسيقي، شرايط بههمريختهاي است. يك خواننده با يك قطعه ميشود يك خواننده موفق و يكي ديگر با چند آلبوم هم به جايي نميرسد. بايد آن اتفاق براي خواننده بيفتد تا مطرح شود.
گورستاني به نام آلبوم
شرايط موسيقي ايران خيلي به اينترنت و فضاي مجازي وابستهشده و مردم ديگر برترين قطعههاي موسيقي را بيشتر از يكماه پيش خودشان نگه نميدارند؛ چون حجم كارها بالاست. فكر ميكنم تا چند سال ديگر چيزي به اسم آلبوم در ايران وجود نخواهد داشت و در حال حاضر هم شايد ارائه آلبوم فقط شروعي براي اجراي كنسرتهاي بعدي باشد تا از آنجا كسب درآمد شود. اينترنت اين روزها حرف اول را ميزند و آلبوم به گورستان قطعههاي خوانندهها تبديل شده است. قطعههاي شاهكاري در آلبومهاي درجهيك شنيدهام كه واقعا بهدليل عدم خريد آن آلبومها از سوي مردم نابوده شدهاند!
لذتبردن از بازيگري
من رشته سينما خواندهام و كارم سينماست. كارم اصليام بازيگري نيست و فیلمسازی رشته اصلي من است و درسش را خواندهام و حتما هم آن كار را انجام خواهد داد. ولي بازيگري واقعا لذتبخش است؛ چراکه خلق يك شخصيت در يك اثر سينمايي يا سريال را واقعا دوست دارم و اين قصهگفتن از زبان شخصيتها را واقعا دوست دارم. بازيگري به ساختن وجود من خيلي كمك ميكند و لذتبخش است كه كاراكتري را بازي كني كه مردم دوست دارند و تكیهكلامهايش را ميگويند.